فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#پیام_امروز جمعه
❇️#غروب_جمعه غافل نشیم از یاد امام زمان، شده با ذکر یک #صلوات
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
🥀🥀🥀
#شهیدانه #یاد_شهدا
🥀صبر زینبیِ مسیح کردستان»
🍃توی چشم بروجردی زل زده بود و هرچی از دهنش در مییومد میگفت. بهش سلام کرد.... عوض جواب سلام، گفت: من تحمل سلام و جواب آدمکشارو ندارم. تو اومدی کردستان کشتار راه بندازی! خون این همه بیگناه گردن توئه! اصلاً چی از جون این مردم میخوای!؟ کی تو رو گذاشته اینجا؟
دردش رو میدونست، میفهمید منظوری نداره و اتفاقاتی که براش افتاده، غیرقابل تحمل بوده.... سکوت کرده بود و لبخند میزد، میخواست آرومش کنه که جلوی نیروها دستش رو بالا برد و سیلی محکمی به صورت بروجردی زد!!
خواستند باهاش درگیر شن که حاجی نذاشت. صورت جوون رو بوسید و بردش سمت محراب، گفت: من دعا میکنم، شما آمین بگید...
خدایا! به مقربان درگاهت، اگه ما دچار اشتباه شدیم، ما رو هدایت کن. اگه هم قابل هدایت نیستیم از میون برمون دار....
خاطره اى به ياد قهرمان لرستان، #سردار_شهید_محمّد_بروجردی
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
.
🌾دنیا آنقدرها هم که فکر می کنی جدی نیست...
تمام آنچه از #زندگی آموخته ام در یک کلمه خلاصه می شود:
"مـی گــذرد"
#آرام باش و به خود #شادی را هدیه کن،
شادی و نشاط حق توست.
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
.
«خراشهای #عشق خداوند»
🌿 در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خندهکنان داخل دریاچه شیرجه زد .
مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. ناگهان تمساحی را دید که بهسوی پسرش شنا میکرد .
مادر وحشتزده بهسمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا میزد.
پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود ، تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد.
مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت ، تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت پسر در کام تمساح رها شود .
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و بهطرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح کوبید و او را فراری داد.
پسر را به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبود پیدا کرد.
پاهایش با آروارههای تمساح سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
🌿 خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد.
پسر با ناراحتی زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت:
این زخمها را دوست دارم، این زخم ها خراشهای" عشق" مادرم هستند. ❤️
🌿 گاهی مثل یک کودکِ قدرشناس ، خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهی دید چقدر دوستداشتنی هستند .
#ایمان #تفکر
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
❤️حرف بزنیم با مولا و سرورمون، حتی شده به زبون معمولی خودمون.
#اللّهُمَ_عَجِّل_لِوَلیِکَ_الفَرَج
#امام_زمان علیه السلام
#مقام_معظم_رهبری
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra