eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 اولین #تصویر از #شهید درگیری های اخیر در #کرمانشاه 🌹 #شهید_مدافع_وطن #ایرج_جواهری از #کارکنان_پلیس ۲۴ #الهیه_کرمانشاه #شنبه بیست و پنجم #آبان ماه در پی #حمله #اشرار #مسلح به #کلانتری #مجروح و روز گذشته در #بیمارستان به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.🕊 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
در خانه‌ای باصفا و آغشته به عشق و نور الهی و به دنیا اومد جواد سومین فرزند از یک خانوادۀ 8 نفره با یک برادر وچهارخواهر که پدرش کربلایی حسین زیر سایۀ حق، با درست کردن «سنگ پا» فرزندش را چون شیر بزرگ کرد. . هیجدهم اسفندماه سال ۱۳۷۸ برای گذراندن دورۀ به لشکر ۸۱ در استان اعزام شد و خدمت سربازی را در تاریخ نهم مهرماه سال۱۳۸۰ به اتمام رساند. پس از خاتمۀ خدمت سربازی ازآن جاکه برای حرکت و مبارزه به دنبال حجت شرعی بود، ضمن مشورت با بعضی افراد صاحب‌نظر در تاریخ پانزدهم دی ماه سال ۱۳۸۹ با عنوان بسیج به نیّت خدمت به میهن اسلامی و کسب رضای حق‌تعالی وارد سپاه شد و در لشکر 22 بیت المقدس شهرستان به عنوان مشغول به خدمت شد و در حفظِ آرامش شهر نقش برجسته‌ای داشت. وی در تاریخ پانزدهم فروردین ماه سال 1391 الی دهم بهمن ماه سال 1391 دورۀ آموزش تکاوری را در سپری کرد 🕊🥀 رفیق شهیدم 🆔 @Refighe_Shahidam313 -┄┅═✼ 🍂🍃🍂 ✼═┅┄-
در سال 1341 و در یک خانواده مذهبی در (از توابع استان ) بدنیا آمد و از دوران کودکی با و آشنا و مانوس شد و در یکی از مکتب خانه های محل خود به فراگیری قرآن و مسائل مذهبی پرداخت و تا پایان زندگی از قرآن درس گرفت. این شهید بزرگوار تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در شهر هرسین گذراند و به علت هوش سرشار و استعداد فوق العاده ای که داشت همواره از دانش آموزان موفق محسوب می شد و از همان ابتدا علاقه ی زیادی به و و تحقیق داشت، از این رو در زمان تحصیلات راهنمایی و متوسطه ی خود با بسیاری از کتب مذهبی آشنا شد. ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست وپنجم : شروع جنگ ۱ ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم ش
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و ششم : دومین حضور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات $سپاه راهي منطقه شديم. در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردي،كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. 🔸ابراهيم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها براي نماز آماده ميشدند. حالت معنوي عجيبي در بچه ها ايجاد شد. محمد بروجردي گفت: اميرآقا، اين بچه كجاست؟! گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان. برادر بروجردي ادامه داد: عجب صدايي داره. يكي دو بار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه. بعد ادامه داد: اگه تونستي بيارش پيش خودمون . 🔸نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل ذهاب مي آمديم. اصغر وصالي نيروها را آرايش داده بود. بعد از آن منطقه به يك ثبات و پايداري رسيد. اصغر از فرماندهان بسيار و دلاور بود. ابراهيم بسيار به او علاقه داشت. او هميشه ميگفت: چريكي به شجاعت و ومديريت اصغر نديده ام. اصغر حتي همسرش را به جبهه آورده و با اتومبيل پيكان خودش كه شبيه انبار مهماته، به همه جبهه ها سر ميزنه. اصغر هم، چنين حالتي نسبت به ابراهيم داشت. 🔸يكبار كه قصد شناسايي و انجام عمليات داشت به ابراهيم گفت: آماده باش برويم شناسايي. اصغر وقتي از شناسايي برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در جنگيده ام. 🔸كل درگير يهاي سال 58 كردستان را در منطقه بودم، اما اين جوان با اينكه هيچكدام از دوره هاي نظامي را نديده، هم بسيار ورزيده است هم مسائل نظامي را خيلي خوب ميفهمد. براي همين در طراحي عملياتها از ابراهيم كمك ميگرفت. 🔸آنها در يكي از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه دشمن را منهدم كردند و تعدادي از نيروهاي دشمن را اسير گرفتند. اصغر وصالي يكي از ساختمانهاي پادگان ابوذر را براي نيروهاي داوطلب و رزمنده آماده كرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسيم آنها، نظم خاصي در شهر ايجاد كرد. وقتي شهر كمي آرامش پيدا كرد، ابراهيم به همراه ديگر رزمنده ها باستاني را بر پا كرد. 🔸هر روز صبح ابراهيم با يك قابلمه ضرب ميگرفت و با صداي گرمِ خودش ميخواند. اصغر هم مياندار ورزش شده بود، اسلحه ژ 3 هم شده بود ميل! با پوكه توپ وتعدادي ديگر از سلاحها ، وسايل ورزشي را درست كرده بودند. يكي از فرماندهان ميگفت: آن روزها خيلي از مردم كه در شهر مانده بودند و پرستاران و بچه هاي رزمنده، صبحها به محل ورزش باستاني مي آمدند. ابراهيم با آن صداي رسا ميخواند و اصغر هم مياندار ورزش بود. به اين ترتيب آنها روح زندگي و را ايجاد ميكردند. راستي كه ابراهيم انسان عجيبي بود. ٭٭٭ 🔸امام صادق ميفرمايد: هركار نيكي كه بنده اي انجام ميدهد در ثوابي براي آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده: «پهلويشان از بسترها جدا ميشود و هيچكس نميداند به پاداش آنچه كرده اند چه چيزي براي آنها ذخيره كرده ام » همان دوران كوتاه سرپل ذهاب، ابراهيم معمولاً يكي دو ساعت مانده به صبح بيدار ميشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور ميشد. اما من شك نداشتم كه از بيداري سحر لذت ميبرد و مشغول نماز شب ميشود. يكبار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختي ظرف آب تهيه كرد و براي غسل و نماز شب از آن استفاده نمود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋👆واکنش به شعرخوانی «حسین خزائی» از در دیدار شاعران با رهبر فرزانه انقلاب: ✌️آفرین.. آفرین، شما مضمون سخنرانی یک ساعته من رو تو چند دقیقه گفتین ..✌️☝️🪴🦋