#رمان
#عاشقانه_مذهبی
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
#نویسنده:سیدمهدی بنی هاشمی
#قسمت_سی_ام
#قسمت_سی_و_یکم
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
#منبع👇
💟INsTa:mahdibani72
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
دایی در حالی که هنوز نفس نفس میزد و میخندید، گفت: «داشتم کنار کانال درس میخوندم که دیدم یه چیزی روی آبه!😳
خوب که نـ👀ـگاه کردم؛ دیدم انگار یه بـ👶ـچه است.
کتـ📚ـابو انداختم زمین و مثل فشنگ دویدم سمت کانال و شیرجه زدم تو آب.
وقتی رسیدم، دیدم جناب آقا سیدمجتبی است که معلوم نیست از کجا پاش سُر خورده و افتاده تو آب!»🌊
سیدمجتبی که هنوز روی شونه دایی جا خوش کرده بود، فقط داشت میخندید.
دایی ادامه داد: «تازه وقتی از آب گرفتمش، گریه هم نمیکرد. مثل یه مـ💪ـرد سرش رو بالا گرفت و بهم گفت: سـ✋ـلام دایی!»
همه زدیم زیر خـ😂ـنده!
سیدمجتبی رو گذاشت رو زمین و گفت:
«اینم شکار امروز!
ببینید چه مـ🐟ـاهی بزرگی از آب گرفتم!»😜
#راوی: خانم ابوالقاسمی (#خواهر_شهید )
#منبع: #کتاب «#سید_زنده_است »
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#حدیث
#حدیث_روز
#امام_كاظم عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ قَليلُ الْكَلامِ كَثيرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ كَثيرُ الْكَلامِ قَليلُ الْعَمَلِ.
#مومن #كم_حرف
و #پر_كار است
و #منافق #پر_حرف و #كم_كار.
#منبع : مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 9 ، ص 18 - تحف العقول، ص397
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز
#وقایع_محرم
#روز_پنجم #ماه #محرم بر#امام_حسین (ع) و #یاران ایشان چه گذشت؟
در این روز #حصین_بن_نمیر به دستور #عبیدالله_بن_زیاد با چهار هزار #سواره وارد #کربلا شدند.
البته براساس نظر برخی از #مورخان
تعداد تمامی افرادی که در برابر #سپاه_امام_حسین (ع) #صف_آرایی کردند حدود ۳۸۰۰ نفر بوده است.
همچنین در برخی از #منابع_تاریخی نیز در مورد وقایع این روز آمده است که در این روز “عبیداللّه بن زیاد”، شخصی بنام “#شبث_بن_ربعی ” را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
عبیداللّه بن زیاد همچنین در این روز دستور داد تا شخصی بنام “#زجر_بن_قیس” بر سر راه #صحرای کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه آن حضرت ملحق شود،
به #قتل برساند. ِهمراهان این مرد ۵۰۰ نفر بودند.
در روز پنجم ماه محرم با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن افراد به سپاه امام حسین (ع)
صورت میگرفت،
مردی به نام “#عامر_بن_ابی_سلامه” خود را به سپاه آن حضرت رساند و سرانجام در روز #عاشورا به شهادت رسید.
#منبع:
– #تقویم_شیعه، #عبدالحسین_نیشابوری، #انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷
#ماه_عزا
#محرم_الحرام
#عشق
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#حدیث
#حدیث_روز
💢پیامبر اکرم (ص) :
🍃هرکس با ـنامحرمـ 😜ـشوخیـ و مزاح کند
به اندازه هر کلمهای که در §دنیا§ سخن گفته باشد خداوند هزار سال او را در زندان 🔥ـدوزخ° نگاه خواهد داشت.
📕#منبع :#ثواب_الاعمال
#نامحرم
#شوخی
#ارتباط
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#پیش_بینی #شهید ابراهیم هادی درباره #کاروان های #زیارتی #کربلا و #اربعین
...
اوایل جنگ
در ارتفاعات #گیلان_غرب
بر فراز یکی از تپه های مشرف به #مرز قرار گرفتیم. #پاسگاه)مرزی دست عراقی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد میکردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها #زیارت_عاشورا
خواندیم.
بعد با #حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتم
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقی ها راحت تردد میکنند بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن!
ابراهیم که با نگاهش دوردست ها را میدید لبخندی زد و گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی
#منبع: #کتاب #شهید_ابراهیم_هادی
(#سلام_بر_ابراهیم ) ص127
#شهیدانه
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🔻 اینترنت ثابت در ۱۰ استان وصل شد
🔹 یک #منبع آگاه در #وزارت_ارتباطات صحت خبر منتشرشده مبنی بر وصل اینترنت 10 استان را #تأیید و #اعلام کرد ساعتی قبل #مجوز برقراری #ارتباطات #اینترنت_خانگی در این استانها که به #اپراتورها ابلاغ شده است، #واصل شد.
🔹 #رفع_محدودیت #اینترنت_ثابت در استانهای زیر به اپراتورها ✌️ابلاغ✌️ شده است
🔹#خراسان_شمالی
🔹#خراسان_جنوبی
🔹#گلستان
🔹#سمنان
🔹#یزد
🔹#چهارمحال_و_بختیاری
🔹#همدان
🔹#اردبیل
🔹#زنجان
🔹#ایلام
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و ششم : دومین حضور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸هشتمين روز مهرماه با بچه ه
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت بیست و هفتم : تسبیحات
✔️ راوی : امیر سپهر نژاد
🔸دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بيفايده بود.
تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصميم يترين دوستم هيچ خبري نداشتم.
بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبي در پادگان ابوذر حکم فرما بود.
روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد.
🔸هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند.
ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم.
يكدفعه از جا پريدم! خودش بود، يكي از آ نها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم.
خوشحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم.
🔸ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد:
با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند. كنار يك تپه محاصره شديم، نزديك به يكصد عراقي از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند.
ما پنج نفرهم دركنار تپه در چال هاي سنگر گرفتيم و شليك ميكرديم.
تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقبنشيني كردند.
دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند.
از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم.
🔸در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم.
بعد از نماز به دوستانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت #تسبيحات حضرت زهرا را بگوئيد.
🔸بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را #پيامبر، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند.بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود.
يكدفعه در كنار تپه چندين #جنازه عراقي را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجكهاي آنها را برداشتيم. مقداري آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟
🔸هوا تاريك و در اطراف ما دشتي صاف بود. تسبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم. در ميان دشمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم!
نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم.
به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين #نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده ميشد.
🔸ما نميدانستيم در كجا هستيم. هيچ اميدي هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم!
بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم!
با ياري #خدا توانستيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم.
وقتي رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. ساعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم.
🔸نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم.
باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشتيم. با تاريك شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. #ابراهيم ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود.
🔸تسبيحات حضرت زهرا گره بسياري از مشكلات ما را گشود.
بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن #ايمان، از نيروهاي ما ميترسد.
ما بايد تا ميتوانيم نبردهاي نامنظم را گسترش دهيم تا جلوي حملات دشمن گرفته شود.
📚 #منبع : #کتاب #سلام_بر_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄