eitaa logo
رفیق جان ‌3>
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
275 ویدیو
19 فایل
﷽ ࡅ߳ࡐ‌ ܝ‌ܦ̇ࡅ࡙ࡐ߳ ܭࡐ‌ܥ݆ࡐ‌ܠࡐ‌ܨ ܩࡅ߭ࡅ࡙✿ ܭܝ݆ߺܨ ܢ̣ߊ ܥ̇‌‌ܭܝ‌ ܩࡅ߭ܢ̣ܫ ܩܥܼߊ‌ܝ̇‌◉ ܩܝ‌ܢܚܨ ܭܘ ܣܢܚࡅ߳ࡅ࡙♡
مشاهده در ایتا
دانلود
★ممکنــه به همـه بـپـرم ★ ☜ ولـِْـــی ☞ ♧♡ بـِْـا همــه نمیپـرم ♡♧✘✘
•♥•٠·˙ وقــتــﮯ مـهـربـانـیــﭟ از دور اینـﻖـدر نــزدیـــڪ اسـت حس میــــڪـنــم جــغــرافــیــا یـــڪ 【 دروغ 】 تـاریـخـیـسـت . . . ˙·٠•♥•٠·˙
✯دوستی دو طرفه داشته باشیم✯ خیلی اوقات ما به دیگران به چشم وسیله ای برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود نگاه میکنیم و اصلا دیگران را در نظر نمیگیریم فقط به فکر خودمان هستیم.اگر چنین دیدگاهی داشته باشیم کاری میکنیم تا دیگران از ما فراری شوند،چون هر کس افکار،اهداف و شخصیت خودش را دارد و در جایگاه خودش کاملا قابل احترام است،نمیشود که همه فقط به فکر ما باشند. دوستی یک موضوع دو طرفه باید باشد و دو طرف باید برای یکدیگر سود داشته باشند. اگر شما به فکر دوست تان هستید و سود و منفعت او را هم در دوستی تان در نظر دارید،به شما تبریک میگویم ولی اگر چنین نیست حتما باید دیدگاه و رفتار خود را تغییر دهید، درغیر این صورت افراد از شما فراری میشوند و نمیتوانید دوست خوبی برای دیگران باشید. نمیدانم تا به حال در این شرایط بوده اید که متوجه شوید که فردی دارد از شما برای مقاصد خود استفاده میکند،من در این شرایط بوده ام،بسیار حس بدی است پس قطعا هیچ کسی از این حس خوشش نمی آید و ما هم نباید با کسی چنین کاری را بکنیم. اصڪےݩږوݪاوݪے جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ݒږ̶͟͞وفا҉یݪ‌سٺمو⃟ݩح🖖🏻⃢🙃 اصڪےݩږوݪاوݪے جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
دو⃢سٺ‌واقعی⃟ٺ‌اوݩیہ‌ڪہ‌وقٺے ݕاهم‌حرف҈‌میزݩید،‌انقدر‌می⃟خݩدیݩ وحاݪ‌همو‌خوݕ‌میفه⃟مید꧁ ڪ҉ہ‌زماݩ‌از‌دسٺ⃟ٺوݩ‌در‌میږه😍⃢̶͟͞-😘 اصڪےݩڔوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ݒږو⃟فآیݪ‌دخٺږ̶͟͞آݩہ❃⃢-̶̶͟͟͞͞✼ اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ݕہٺږیݩ‌❧چیز‌در‌دݩیا❂ یہ‌دوس࿆ٺ‌واقعیہ🎈⃢̶̶͟͞🎈 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
لحظ⃟ه‌اے‌درگذرازخاطره‌ها⃟📔 ناخودآگاه‌دلم‌یا҉د‌تـوڪرد⃟💌 خنده‌آمد‌بــه‌ݪ҈بم‌شادشدم⃟🙂 گویے‌از‌ق⃟ید‌غم‌آز࿆اد‌شدم😇 هرڪجا‌هسོتے‌دوسٺ🧚‍♀⃢🧚‍♀ دسٺ‌حق‌همراهٺ⃟🖖🏻
ݕڪ‌ڳږآندموݩح🖖🏻🍒 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
دوس⃟تے‌مانند‌اس⃟نادڪهنہ‌اسـت💌⃢🖍 قد⃟مٺ‌زماݩ‌آنرا‌قیمٺے‌میڪݩد❧🔐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ݕفږسید‌ݕږا‌ږفیق‌ٺرسوٺوݩ😹 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
Feezer - Age Manteghi She (Ft Kamand)01.mp3
9.52M
(طُ)🔐 ٺݩہآ‌دوم‌شخڝ‌مڣږد‌مݩے🖖🏻💌 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 [یه نفر که خیلی هم تیزوبُز نیست، می‌خواد باهامون شوخی کنه. حالا وقتی رفتم ساختمون زاچاری همه‌چی معلوم میشه]. [آخه مگه ما با کسی شوخی داریم؟] [دختره گفت توی طبقه سیزدهم منتظرمونه. نه؟] [ها! همین رو گفت] [بادی! ساختمون های اداری اصلاً طبقه‌ی سیزدهم ندارن. خیلی از مردم خرافاتی‌ان و اصلا قبول نمیکنن توی همچین طبقه‌ای که به قول خودشون نحس و بدشُگونه، کار کنن] نفسم را دادم تو. سرم را تکان دادم که:[بله، خودم میدونم. تازه یه اسمی هم واسش ساخته‌ن. چی بود؟] لیز طوری آن کلمه را گفت که انگار هر بیست دقیقه یک بار به زبان می‌اوردش. تندی گفت:[تریسکایدِکافوبیا! یعنی ترس از عدد سیزده، توی خیلی از شهر ها وقتی دارن کوچه‌ها و خیابون‌ها رو شماره گذاری میکنن، بیخیال عدد سیزده می‌شن و عددِ بعدی رو جایگزین می‌کنن. می‌بینی بادی؟! خرافات هنوز هم که هنوزه زیر پوستِ این شهر نفس می‌کشه. مطمئنم آسانسورِ ساختمون زاچاری مستقیم از طبقه ی دوازده می‌ره طبقه چهارده!] [پس یعنی اگه بری دنبالِ ابیگِل بگردی، یعنی گذاشتی یارو به ریشت بخنده] [اصلاً هم شوخی بامزه‌ای نبود! فوقش اندازه‌ی یه پوزخند نیشِ آدم رو وا کنه] [می‌گم نکنه یکی از دوست‌هات بوده!] [نه‌خیر! من از این دوست های بی‌نمک ندارم] [اون دوستت، هروی، که می‌گفت یه بشقاب پرنده شیش ساعت و هجده دقیقه دزدیده بودش، چی؟ اون نبود یعنی؟] لیز گفت:[بی‌خیال شو بادی!] بعد با یک تکانِ دست تلفن را هم مرخص کرد و گفت:[ابیگِل رو هم بیخیال شو]. 𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 اصڪےحږآم https://eitaa.com/joinchat/4018667614C83160d471b
𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 طبقه سیزدهم فردا صبح لیز رفت دفترِ کارش و دیگر برنگشت. از مدرسه که برگشتم، چمن های همسایه را کوتاه کردم، یک کم بستکبال بازی کردم، بعد هم نشستم پای درس‌و‌مشقم. شده بود که لیز بعضی وقت ها دیر برگردد خانه، ولی همیشه قبلش تلفن می‌زد و خبرم می‌کرد. فردا امتحان پایان‌ترمِ زبان‌اسپانیایی داشتم و نمی‌توانستم درست‌و‌حسابی حواسم را جمع کنم. توی امتحان میان ترم نمره خوبی نگرفته بودم و اقلاً توی این امتحان باید جبران می‌کردم. رفتم سروقتِ رادیو، روشنش کردم و کمی مایه‌ی اسپاگتی را که مامانم حدود یک سال پیش گذاشته بود توی فریزر، درآوردم و گرم کردم. رادیو اعلام کرد در امتدادِ باراندازِ شهر، ترافیک بسیار سنگین است. راننده کامیونی ادعا کرده بود به چشم خودش دیده که چشم چپ اِلویس‌پریسلی روی یک پوسترِ سینماییِ بزرگ از اشک لبریز شده. مردم از همه ایالت هجون آورده بودند که این معجزه را یا هرچه خودشان اسمش را گذاشته بودند، ببینند. شاید لیز هم توی همین ترافیک گیر کرده بود. کما اسپاگتی ریختم توی آبِ جوش و بعد هم تنهایی نشستم به غذاخوردن. ساعت ده‌و‌نیم شد، ولی هنوز سروکله لیز پیدا نشده بود. به چندتا بیمارستان زنگ زدم. خبرِ خوبی برایم داشتند. هیچ مجروح یا بیمارِ بی‌سروصاحبی را توی لیست بیمارانشان ثبت نکرده بودند. پس لیز کجا دفته بود؟ یعنی نباید خبرِ گم‌شدنش را به پلیس می‌دادم؟ نیم‌ساعتِ دیگر هم صبر کردم و بلاخره گوشی را برداشتم و زنگ زدم پلیس. خانم پلیسی از آن‌طرفِ خط گفت:[چی تنش بود؟] [نمی‌دونم، وقتی داشته می‌رفته سرِکار، من رفته بودم مدرسه] [قدش بلنده یا کوتاه؟] دقیقا نمی‌دانستم قدش چند سانتی متر است، ولی گفتم:[توی دختر ها قد بلنده] [وزن؟] [وزنش معمولیه. فکر کنم معمولیه] خجالت کشیدم که نمی‌توانستم اطلاعات دقیق‌تری از خواهرم بدهم. 𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 اصڪےحږآم https://eitaa.com/joinchat/4018667614C83160d471b
ݕڪ‌ڳږآندموݩح🖖🏻🍒 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
اگه سوال یا درخواستیم دارید میتونید بگید🙂
You pretty the most by the My life... ⪻---------------------------------------⪼ تو قشنگ ترین بهونه ی زندگیمے
1_اره‌ نفسم❤️ 2_🤭😂😂😂😂😂 3_باشه نفسم بیشتر پست میزارم😘 4_😍😍خوشݕحاݪ اوݩ ݩفری که دوسش داری😍😘 جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
سواݪ: چگونه‌بدون‌درس‌خواندݩ‌نمره‌بگیریم? جواب: 😂😂😂😂😂😂😂😂 اصڪےݩروݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
چږا‌فقط‌یڪے?🍒 جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ