eitaa logo
رسانه‌ و خانواده
3.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
77 فایل
موسسه فلق رایانه اصفهان با مدیریت حامد کمال تولید کننده:کتاب،فلش‌کارت ومحصولات رسانه‌ای برگزار کننده دوره‌های تربیت رسانه وهوش‌مصنوعی ارتباط با ادمین @Fatemehz1369 تعرفه تبلیغات @Resanehkhanevadeh_tabligh پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/3603904478
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟ 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @Resaneh_khanevadeh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 مرا تُرکی‌ست مشکین‌ موی و نسرین‌ بوی و سیمین‌بر سُها لب، مشتری ‌غبغب، هلال ‌ابروی و مه‌پیکر چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ بوَد گل‌بیز و حالت‌خیز و سِحرانگیز و غارتگر دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مهرش کین به قد تیر و به مو قیر و به رخ شیر و به لب شکر چه بر ایوان چه در میدان چه با مستان چه در بُستان نشیند ترش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شر چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور نشناسم ترنج از شست و شست از دست و دست از پا و پا از سر 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @Resaneh_khanevadeh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 ای ترک جنگ جوی ترامغفر آفتاب چشمت کشیده تیغ ز ابرو بر آفتاب ای آفتاب حسن برون نه زحجره پای تا سر زخاوران نزند دیگر آفتاب تا لعل لب نگشت عیان زآفتاب تو باور نشد که باشد کان پرور آفتاب گاهی فشانده لعل تو از آفتاب در گاهی نهفته جعد تو در عنبر آفتاب آنجا کز آفتاب جمال تو پرتویست از رشک چون هلال شود لاغر آفتاب بر آفتاب روی تو نتوان نظر نمود آری بچشم خلق زند نشتر آفتاب گر آفتاب چهره عابد فریب تست بس پارسا پرستد چون کافر آفتاب ای آفتاب من مگرت سوده رخ بپای کز فخر برسپهر بساید سرآفتاب خال چو مشک تست برآن آفتاب رو یا سوی دخت شاه برد مجمرآفتاب فخر ملوک جان جهان آفتاب ارض کاندر سرای اوست چو خشت زرآفتاب از آفتاب قبه خرگاه عفتش باشد در اکتساب ضو و زیور آفتاب آنجا که آفتاب عفافش کند جلوس مانند حلقه است به پشت در آفتاب ای آفتاب جود که در عرصه وجود چون تو ندیده ابرسخا گستر آفتاب کرد آفتاب حسن تو تسخیر بحر و بر آری کند احاطه به بحر و بر آفتاب در ظل آفتاب نوال تو خشک و تر آری دهد ضیاء بخشک و تر آفتاب تا آفتاب طلعت ترکان خرگهی تابد چنانکه هر سحر از خاور آفتاب باد آفتاب دولت تو آن قدر بلند کز دیدنش کله فتدش از سر آفتاب 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @Resaneh_khanevadeh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 رخشد از چهره همی جلوه شمس و قمرت مگر از مهر بود مادر و از مه پدرت پدر و مادرت از ماه و زمهر است مگر که به‌رخساره بود جلوه شمس و قمرت تو بدین طره و رخسار بهر جا گذری سنبل و لاله همی بردمد از رهگذرت دل صد خیل به‌موی تو و مو بر بن گوش وین عجب تر که نی از ناله ایشان خبرت من به‌یک دل جگرم خون شده ازغصه تو چون کنی با دل صد خیل بنازم جگرت تو به‌من دشمن و من زان رخ نیکو که تراست دوست تر دارم هر روز ز روز دگرت سروی اما ننهی پای بهر گلشن و کوی مهی اما نتوان دید به‌هر بام و درت گر به‌مغرب تو بدین موی گریزی ازمن که به‌مشرق من از او بوی برم بر اثرت در حضورت به‌بهاران نکنم یاد چمن که به‌نرمی شمرم تالی نسرین ترت خواهمت بوسه زنم گه بقدم گاه بفرق کز خدا ختم نکوئی است بسیمینه برت پای تا سرهمگی درخور بوسی وکنار نه شگفت ارنکنم فرق زپا تا به‌سرت چند گوئی که مجو از لب شیرینم کام ورنه گویم سخنی تلخ و بد و جان شکرت تو کجا و سخن تلخ که شیرین گردد چون برآید زمیان لب همچون شکرت یاد داری که به‌مستی شبکی پرسیدی که من و ماه کدامیم به اندر نظرت گفتم ازمه تو بهی لیک اگر بپسندد از پی خدمت خود داور والا گهرت گرتو با این دل و این زهره سوی بیشه چمی روبهم گر ننهد پنجه همی شیر نرت شه کجا بنده کجا بحر کجا قطره کجا لطفها میکنی ای تاج سرم خاک درت تا بود ارض وسما باش تو چون بحر وسحاب گفت دلکش گهرت بخش فراوان مطرت 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @Resaneh_khanevadeh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 ای چهره و لعل تو یکی نور و یکی نار از نور توام آذر و ازنار تو آزار رخسار تو نوریست که هی نار دهد بر لبهای تو ناریست که هی نور دهد بار ای خط تو چون مور ولی مور دل آشوب وی زلف تو چون مار ولی مارتن اوبار ازمار تو نالان و ضعیفم همه چون مور وز مور تو پیچان و ذلیلم همه چون مار تا حسن تو گشته چو صمد شهره به‌اسلام تا نقش تو کرده چو صنم جلوه به‌کفار زنار گروهی شده از شوق تو تسبیح تسبیح فریقی شده ازعشق تو زنار عیسی برد ارعلت و بیضا کند ارگرم لعل و رخت اینگونه نباشد بکردار بیضا است عذار تو و زلفین تو لرزان عیسی است لبان تو و چشمان تو بیمار معروف بود روی تو بر لاله خود روی موصوف بود موی تو بر نافه تاتار گر روی تو شد لاله مرا از چه بدل داغ ور موی تو شد نافه مرا از چه جهان تار گیرم که بود چشم تو نخجیر به‌آئین گیرم که بود زلف تو زنجیر به‌هنجار گر چشم تو نخجیر منم از چه رمیده ور زلف تو زنجیر منم ازچه گرفتار از روی توام بیم و به پشت توام امید ادبار تو اقبالم و اقبال تو ادبار صد قوم ز جمعیت خالت به‌دلی ریش صد خیل ز سرمستی چشمت به‌تنی زار گر حال تو شد جمع چه تاوان به پریشان ورچشم تو شد مست چه تقصیر به هشیار شیرینی و شوری زنمک خیزد و شکر وز این دولب و روی تو شد مختلف آثار روی نمکینت همه ترش است بجلوه لعل شکرینت همه تلخ است بگفتار ابریست دو زلفت که از او دیده من تر برقیست دو چهرت که از او کلبه من تار گر زلف تو شد ابر منم از چه مطر ریز ور چهر تو شد برق منم ار چه شرر بار تا چند کنی فخر ز ابرو به‌مه نو کاین دعوی کم را نسزد شبهه بسیار ابروی تو به ازمه نو لیک مه نو شرمنده زنعل قرس قدوه ابرار 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @Resaneh_khanevadeh