کتاب شهدای امام زمانی _ ناصرکاوه.pdf
حجم:
11.11M
کتاب #شهدای_امام_زمانی تالیف #ناصرکاوه تقدیم شما دوستان عزیز ...
❣خيـلی عصبـانی بود؛ سرباز بود و مسئول آشپزخانه. ماه رمضان آمده بود و او بی سروصدا گفته بود: «هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری اش بامن.» ولی يك هفته نشده، خبر به گوش سرلشكر ناجی رسيد.او هم سرضرب خودش رو رسانده بود. دستور داده بود همه سربازها به خط شوند و بعد يكی يک ليوان آب به خوردشان داده بود كه: «سربازها را چه به روزه گرفتن!»
🔸 حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت؛ برگشته بود آشپزخانه.
ابراهيم هم با چند نفر ديگه، كف آشپزخونه رو تميز شستند و با روغن، موزاييكها را حسابی برق انداختند و بعد منتظر شدند و خدا خدا كردند سرلشكر ناجی یه سر بیاد آشپزخونه. اتفاقا ناجی اومد و جلوی درگاه ايستاد؛ نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشت داخل؛ تا ته آشپزخونه چنان رو زمین كشيده شد كه مستقیم كارش به بيمارستان كشيد. پای سرلشكر شكسته بود و می بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. بچهها هم با خيال راحت تا آخـر مـاه رمضان روزه گرفتند.
📚 برگرفته از #کتاب_همت_خورشید_خیبر
#ناصرکاوه
#سردار_شهید_ابراهیم_همت❣
سردار شهید ابراهیم همت
فرمانده لشکر۲۷محمد رسولالله(ص)
•••
🔹 حاج همت دفترچه کوچکی داشت که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قـسمت ایـن دفتر، مخصوص نام دوستان شهید او بود.
اسـم شخص را نوشته بود و در مقابلش هـم، منطقـه عملیاتی ای که در آن شهید شده بود. یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام آبـاد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود و جای نفر چهاردهم، یـک خـط تیـره کشیده شده بود.
پرســیدم: «ایــن چهــاردهمی کیــه؟ چــرا ننوشتهای؟»
گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»
🔸 وقتی پیکـر مطهـر شـهید همـت را تـشییع کردند، همه دوستان و علاقهمندانش دور تابوت
جمع شده بودند. یکی از دوستان صمیمیاش را در میان جمع دیدم. جلو رفتم سلام و علیـک و احوالپرسی کردم. پرسیدم: «شما وقت شهادت حاجی، با ایشان بودید؟»
گفت: «لحظه شهادت نه، ولـی چنـد لحظـه قبل از شهادت، چرا!»
گفتم: «آخرین بـاری کـه او را دیـدی، چـه
وضعیتی داشت؟»
گفت: «حدود نیم سـاعت قبـل از شـهادت، آمد تـوی سـنگر مـا. مـیخواسـت بـه بچـههـا سرکشی کند. شنیده بودم که چند روزی است چیزی نخورده و لحظهای هـم نخوابیـده اسـت.
چهرهاش هـم ایـن را نـشان مـیداد. خـسته و گرفته بود و دیگـر رمقـی بـرایش نمانـده بـود.
گفتم:«حاجی بیا چیزی بخور». گفت:
« نمیخورم، خدا رزق دنیا را به روی من بسته است. من دیگر از این دنیا سهمی ندارم!»
❣شهید حاج ابراهیم همت :
در عملیات رمضان همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میزِ مدرسه آمده جبهه، بعد شبِ حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند..! صبح که میروی توی این بیابان شرقِ بصره همینطور جنازهی کماندوهایِ گردن کلفتِ بعثی است که روی زمین ریخته... این ها را چه کسی زده؟
همین بسیجی کوچک..!
#کتاب_همت_خورشید_خیبر
#ناصرکاوه
راوی: همسر شهید
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایت رژیم بعث عراق
به شمار میرود... در حمله شیمیایی به #سردشت ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و
#هشت_هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در #حلبچه عراق به اندازه ای بود که بیش از
#پنج_هزار_شهید و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی بهعنوان نسل کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان #بزرگترین_حمله_شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصرکاوه
#سالگرد_بمباران_شیمیایی_حلبچه
🌷به مناسبت ۴ خرداد روز دزفول، روز ملی مقاومت و پایداری
🌷حضرت امام خمینی(ره) در تقدیر از این مردم فرمودند: «شما دزفولیها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید» یا مقام معظم رهبری فرمودند: «هم مقطع ورودی خوزستان گرفته میشد. اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجاست؛ چون اگر دزفول از سکنه خالی میشد، گرفتن آن آسان بود؛ مرحوم قاضی با آن چشم نابینا، در آن شهر ماند و موجب شد که همه در آنجا بمانند».
این گفتهها موجب افتخار و سرافرازی دزفولیهاییاست که به هشدارهای موشک باران رادیوی بعث عراق که به «الف دزفول» مشهور شد، پوزخند میزدند.
💥بازار و مغازههای دزفول، تعطیل نبود و جو فرهنگی و مذهبی شهر هم باعث شده بود که خیلی از فرماندهان و رزمندگانی که پادگان و مقر یگان شان در اطراف دزفول بود خانوادههای شان را به دزفول بیاورند، خانهای اجاره کنند و خود هر چند روز یک بار به مرخصی بیایند و به خانواده سرکشی کنند. خیلی از رزمندگان عزیز کشورمان، خوب با دزفول و مردم خونگرمش، با امامزاده آن یعنی حضرت محمدبن موسی الکاظم(ع) معروف به سبزقبا و محلههای شهر و... با رودخانه دز و آب و شنای در آن، آشنا هستند. در تابستان و هنگام خرماپزان و در گرمای طاقتفرسای خوزستان زیر پل قدیم و جدید دزفول، رزمندگان جوان در رود دز شنا میکردند و خود را به آب خنک رود میسپردند. اغلب مغازهها و حتی منازل شهر پذیرای رزمندگان برای استراحت و تماس با شهر و دیارشان بودند. بستنیفروشیهای دزفول پاتوق رزمندگان بود. آبهویج و بستنی یکی از خوردنیهای مطلوب آنها بود. همچنین رستورانها، قهوهخانهها و حمامها دایر بود و رزمندگان مشتریهای پروپاقرصشان بودند.
💥یکی از عناصر روحیه دهنده به رزمندگان، رادیو جبهه بود. رادیو جبهه از دزفول برای کل جبهه جنوب پخش میشد. شاید باورش سخت باشد که چند جوان کمتجربه با یک ضبط صوت و میکروفون این رادیو را راهاندازی کرده باشند. آنها با همین بضاعت کم توانستند رادیویی تأسیس کنند که با استقبال کمنظیر رزمندگان و مردم خوزستان مواجه شد. آهنگ و موزیک برنامه از همین ضبط صوت معمولی پخش میشد و چند رزمنده و جوان دزفولی مسئولیت نوشتن برنامههای رادیو جبهه را بهعهده داشتند...
💥مردم شهید پرور دزفول مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک بر شهر، همزمان بخش های تخریب شده را بازسازی می کردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.در این مدت باوجود موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانه روزی حامیان آنان، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند و هر هفته همراه رزمندگان به امامت آیت الله قاضی، نماز جمعه را در این شهر اقامه می کردند. این شهر در دوران جنگ بارها مورد هجوم و موشک باران رژیم عراق بود تا آنجا که آن را با نام شهر موشکها یاد کردهاند...
⭐دشمن بعثی ۱۷۶ موشک زمین به زمین، ۲۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به دزفول زد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد...
💥وقتی دزفول ایستاد👈 دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مامور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و درنهایت این استان را به تصرف خود درآورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط می کرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمی شد. دزفول در مقاومت قهرمانانه اش ۲ هزار و ۶۱۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد که از این تعداد ۲۵۰ شهید از سه روز تا ۱۰ سال داشتند. به پاس مقاومت عزتمندانه این شهر در سال ۱۳۶۵، دزفول به عنوان شهر نمونه معرفی شد و لوح زرین آن در یکی از میدان های شهر نصب شد.
#کتاب_کشکول_خاطرات_دفاع_مقدس
#ناصرکاوه
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 #شهید_مهدی__رجب_بیگی ، هستیم
🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم.
🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بیخبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود...
🌹 ميترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند
خدایا، ما از مردن نمیهراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم.
🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي
🌹خدایا، تو میدانی که چه میکشیم، پنداری که چون شمع ذوب میشویم، آب میشویم ما ازمردن نمیهراسیم، اما میترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی میرود و جای خود را دوباره به شب میسپارد، پس چه باید کرد؟
🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفتهاند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راهشان گام نزنند؟ نکند شیطانهای کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بیمایهها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید...
🌹نکند شهادت آنها پایگاهها «دنائت» آنها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟
🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بییار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دستهامان را بسته و غم در سینهمان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمیبریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما میدانیم که آنها زندهاند و ما مردهایم.🚩ما👈 «میرویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند....
#شهیدمهدی_رجب_بیگی:👆
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه