مادر گفت: نرو،بمان!
دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد....
گفت: چشم هر چه تو بگویی
فقط یک سوال..؟
میخواهی پسرت عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟!
مادرش چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد....
#شهیدجوادرحمانینیکونژاد 🌱
#خاطرات_شهدا💌
#روایت_عشق💖
@Revayateeshg