#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
سر تا پاش خاکی بود
چشماش از سوز سرما سرخ شده بود.
از چهره اش معلوم بود خیلی حال خوبی نداره.
اما رفت و وضو گرفت تا نماز بخونه.
گفتم:
شما حالت خوب نیست،
لااقل یه دوش بگیر، غذایی بخور، بعد نماز بخون.
سر سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت:
من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم.
کنارش ایستادم، حس می کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین!
تا آخر نماز ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمش...!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولاللّه
شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷
مزار: شهرضا، اصفهان
عملیات: خیبر، جزیره مجنون
راوی:
همسر شهید
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg