ابراهـیم می گفت :
چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛
ایمان یڪ زن وقتی کامل میشود که #حجـاب را کامل رعایت ڪند🌸
#شهید_ابراهیم_هادی
#روزتون_شهدایی
@Revayateeshg
دوست دارم قبر مـــــن هم ڪنار قبر تــــــو باشد
سراسیمه دلــــم عـشـق فقط عــــشــق تــــــو باشد
تــــــــو با جان و دلـــــم چه ڪرده اے سردار
ڪه آرزوے دلم جوار و همنشینے تــــــــو باشد .
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
يک روز علي به من گفت: «من اگر بخواهم از امکانات استفاده کنم، همه چيز در اختيارم هست.» گفتم: «پس چرا استفاده نميکني؟ چرا در اتاقي به اين اين کوچکي و با اين سختي زندگي ميکني؟» عليرضا گفت: «من نميخواهم از اين امکانات استفاده کنم. مگر اين امکاناتي که در اختيار ما ميگذارند، در اختيار همه پاسداران و بسيجيان هم قرار ميدهند که من بخواهم از آنها استفاده کنم؟ مسلماً نه. همانطور که آن پاسدار، در آن اتاق کوچک زندگي ميکند، من هم بايد مثل آنها باشم.» ايشان کارت استفاده از هواپيما هم براي رفت و آمد داشت، ولي از آن استفاده نميکرد و ميگفت: «من هم مثل بقيه نيروها هستم. از همان وسيلهاي که آن بسيجي ساده و آن پاسدار معمولي استفاده ميکند، من هم استفاده ميکنم.»
راوی:
خواهرشهید 🌱💕
#شهید_علی_عاصمی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
پسراولگفٺ :
مادر، اجازههستبرمجبهه!؟
گفت: بروعزیزم
رفٺووالفجرمقدماتےشهیدشد!
🌿 #شهید_احمد_تلخابی♥️
پسردومگفٺ :
مادرداداشڪهرفٺمنهمبرم!؟
گفت:بروعزیزم
رفٺوعملیاتخیبرشهیدشد!
🌿#شهید_ابوالقاسم_تلخابی♥️
همسرشگفت :
حاجخانمبچههارفتند،ماهمبریمتفنگ
بچههارویزمیننمونھ . .
رفٺوعملیاتوالفجر۸شهیدشد!
🌿#شهید_علی_تلخابی♥️
مادربهخداگفٺ :
همهدنیامروقبولکردی،خودمروهم
قبولکن:)
رفٺودرحجخونینشهیدشد!:))
#شهیده_کبری_تلخابی♥️
#روایت_عشق 🌱
@Revayateeshg
#دعایسلامتیامامزمان🌹
#قرارهرشبمون🧡
#روایت_عشق 🌸
بسمالله....🌼
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
@Revayateeshg
202030_2026973628.mp3
2.75M
#قرارصبحگاهی ☀️🌈
#روایت_عشق ❤️🌷
#امام_زمان 🦋
#دعایفرج 🤲🏻🍃
🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
⊰@Revayateeshg⊱
#زیارتنامهشهدا🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
@Revayateeshg
بر حال دلم نسخهی تقوا بنویس
بیمار فراقم تو مداوا بنویس❤️
#امام_زمان
#روایت_عشق
#اللهمعجللولیڪالفرج
@Revayateeshg
میانه نبرد بودیم ؛ در حمله بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت؛ کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند . نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ دفتری جلویش باز بود . زینبیون از این طرف برید ، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید . بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند .
حاجی یکپارچه غیظ شد ! «پورجعفری!
برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.» جان بچه ها بود و فرماندهشان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز
#حاج_قاسم
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامی رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:
🌱 ۱- دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان اند.
🌱 ۲- دسته ای راه بی تفاوتی را برمی گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
🌱 ٣- دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.
🌱 پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول
ختم به خیر خواهند شد
و جز دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود....
#شهیدحمیدباکری
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
@Revayateeshg
💔جسمی که ذوب شد....
کوله پشتی اش پر از گلوله آتیش گرفت
نتونستند کوله رو ازش جدا کنند
از بچه هاخواست به راه خودشون ادامه
دهند و با چفیه دهان خودش رو بست
تا عملیات لو نرود...
تنها کف پوتینهاش که نسوز بود باقی ماند ...
پ.ن: استاد شهید مرتضی مطهری:
چه معنی کنم شهید را؟!
اگر شور یک عارفِ عاشقِ پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید از آنها "منطق شهید" در می آید....
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
#شهید_علی_عرب
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
شهید رضا بخشی علاوه بر تسلط علمی که در رشتههای تحصیلی خود پیدا کرده بود بر زبان انگلیسی به صورت کامل مسلط بود و عربی را هم به نحو خوبی آموخته بود.
یکی از دلایل موفقیت او در سوریه و اینکه خیلی زود به عنوان معاون فرمانده انتخاب شده بودند، این بود که چنین تواناییهایی در تحلیل شرایط و ارتباط گیری داشتند.🪴
#شهید_رضا_بخشی
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
حِجٰآب؛
هَمٰآنچٰادُرۍبود
ڪہپُشـتِدَرِخٰآنہسوخـت...
وَلۍاَزسَرِفٰاطِمہ(س)نَیُفتٰآد..!
#حجاب
#روایت_عشق
@Revayateeshg
202030_2026973628.mp3
2.75M
#قرارصبحگاهی ☀️🌈
#روایت_عشق ❤️🌷
#امام_زمان 🦋
#دعایفرج 🤲🏻🍃
🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
⊰@Revayateeshg⊱
#زیارتنامهشهدا🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
@Revayateeshg
در او عشق و علاقه به رهبرے موج میزد و پیرو رهبرے بود.
همه صحبتهاے ایشان را دنبال میڪردند.
حتے یڪے از اهدافش براے دفاع از حرمین صحبتهاے حضرت آقا بود .
عاشق قرآن خواندن بود همه ڪارهایش را با قرآن خواندن شروع میڪرد .
ایشان بشدت به این اصل معتقد بودند ڪه «هر جا ظلمے اتفاق میافتد و به مظلومے ظلم شد این وظیفه ماست تا از آن مظلوم در برابر ظالم دفاع ڪنیم.»
راوی:
همسر شهید🌸
ولادت:۱۳۵۷/۱۰/۱
شهادت:۱۳۹۰/۱۰/۲۹
مزار: بهشت زهرا تهران
#شهید_محرم_ترک
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg
درحفاظتزامیرمعليخامنهاي
میشوممیثمتماربهدارمبزنید❤️
#لبیک_یا_خامنه_ای
#روایت_عشق
@Revayateeshg
یکی از آخرین شبهای قبل از رفتن به سوریه قرار گذاشتیم و باهم بیرون رفتیم،خیلی اصرار کردم که نرود،ولی او آماده رفتن بود.
دفاع از حرم را وظیفه خود میدانست و میگفت حالا که در توانش هست،باید برود اگر نرود باید بعدا پاسخگو باشد.
میگفت نگران نباشم و برمیگردد.
گفتم که تو همه کارهایت را کردهای،از وابستگی دنیوی و مادی دل کندی،حتی موتورت را که خیلی دوستش داشتی،به رفیقت بخشیدی،تمام امور دنیوی را گذاشتی کنار و چسبیدی به آخرتی که پیشِ رویت است.آن وقت میگویی برمیگردم!چه برگشتنی؟!جواب آن نالهها و گلایهها فقط خندهای بود که روی لبانش نشست.
از همان خنده های همیشگی که آدم را سرحال میآورد.
جوری که دیگر نتوانستم ادامه بدهم و چیزی بگویم.
انگار آن خندهها آخرین خندهها بود،خداحافظی آخر بود...🕊🥀
راوی:
دوستشهید🌻
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg