🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#سیدمجتبی_نواب_صفوی
لحظاتی قبل از #شهادت و پس از اتمام نماز، نواب بار دیگر امت جدش را چنین هدایت نمود : شما بندگانی ضعیف در برابر خدای جهان هستید .
چند روزِ دنیا به زودی می گذرد ، کاری کنید که در جهان دیگر در برابر آفریدگارتان شرمنده نباشید . شما به دستور شاه ستمگر، ما را #شهید می کنید ، ولی طولی نمی کشد که همگی از این کردار زشت پشیمان می شوید ، آن روز پشیمانی دیگر سودی ندارد ، شما باید سرباز اسلام باشید و در راه دین بجنگید ، نه اینکه سِلاحتان را برای حفظ حکومت شاه رو به سینه عاشقان اسلام نشانه بگیرید ...
ای افسران و مقامات عالی مرتبه ارتش ! شما هم به جای اینکه خود را به حکومت پوسیده و فاسد شاهنشاهی بفروشید ، به اسلام رو بیاورید تا در دو جهان به عزت برسید . فریب این درجه ها و مقامات ظاهری را نخورید و بدانید که قیامت بسیار نزدیک است .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
با شهدای سرفراز و ایثارگران شهرستان مبارکه بیشتر آشنا شوید
🌹🌹🌹🌹🌹
به کانال موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه بپیوندید
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
مقاومت حماسه آمیز
در عملیات رمضان
در عملیات رمضان «احمد کاظمی» فرمانده تیپ ۸ نجف که شب سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته بود، و در این محور علاوه بر شکستن خط دشمن و پیشروی تا عمق ۱۰ کیلومتری منطقه دشمن مسئولیت تامین چپ منطقه عملیات نیز به عهده وی بود، لذا در تلاش بود که این صد متر خاکریز را به هم وصل کند
برادر کاظمی چند نفر راننده نفربر، لودر و بولدوزر داوطلب شهادت از میان بچههای تیپ را انتخاب کرد. او به راننده نفربرها مأموریت داده بود تا در حدفاصل یک صدمتر باقی مانده خاکریز، در مقابل دید دشمن به چپ و راست بروند و گرد و خاک به پا کنند تا دشمن نتواند این رخنه را به خوبی تشخیص داده و دستگاههای مهندسی را هدف قرار دهد.
علاوه بر این در دو طرف خاکریز چند دستگاه تانک و توپ ۶۰۱ و چندین قبضه تیربار مستقر کرده بود تا پاسخ آتش دشمن را بدهند خودش هم بلندگویی دست گرفته و بدون ترس در وسط این یک صد متر به چپ و راست حرکت می کرد ، در حالی که گاهی دعای فرج می خواند و گاهی به دستگاهها دستور می داد خاک کنند.
او علی الدوام قدم می زد و دعا می خواند، می گفت: «نفربر خاک کن، لودر بیل بزن، بیلتو بالا بیاور، بالاتر، بارک الله لودر! آفرین لودرچی! نفربر خاک کن، نفربر خاک کن تانکها شلیک کنند دیده بان به توپخانه بگو جواب آتش دشمن را بدهند تیرچیها شلیک کنند اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن العسکری.»
تمامی این کارها در جلو دید دشمن صورت می گرفت. نفربرها، لودرها فرمانده تیپ و نیروهای رزمنده همه و همه در زیر آتش شدید و دید تیرمستقیم دشمن این فعالیتها را انجام می دادند؛ همه سینه به سینه تانکهای دشمن جسورانه در فکر ادامه کار و تکمیل خاک ریز بودند، صحنه غریبی بود، تصویر کاملی از شوق و خدمت به اسلام و ایثار و اوج فداکاری بود. …
در این حین راننده لودر از فرط خستگی از حال رفت و به پایین افتاد. بچهها فوراً دور و برش را گرفتند، آبی به صورتش زدند. شهید ردانی پور نیز که در آن جا حضور داشت سریعاً به بالینش رفت و او را تشویق کرد و از زحمات او قدردانی نمود، احمد کاظمی فرمانده تیپ ۸ نجف سر و صورتش را بوسید و چون نیرویی برای جایگزینی وی وجود نداشت ناچار دوباره برخواست و کار را ادامه داد.
چند دقیقه بعد یک گلوله توپ به کنار دستگاه لودر خورده و آن را به آتش کشید. راننده لودر نیز زخمی شده و به عقب منتقل شد.
در همین لحظات چند دستگاه مهندسی با راننده از راه رسیدند و با وجود شهید شدن چند نفر، خاکریزها به هم وصل شد و نزدیکیهای ظهر کار تمام شد.
در حقیقت خاک ریزی را که تقریباً ده کیلومتر بود، در طول هشت ساعت شب احداث کرده بودند. در طول روز که دشمن به مقابله برخواسته بود، یک صد متر باقی مانده را حدوداً در طول پنج ساعت ایجاد کردند.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
با شهدای سرفراز و ایثارگران شهرستان مبارکه بیشتر آشنا شوید
🌹🌹🌹🌹🌹
به کانال موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه بپیوندید
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
🥀💐🌷🌴🌷💐🥀
#شهیدانه
#بسم_رب_الحسین
همه دسته گل به آب می دهند اما انگار حکایت ما فرق دارد
ما دسته گل به خاک می دهیم
انگار که آنان که زلال تر از آبند، باید خاک آلود به دیدار رب العالمین بروند .
ما دسته گلی به خاک فکه دادیم که عطرش هنوز هم به مشام می رسد ...
از همان روزی که پر کشید، فهمیدم که ماموریت زمینی اش تمام شده ...
اعتراف می کنم که امتحانش را خوب پس داد ...
خیلی خوب ...
نه ...
#ابراهیم برای فکه زیاد بود و حالا می باید، به جای آباد کردن فکه، به داد دل مکه مانند ما می رسید ...
از همان شبی که دست عنایتش را بر سرم کشید، در مکه دلم مسجد الحرامی ساخته ام که سجده بر هر کسی غیر از حضرت پرودگار در آن حرام است .
و این است معجزه آن دسته گلی که در فکه فدا شد تا مکه دل ها را آباد کند ...
بر گرفته شده از کتاب
#سلام_بر_ابراهیم2
#شهید_ابراهیم_هادی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
با شهدای سرفراز و ایثارگران شهرستان مبارکه بیشتر آشنا شوید
🌹🌹🌹🌹🌹
به کانال موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه بپیوندید
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
فرازی از وصیت نامه ...
وصیت نامه من همان وصیت حاج همت است :
باخدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره ی خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
با شهدای سرفراز و ایثارگران شهرستان مبارکه بیشتر آشنا شوید
🌹🌹🌹🌹🌹
به کانال موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه بپیوندید
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#عاشقانه_ها
#همسرانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#حاج_ابراهیم_همت
وقتي به #خانه مي آمد ، من ديگر #حق نداشتم #كار كنم .
بچه را #عوض مي كرد ، #شير برايش درست مي كرد . #سفره را #مي_انداخت و #جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، #لباس_ها را #مي_شست ، #پهن مي كرد ، #خشك مي كرد و #جمع مي كرد .
آن قدر #محبت به پاي #زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي #خانه ؛ ولي من تا #محبت_هاي تو را #جمع كنم ، براي يك ماه ديگر #وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از #جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو #نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي کردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهدا
#حضرت_مادر
#نوجوان_شهید
#راضیه_کشاورز
دختری که تمام تلاشش را به کار میبندد تا در زندگی اول باشد .
در شانزدهمین بهار عمرش حادثهای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواستهاش کمک میکند .
انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داد، نقطه اوج زندگی او را رقم زد .
#شهیده_راضیه_کشاورز ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ در ظهر گرم تابستانی هم زمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد .
والدینش به خاطر ارادتی که به خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند .
روزها یکی پس از دیگری سپری میشدند.
راضیه بزرگتر میشد و با وجودش شور و نشاط مضاعفی به خانه میبخشید .
بعد از انفجار در حسینه #سیدالشهداء علیه السلام شیراز ۱۸ روز در کما به نیت مادرمون بود اونهم دقیقا با سینهای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک و ..
سرانجام در سن ۱۶ سالگی در فروردینماه سال ۱۳۸۷ بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام رئوف به شهرش بازگشت، آرزویش برآورده شد و بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع #شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست.
🌹 #عهدنامه_شهیده
مادر بزرگوارش میگوید :
سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از #شهادتش تو وسایلش، البته تو وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیداش کردم .
خلاصه کوتاهی از این عهد نامه :
«... بی حساب پیش، انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه .
توی این چهل روز که از 1385/03/05 شروع میشه توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین ا.. و... را بخوانم و گریه کنم.
آقا تو رو خدا توفیق اشک ریختن تو این دعاها را به من بده و شب هم به یاد خانم #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) شبی پنج صفحه قرآن بخوانم ؛ ان شاء الله تکرار آیه الکرسی هم توی بیشتر اوقات نصیبم بشه و همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را همراه با الگو برداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سر لوحه زندگی خودم قرار دهم .»
📚 کتاب راض بابا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عباس_بابائی
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد ، او بدون اهانت به نگهبان .
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست .
به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری .
رفتم و با کمال تعجب #شهید_عباس_بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته .
پس از سلام عرض کردم جناب #بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی .؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد .
این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی ، منهم منتظر ماندم ، مانع پرواز نشوم .
در صورتیکه #شهید_بابایی معاونت عملیات فرماندهی وقت نهاجا بودند ، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او . بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم .
#مردان_خدا
#یاد_یاران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
با شهدای سرفراز و ایثارگران شهرستان مبارکه بیشتر آشنا شوید
🌹🌹🌹🌹🌹
به کانال موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه بپیوندید
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
موسسه روایت فتح شهرستان مبارکه _
🇮🇷🌹🕊🌴🕊🌹🇮🇷
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
با آغاز مبارزات ملت ایران در برابر رژیم شاهنشاهی، #احمد هم مبارزات خود علیه شاه را آغاز میکند و یک بار هم توسط ساواک دستگیر میشود.
محسن رضایی درباره مبارزات #احمد_کاظمی پیش از انقلاب میگوید : « در سالهای 1356 و 1357 در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود.
در آخرین محرم قبل از پیروزی انقلاب، مأمورین ساواک او را در میان دسته عزاداری شناسایی و بازداشت میکنند.
چند ماهی در زندان ساواک بود که به شدت او را شکنجه کرده بودند، پاسبانی با چکمه به دهان #احمد کوبیده بود که تا یک ماه پس از آزادی خونریزی بینی داشت.
خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت هر چه مادر میگفت این از خدا بی خبرها چه به روز تو آوردن؟
می گفت هیچی مادر!
بینی اش را هم از خون های لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش می دیدیم فهمیدیم شکسته.
خودش می گفت این خون ها مال اینه که تو زندان سرما خوردم!
اثرات آن شکستگی بینی تا آخر عمر همراهش بود با اینکه یک بار هم عملش کردند ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج می برد .
پس از پیروزی انقلاب، مسئولین قضایی نجفآباد از ایشان میخواهند که شکنجه گرانش را معرفی کند تا آنها را محاکمه کنند، او زیر بار نمیرود و میگوید انقلاب آنها را تنبیه کرده است.
جالب است که یکی از همین افراد، چند سال قبل از #شهادت احمد، برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از #احمد_کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه آزاد توصیه کرده بود که مشکل ایشان را حل کنید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🌴🌴🌴🌴
گروه فراگیر رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_زندگی
#شهید_والامقام
#مصطفی_محمودمازح
اولین #شهید در راه اجرای حکم #امام_راحل مبنی بر اعدام سلمان رشدی ملعون
#قسمت_آخر
پدر #شهید_مازح در مورد #شهادت او گفته است : « آنچه که ما میدانیم بیشتر بر اساس گفتهها و اخبار است .
اینکه چگونه رفته و با کی بود، خبر نداریم، آن گونه که ادعا میکنند، در هتل، زن خدمتکاری بوده که #مصطفی از او درباره رفت و آمدهای سلمان رشدی سوال میکند و متاسفانه آن زن حساس میشود و به دستگاههای اطلاعاتی انگلیس خبر میدهد که یک جوان عرب که چند پاسپورت هم دارد، در اینجاست که درباره سلمان رشدی سوال میکند. او در آن هتل برای چهار روز اتاقی گرفته بود. روز سوم، روز عملیات بوده است. بر اساس شناساییهای او، سلمان رشدی در آن روز به هتل میآمد و در طبقات بالای هتل اقامت داشت. متأسفانه آنگونه که میگویند انفجاری در اتاق #مصطفی رخ میدهد که به #شهادت خود او میانجامد .»
وی درباره شناسیایی بدن #شهید_مازح گفت : « بدن او را که متلاشی شده بود، کالبدشکافی کرده و از روی دندانهایش که قبلاً آنها را نزد دندانپزشکی در ساحل عاج درست کرده بود، شناسایی کردند، البته پهلوی آن دکتر هم در ساحل عاج رفته بودند که او هم هویت #مصطفی را تایید کرده بود .»
بقایای مطهر #پیکر_پاکش، هشت ماه در انگلیس باقی ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل و در دوم رمضان 1369 ( ه. ش) در روستای اجدادی و در جوار خانه پدریاش به خاک سپرده شد.
نام #مصطفی_محمودمازح مترادف غیرت، حمیت و دین باوری است، او اگرچه به ظاهر ایرانی نبود اما فرزندی از فرزندان #خمینی و #خامنه_ای بود که جان خود را در راه مکتب اسلامی #ایثار کرد و با صدور فتوای قتل سلمان رشدی به وظیفه پاسداری خویش از دین عمل نمود .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🌴🌴🌴🌴
گروه فراگیر رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
ما با ضد خدا سازش نداریم
یک روز باید آرپی جی زد. یک روز باید جای آرپی جی را ساخت. یک روز باید با روشی دیگر، در جای دیگر مبارزه کرد. باید همیشه این در ذهن ما باشد. ما در چارچوپ انقلاب اسلامی قرار گرفته ایم.
ما فریاد کشیده ایم و گفته ایم که ما خدا را می خواهیم، ما با ضد خدا سازش نداریم و دست از این شعار و این عقیده که اساس حرکت ما بوده نمی توانیم برداریم، ما باید همیشه برای مبارزه آماده باشیم و هیچگاه نباید نا امید بشویم که دیگر مبارزهای در کار نیست.
مبارزه همیشه هست، ما نباید از مبارزه دور شویم چون ما خیلی دشمن داریم.
ببینید چه قدر دشمن در گوشه و کنار دنیا برای مبارزه با ما خوابیده است .
مگر اینها می توانند دست از کفر و عنادشان بردارند .
مگر اینها می توانند یک روز به ما بگویند که آسوده باشید .
مگر اینها می توانند یک روز ما را ببینند که در مملکت خودمان به مبارزین فلسطینی کمک کنیم تا علیه آمریکا و اسرائیل قیام کنند .
هرگز
اینها با ما مبارزه می کنند.
باید همیشه در وجودمان، در خونمان ، در خانواده هایمان، در گفتارمان، در اعمالمان، در شغلمان در برنامهریزیمان چهره مبارزه، مقاومت، ایثار و فداکاری باشد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🌴🌴🌴🌴
گروه فراگیر رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#حاج_حسین_خرازی
#طلوع :
🗓 1336/06/01 🗓
محل تولد : اصفهان
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : پاسدار
#غروب :
🗓 1365/12/08 🗓
مسئولیت : فرمانده لشگر امام حسین (ع)
محل #شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای 5
مزار #شهید :
#گلستان_شهدای_اصفهان
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#مثل_شهدا
#سرش_رفت
#زبون_باز_نکرد
#شهید_والامقام
#عباسعلی_فتاحی
#قسمت_دوم
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند : نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم ، تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد . گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت : حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی ، سر هم نداشت ، پسر عموی عباسعلی اومد و گفت : این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...
اسرای عراقی میگفتند : روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند .
گفتند به مادرش نگید سر نداره ، وقت تشییع ، مادر گفت : صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال . نمیشه...
مادر گفت : بخدا قسم نمیذارم .
گفتند : باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین
یهو مادر گفت : نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره
گفتند : مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت : پس میخوام عباسمو ببینم...
مادر اومد و کفن رو باز کرد.
شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن ، پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید .
مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
#مردان_مرد
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو