eitaa logo
◦•●◉✿ ـבختران انقلابے ✿◉●•◦
150 دنبال‌کننده
2هزار عکس
923 ویدیو
75 فایل
همه چی از۱۴٠٠/۴/۴شروع شد🌸 انقلابی ام منتظرفرمان سیدعلی✌ +خدآ‌‌چه‌دلبرونه‌میگه ولآتحزناِن‌َّالله‌معنـٰا:) -غمگین نشومن کنارتم❤ تبلیغات👇 @Revolutior کانال دیگه مون❣ @Revolutiod02 اللهم عجل لولیک الفرج♥ #آرزویم_رسیدن_توبه_رویایت🌿✨ ³⁰⁰......🛫.....⁴⁰⁰
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 💕💍💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕 💕💍💕💍 💕💍💕 💕💍 💕 از بالا تا پایین آن را بررسی کرد و تصمیم گرفت صبحانه از کیک دوقلوهایی که پدرش تازه خریده است بخورد. در یخچال را بست و به طرف کابینت رفت. پلاستیک کیک را بلند کرد تا کیکی از میان آن ها بردارد که چشمش به بیسکوییت هایی که جدیدا تبلیغش را در تلویزیون دیده بود، افتاد. یکی را برداشت و رو به مادرش کرد. - این ها رو بابا کی گرفت؟ مادرش در حالی که با ابوالفضل کلنجار می رفت تا او را بخواباند جواب داد: چه می دونم؟! رفته سوپر مارکت این ها رو دیده، ازشون خوشش اومده خریده. عاطفه با حالت لبخند مادرش را نگاه کرد که در باز شد و پدرش، حلیم به دست به داخل خانه آمد. بیسکوییت را روی اوپن گذاشت و با ذوق به طرف پدرش رفت، دستانش را دور گردنش انداخت و گونه ی او را بوسید. آقا محمد با خنده، سالم و صبح بخیری گفت که هر دو پر انرژی جوابش را دادند. سکینه خانم گفت: عاطفه برو وسایل رو بیار صبحونه بخوریم. پارچه، تعدادی قاشق، جا نونی به همراه ظرف و قاشق ابولفضل را برداشت و به طرف آن ها رفت. پارچه را پهن کردند و همگی مشغول خوردن حلیم گرم و خوشمزه شدند. - بشه بی رقیه خانِم برسنی؟ ( رفته بودی رقیه خانم رو برسونی؟) آقا محمد در حالی که لقمه ی دهانش را قورت می داد، سری تکان داد عاطفه با دیدن برادر هجده ماهه اش که قاشق را کنار انداخته بود و مشغول بازی کردن با حلیم بود، لبخندی زد و گفت: به من نزدیک نمی شی ها! مثل اینکه برادرش متوجه حرفش شده بود که با لبخند دستش را که پر از حلیم بود به طرف لباس او گرفت که عاطفه گفت: مامان این که نمی خوره، چرا برکت خدا رو حروم می کنین؟ سکینه خانم اخمی کرد و گفت: چی کار کنم؟ بچه به این گندگی رو بذارم روی پام بهش غذا بدم؟ بچه ست دیگه، بزار بازیش رو بکنه. مثل همیشه از حرف های مادرش ناراحت شده و چیز دیگری نگفت. بعد از تمام کردن صبحانه اش، تشکری کرد و زیر لب "خدا یا شکرت" را زمزمه کرد که محمد آقا با شنیدنش لبخند کوچکی زد. به طرف اتاقش رفت و موبایلش را برداشت، به مبینا زنگ زد و از او پرسید که آیا همراه او به نماز جمعه می آید یا خیر؟ مبینا که همیشه مشتاق نماز جمعه و مراسمات مذهبی بود آن هم همراه عاطفه، پس قبول کرد. ساعت ده و نیم سر چهار راه محله شان قرار گذاشتند. نگاهی به عقربه های ساعت انداخت که نزدیک هشت بودند. لباس هایش را روی تخت آماده کرد و حوله به دست به طرف حمام رفت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به قلم عاطفه شعبان پور پست های کانال کپی آزاد هست اما رمان خیر راضی نیستم دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio 💕 💕💍 💕💍💕 💕💍💕💍 💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕💍💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Majid Bani Fateme - Ajab Mahi Bekesh Ahi (320).mp3
33.06M
•°🌱 داره کـم کـم تـمـوم مـیـشـه یـه ‌سـال چـشـم انـتـظارے مـون 🎙 دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
ماه محرم اومد.mp3
12.48M
🥀ماه محرم اومد 🥀قراره قلب زارم اومد دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
04.-vahed-imam-reza-29safar91-seyedrezanarimani.blog.ir.mp3
2.6M
•°🌱 گنبد طلای ارباب یادتہ تا بہ عشقمون رسیدیم یادتہ دلم برات تنگ شده 🎤 دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- : برو‌ گریہ ڪن .. التماسِ‌ خـدا‌ کن ... بگو‌ نمیتونـم‌ از‌ موقعیـتِ‌ گناه‌ فرار‌ کنـم اونقد‌ خدا‌ ڪریـمه ڪه موقعیـتِ‌ گناهو‌ فراری‌ میده تو‌ فقط‌ میونِ‌ گریـه‌هات‌ بگـو... دیگه‌ نا‌ ندارم‌ پاشم بگو‌ میـخوام‌ گناه‌ نکنمااا، زورم‌ نمیرسـه معجزه‌ میڪـنه‌ برات - ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ- 💛|↫ •• دوستےهاتو‌جبهہ؛ ‌طوری‌بود‌کہ‌ازمیون‌گلولہ‌ها همدیگہ‌رو‌بیرون‌مے‌کشیدن..🤞🏼 سعےکنید‌دوستانےداشته‌باشیدکہ همدیگہ‌روازگناه‍‌نجات‌بدید.. :)) •• 🤍⃟ 🖇¦⇢ •• ”اگر یڪ نفر را بہ او وصڸ ڪردے براے سپاھش تُ سردار یارے“
اعمال روز 🌸🍃این روز بزرگ به محضر قلب عالم امکان امام زمان ارواحنا له الفداء وشیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام، در سرتاسر جهان تبریک و تهنیت باد.... 🌸🍃 اعمال ۱-غسل ۲-دورکعت نماز ۳-خواندن دعای مباهله ۴-هفتاد بار استغفار ۵-صدقه دادن ۶-زیارت امیرالمومنین ۷-زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است... دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تمام انبیاء در مشکلات و گرفتاری ها متوسل به پنج تن آل عبا می شدند 🔵 در چنین روزی وجود نورانی پنج تن آل عبا به میدان آمدند.. 🔹 امروز از معدود روزها و بهترین زمان های دعا برای ظهور امام زمان ارواحنافداه و طلب تمام خیر دنیا و آخرت و دوری از تمام شرها و فتنه های در عالم هستی که همه ی این دعاها در دعای ذکر شده ی در مفاتیح در اعمال این روز جمع شده اند. 🔹 امام باقر علیه سلام در مورد این دعا می فرماید: اگر بگویم اسم اعظم خداوند در این دعاست، راست گفته ام و اگر مردم می دانستند این دعا چه اثری در اجابت دعا دارد با تمام توان برای آموختن آن تلاش می کردند. و این همان دعای مباهله است... 🌷 الهی به پنج تن آل عبا عجل لولیک الفرج •-------------🌱🌼🌱------------• دخـــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio •-------------🌱🌼🌱------------•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸•|بھ وقت ؏اشقی|•💕 •°|⭐️🌙|°• 🌸اِلهی عَظُمَ الْبَلاء 🌺ُوَبَرِحَ الْخَفآءُ 🌸وَانْکَشَفَ الْغِطآء 🌺ُوَانْقَطَعَ الرَّجآء 🌸ُو َضاقَتِ الاَْرْض 🌺ُوَمُنِعَتِ السَّمآء 🌸وَاَنْتَ الْمُسْتَعان 🌺ُوَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی 🌸وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآء 🌺ِاَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد 🌸اُولِی الاَْمْر ِالَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ 🌺وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ 🌸فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلا قَریباً 🌺کَلَمْحِ الْبَصَرِاَو ْهُوَ اَقْرَب 🌸ُیا مُحَمَّدُ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یامُحَمَّدُ 🌺اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ 🌸و َانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ 🌺یا مَوْلانا یاصاحِبَ الزَّمان 🌸ِالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌺اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی 🌸 السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌺الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸َیااَرْحَمَ الرّاحِمینَ 🌺بِحَقِّ مُحَمَّد وَالِهِ الطّاهِرین🤲🏻🌊 ...✨🌚. دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهکار حفظ خانواده در آخر الزمان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
17.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایده نماز از نظر علم ➰➰➰➰🌿➰➰➰➰🌿 دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1093885278.pdf
7.97M
😊👌 اینم یه هدیه ی معنوی خدمت همه ی شما عاشقان امیرالمؤمنین (ع) 🌹 کتاب 1001 فضیلت از فضائل مولا امیرالمؤمنین علی (ع) دخـــتــران انـــقـــلابـــی ━━━━━⊰🦋⊱━━━━━ @Revolutio ━━━━━⊰🦋⊱━━━━━ کپی حلال تون رفقا انقدر هام خسیس نیستیم 😊♥
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا میلیوݧ‌ها دعا خوندھ بشہ🌿 . 🌙 🙂 اگه حوصله نداری بخونی گوش کن🙃 دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💕💍💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕 💕💍💕💍 💕💍💕 💕💍 💕 وسایلش را در کیف کوچکش گذاشت و بار دیگر چک کرد که چیزی را جا نگذاشته باشد، با خودش مرور کرد: گوشی، کیف پول، کارت عضویت، خودکار، دفترچه و کلید. زیپ کیفش را بست بعد چادر، روسری، طلق روسری و گیره اش را برداشت و به طرف آیینه قدی اتاق پذیرایی رفت و مشغول درست کردن طلقش شد. بعد از کلی کلنجار رفتن، آن را به صورت لبنانی بست و گیره ای که خودش درست کرده بود را روی آن زد؛ بار دیگر روسریش را چک کرد تا از صاف بودن آن مطمئن شود. چادر عربی اش را روی سرش انداخت و با برداشتن کیفش از خانه بیرون زد. کفشش را پوشید که با دیدن لکه ای کوچک روی آن حرصی شد و به طرف شیر آب داخل حیاط رفت. بعد شستن کل کفشش به طرف گل های باغچه رفت و آن ها را بویید. - روز به روز دارین خوشگل تر می شین ها! نمی گین من عاشقتون می شم؟ - با کی حرف می زنی؟ - هیچ کس، بابا من دارم می رم نماز جمعه. - سوییچ رو بیار برسونمت! - مرسی به کارت برس با مبینا می ریم. - باشه، مواظب خودت باش. باشه ای گفت و به راه افتاد. چادرش را بلند کرد تا خاک نگیرد؛ چادرش از جانش هم برایش مهم تر بود. با زنگ خوردن موبایلش، آن را از کیفش در آورد و اتصال تماس را زد. - عاطفه کجایی؟! من سر چهار راه منتظرم. - دارم میام دیگه. گوشی را قطع کرد و در کیفش گذاشت، ساق دستش را کمی جلو تر کشید و ساعت مچی اش را روی آن صاف کرد. نگاهی به خانه ی عمو ها و پدر بزرگش انداخت که با فاصله ای حدود چهل متر از هم قرار داشتند. تنها خانه ی آن ها بود که کمی فاص له اش با بقیه بیشتر بود. سعی کرد نگاهی به حیاط خانه ی پدر بزرگش نیندازد و راهش را برود. قدم هایش را تند تر کرد و بدون توجه به زن عمو و دختر عموی کوچکش که روی ایوان خانه ی پدر بزرگش نشسته بودند، از آن جا گذشت. با دیدن همسایه اش که مشغول هرس کردن شمشاد های کنار دیوار بود، گفت: سالم عمو قربان، سالم خاله... خسته نباشید! هر دوی آن ها با لبخند سری برایش تکان دادند و خسته نباشیدی هم به او گفتند. دیگر همه ی محل می دانستند عاطفه جمعه ها راهی نماز جمعه است. از دور مبینا را دید که سر چهار راه منتظرش ایستاده بود، برایش دستی تکان داد و باز هم تند تر قدم برداشت. به مبینا که رسید نفس نفس می زد، باهم دست دادند و بعد از احوال پرسی کنار هم به راه افتادند. - به به! چه خبر از آقای میم؟ عاطفه که با شنیدن سوال مبینا یاد اتفاقی افتاده بود با ناراحتی شروع به تعریف کردن کرد: - داره ازدواج می کنه. مبینا با بهت گفت: چی؟! - آروم تر بابا! گفتم داره ازدواج می کنه. - با کی؟ آخه چرا؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مطالب کانال کپی آزاد اما رمان خیر در کانال کسی ببینم که با من هماهنگ نکرده اسکرین شات میگرم میفرستم داخل کانال دخــتــران انـــقـــلابـــی @Revolutio 💕 💕💍 💕💍💕 💕💍💕💍 💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕 💕💍💕💍💕💍💕💍 💕💍💕💍💕💍💕💍💕