3.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیب روی زمین که بو نداره
رهگذر هم پا روی دلش میگذاره.........
#چادرانه
#شاعرانه
#هفته_حجاب_عفاف
💖✨💖✨💖✨💖✨💖✨💖
دخـــتــران انـــقـــلابـــی
✨💖✨💖✨💖✨💖✨💖✨
کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت
کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود
کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت
کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش
دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت
قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا
سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت
هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن
بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت
ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد
دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت
وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین
چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت
#شاعرانه
@Revolutio
تبت یدا ابی لهب ای بی حیا مزن
دست جنون به غیرت آل عبا مزن
قدّ مرا به قامت سَروَش عصا مکن
اینگونه زخم بر جگر مجتبی مزن
بُنچاق را بهانه مکن راه را مبند
زورت نمیرسد به علی ، دست و پا مزن
چشم عموی فاطمه را دور دیده ای
بانوی عصمت است حیا کن حیا مزن
سیلی مزن به روح دو پهلوی مصطفی
ضربه به جسم و جان رسول خدا مزن
دیوار از خجالت او سرشکسته شد
با هر دودست مادر مظلومه را مزن
اینگونه نقد مزد رسالت که می دهد ؟
ممتد مزن ، به پشت مزن بی هوا مزن
#شاعرانه
@Revolutio
شعله بالا گرفت اما … میخ
با خجالت نشست از پا … میخ
ناگهان ضربه ای به در خورد و …
سر برون کرد بی هوا تا میخ …
صاعقه بود و بر چمن می خورد
خورد می کرد استخوان را میخ
علت قتل مادر ما چیست … ؟
ضربه های غلاف ها یا … میخ
دختری گیسویش پریشان شد
گفت : بابا! …شراره بابا!…میخ
#شاعرانه
@Revolutio
وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد
لفظ بیا ببند به زخمت دوا نشد
صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت
مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد
قدری غذا بخور جگرم ریش ریش شد
شاید که ماندی و سفرت از قضا نشد
در خانه روسری به سرت قاتل من است
قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد
قحط طبیب شرم علی را مضاف کرد
قحطی چنین پُر آب عیان هیچ جا نشد
جان خودم قسم که همین چند روز پیش
گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد
پهلوی و روی موی و وضوی جبیره ات
چون من بساط قتل کسی رو به را نشد
#شاعرانه
@Revolutio
گذشته آب در این روزگار از سر من
حلال کن که رسیده است روز آخر من
مرا ببخش که افتاده ام در این بستر
نمانده است توانی به جسم لاغر من
برای بی کسی تو شبیه چشمانم
سه ماه گریه خون کرد زخم بستر من
قَدِ خمیده و موی سفید زهرایت
برای خانه نشینی توست همسر من
به جان دختر شیرین زبانمان زینب
نپرس از چه شده غرق خاک معجر من
ز شرم بستن دستت هنوز می لرزم
چه کرد باتو مدینه امیر خیبر من؟!
بس است گریه و شیون برای عمر کمم
بقای عمر تو باشد غریب رهبر من
#شاعرانه
@Revolutio
قبل از آنی که شرر بر جگر من باشی
تو بنا بود بمانی سپر من باشی
از من غم زده بعد از پدرت رکنی رفت
تو بنا بود که رکن دگر من باشی
حرف از رفتن خود می زنی و می میرم
تو چرا زخم دل شعله ور من باشی
آه … خوش بود دلم فارغ از این شهر غریب
فاطمه! تا به ابد دور و بر من باشی
حال همراه شدی دست به دست اجلت
کاش می شد که فقط همسفر من باشی
تو دعای سفرت خواندی و من در عوضش
از خدا خواستم ای محتضر من – باشی
پر و بال تو شکستست ولی ممنونم
با همین حال اگر بال و پر من باشی
همه دیدند تو با سینۀ زخمت ماندی
تا در آن موج بلا پشت سر من باشی
کاش می شد که بمانی به برم تا این که
رد جا ماندۀ دیوار و در من باشی
#شاعرانه
@Revolutio