بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان
#لیلی_سر_به_هوا
#پارت_دوم
💕💍💕💍💕💍💕💍💕
💕💍💕💍💕💍💕💍
💕💍💕💍💕💍💕
💕💍💕💍💕💍
💕💍💕💍💕
💕💍💕💍
💕💍💕
💕💍
💕
از بالا تا پایین آن را بررسی کرد
و تصمیم گرفت صبحانه از کیک دوقلوهایی که پدرش تازه خریده است
بخورد. در یخچال را بست و به طرف کابینت رفت. پلاستیک کیک را
بلند کرد تا کیکی از میان آن ها بردارد که چشمش به بیسکوییت هایی که
جدیدا تبلیغش را در تلویزیون دیده بود، افتاد. یکی را برداشت و رو به
مادرش کرد.
- این ها رو بابا کی گرفت؟
مادرش در حالی که با ابوالفضل کلنجار می رفت تا او را بخواباند جواب
داد: چه می دونم؟! رفته سوپر مارکت این ها رو دیده، ازشون خوشش
اومده خریده.
عاطفه با حالت لبخند مادرش را نگاه کرد که در باز شد و پدرش، حلیم به
دست به داخل خانه آمد. بیسکوییت را روی اوپن گذاشت و با ذوق به
طرف پدرش رفت،
دستانش را دور گردنش انداخت و گونه ی او را بوسید. آقا محمد با خنده،
سالم و صبح بخیری گفت که هر دو پر انرژی جوابش را دادند.
سکینه خانم گفت: عاطفه برو وسایل رو بیار صبحونه بخوریم.
پارچه، تعدادی قاشق، جا نونی به همراه ظرف و قاشق ابولفضل را
برداشت و به طرف آن ها رفت. پارچه را پهن کردند و همگی مشغول
خوردن حلیم گرم و خوشمزه شدند.
- بشه بی رقیه خانِم برسنی؟ ( رفته بودی رقیه خانم رو برسونی؟)
آقا محمد در حالی که لقمه ی دهانش را قورت می داد، سری تکان داد
عاطفه با دیدن برادر هجده ماهه اش که قاشق را کنار انداخته بود و
مشغول بازی کردن با حلیم بود، لبخندی زد و گفت: به من نزدیک نمی
شی ها!
مثل اینکه برادرش متوجه حرفش شده بود که با لبخند دستش را که پر از
حلیم بود به طرف لباس او گرفت که عاطفه گفت: مامان این که نمی
خوره، چرا برکت خدا رو حروم می کنین؟
سکینه خانم اخمی کرد و گفت: چی کار کنم؟ بچه به این گندگی رو بذارم
روی پام بهش غذا بدم؟ بچه ست دیگه، بزار بازیش رو بکنه.
مثل همیشه از حرف های مادرش ناراحت شده و چیز دیگری نگفت. بعد
از تمام کردن صبحانه اش، تشکری کرد و زیر لب "خدا یا شکرت" را
زمزمه کرد که محمد آقا با شنیدنش لبخند کوچکی زد. به طرف اتاقش
رفت و موبایلش را برداشت، به مبینا زنگ زد و از او پرسید که آیا همراه
او به نماز جمعه می آید یا خیر؟
مبینا که همیشه مشتاق نماز جمعه و مراسمات مذهبی بود آن هم همراه
عاطفه، پس قبول کرد. ساعت ده و نیم سر چهار راه محله شان قرار
گذاشتند. نگاهی به عقربه های ساعت انداخت که نزدیک هشت بودند.
لباس هایش را روی تخت آماده کرد و حوله به دست به طرف حمام رفت.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به قلم عاطفه شعبان پور
پست های کانال کپی آزاد هست اما رمان خیر
راضی نیستم
دخــتــران انـــقـــلابـــی
@Revolutio
💕
💕💍
💕💍💕
💕💍💕💍
💕💍💕💍💕
💕💍💕💍💕💍
💕💍💕💍💕💍💕
💕💍💕💍💕💍💕💍
💕💍💕💍💕💍💕💍💕
Majid Bani Fateme - Ajab Mahi Bekesh Ahi (320).mp3
33.06M
•°🌱
داره کـم کـم تـمـوم مـیـشـه یـه
سـال چـشـم انـتـظارے مـون
🎙#موسیقی
دخــتــران انـــقـــلابـــی
@Revolutio
ماه محرم اومد.mp3
12.48M
🥀ماه محرم اومد
🥀قراره قلب زارم اومد
#موسیقی
دخــتــران انـــقـــلابـــی
@Revolutio
04.-vahed-imam-reza-29safar91-seyedrezanarimani.blog.ir.mp3
2.6M
•°🌱
گنبد طلای ارباب یادتہ
تا بہ عشقمون رسیدیم یادتہ
دلم برات تنگ شده
🎤 #موسیقی
دخــتــران انـــقـــلابـــی
@Revolutio
-
#استادپناهیان:
برو گریہ ڪن ..
التماسِ خـدا کن ...
بگو نمیتونـم
از موقعیـتِ گناه فرار کنـم
اونقد خدا ڪریـمه
ڪه
موقعیـتِ گناهو
فراری میده
تو فقط میونِ گریـههات بگـو...
دیگه نا ندارم پاشم
بگو میـخوام گناه نکنمااا،
زورم نمیرسـه
معجزه میڪـنه برات
-
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
💛|↫ #چلہ_ترک_گناھ
••
دوستےهاتوجبهہ؛
طوریبودکہازمیونگلولہها
همدیگہروبیرونمےکشیدن..🤞🏼
سعےکنیددوستانےداشتهباشیدکہ
همدیگہروازگناهنجاتبدید.. :))
#حاجحسینیکتا
••
🤍⃟ 🖇¦⇢ #رفیقانہ ••
”اگر یڪ نفر را بہ او وصڸ ڪردے
براے سپاھش تُ سردار یارے“
اعمال روز #مباهله
#روز_مباهله
🌸🍃این روز بزرگ به محضر قلب عالم امکان امام زمان ارواحنا له الفداء
وشیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام،
در سرتاسر جهان تبریک و تهنیت باد.... 🌸🍃
اعمال
۱-غسل
۲-دورکعت نماز
۳-خواندن دعای مباهله
۴-هفتاد بار استغفار
۵-صدقه دادن
۶-زیارت امیرالمومنین
۷-زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است...
دخــتــران انـــقـــلابـــی
@Revolutio