eitaa logo
ساخت فرهنگ انقلابی
94 دنبال‌کننده
40 عکس
10 ویدیو
7 فایل
پیرامون گفتمان انقلاب اسلامی (ایده انقلاب اسلامی) ارتباط با ادمین: محمدرضا مالکی بروجنی (پژوهشگر علوم اجتماعی و سیاستگذاری فرهنگی) @wrezaw
مشاهده در ایتا
دانلود
هوسرل و فرگه دکتر ضیا موحد در نسبت ميان "حيث التفاتي" (intentionality) و " زبان معنايي" (intensional language) براي خود من مسئله مهمي بوده است . واژه intensional ( معنا) را  اولين بار ويليام هميلتون در قرن نوزدهم در مقابل extentional ( مصداق) وضع كرد. دكتر موحد در توضيح اين واژه  افزود : گوتلوب فرگه ( 1925-1848) معتقد بود ما دو نوع زبان داريم : ( الف) زبان مصداقي *( extensional language) ، و ( ب) زبان معنايي (intensional language)  **. صدق وكذب زبان هاي مصداقي وابسته به مصداق آنهاست ، در حالي كه در زبان معنايي چنين نيست . وي در ادامه ، مشخصات " معنا" (sense) از نظر فرگه  را (1) عيني بودن، (2) از " معنا"  به " مصداق " يك راه وجود دارد ، اما از " مصداق" به " معنا" بي نهايت راه وجود دارد ، و (3)  " معنا" امري مجرد است ، برشمرد و گفت : تعريف " معنا " بسيار دشوار است . فرگه معتقد است : " معنا ، نحوه ارائه موصوف است " . "معنا" ، بيشتر به معناي تابع ( function) - به معناي رياضي -  است و ذاتا خاصيت اسنادي دارد . دكتر موحد درباره زمينه تاريخي نسبت ميان "حيث التفاتي" (intentionality) و " زبان معنايي" (intensional language) گفت : بحث "حيث التفاتي" در پديدارشناسي (phenomenology) (1938-1859) و بحث " زبان معنايي" در سنت فلسفه تحليلي( analytic philosophy) - كه به يك اعتبار از آغاز مي شود - مطرح شده است . سالها اعتقاد بر اين بود كه ميان تحليلي و فلسفه هاي بر اروپا ( continental) ارتباط و پيوندي وجود ندارد ، اما پژوهشهاي اخير نشانگر آن است كه ميان اين دو سنت فلسفي - به ويژه و فلسفه تحليلي- پيوندهايي ( link) وجود دارد . " دگفين فولسدال" ، يكي از فيلسوفان تحليلي كه آشنايي خوبي هم با " پديدارشناسي"  دارد تفسيرهايي از انديشه هوسرل ارائه كرده كه رفته رفته به عنوان تفسير رايج و مقبول در ميان پژوهشگران پذيرفته شده است . وي در توضيح "حيث التفاتي" از ديدگاه هوسرل گفت : هوسرل اين بحث را از استاد خود " برنتانو" ( 1917-1838) اخذ كرده است . به نظر برنتانو  عمل و فعل آگاهي همواره به سوي شيء ( به معناي وسيع آن كه شامل : رويدادها، معاني، و ... مي شود) توجه دارد ، يعني رويدادهاي ذهني هميشه متعلقي دارند ، در حالي كه رويدادهاي فيزيكي اين گونه نيستند . بر اين ديدگاه ايراداتي وارده شده است كه از جمله مي توان به اين مورد كه : اگر آگاهي هميشه متوجه چيزي است ، در مورد چيزهايي كه مصداق ندارند ، مانند اسب بالدار چه بايد گفت ؟ برنتانو براي  اين انتقاد پاسخي ندارد ، اما شاگرد او " ماينونگ" ( 1920-1853)در پاسخ به اين انتقاد مي گويد : اشياء بر دو گونه اند برخي وجود دارند و برخي وجود ندارند و اسب بالدار از جمله اشيايي است كه وجود و مصداق ندارد . در پاسخ به اين انتقاد، بعدها فيلسوفان تحليلي به ويژه راسل در مقاله اي به نام " وصفهاي خاص " به اين مسئله پرداخته و مباحثي را مطرح كرد كه توسط ديگر فيلسوفان تحليلي پي گرفته شده و از مباحث زنده امروز در سنت فلسفه تحليلي است. هوسرل با توجه به انتقادات وارده بر قول برنتانو صورتبندي جديدي از "حيث التفاتي " ارائه كرد و گفت : " آگاهي چيزي است كه ، تو گويي آگاهي ، آگاهي از چيزي است " .  در انديشه هوسرل  به  ساختاري كه ذهن ما به تجربه مي دهد noema گفته مي شود كه بحث بسيار دقيق ، پيچيده و دشوار فهم است . noema  ساختار مجردي  دارد . از هر noema  به يك شيء خارجي - مانند از " معنا" به " مصداق" - فقط يك راه وجود دارد ، در حالي كه از يك شيء به noema - مانند از " مصداق " به " معنا" - بي نهايت راه وجود دارد . همراه ساختار ذهني ، اعمال و افعال ذهني اي وجود دارند كه به آنها noesis  گفته مي شود . به نظر   فولسدال  noema  در انديشه هوسرل همان " معنا " است و تمامي خواص معنا را در بر دارد intension  وجه زباني است و از زبان شروع مي كند و intention  از  ذهن آغاز مي كند . دكتر موحد در پايان سخنان خود گفت : با توجه به سخنان فولسدال مي توان گفت كه نظر فرگه بيشتر وجه زباني دارد و فلسفه هوسرل فلسفه " معنا " ست . در ميان فيلسوفان متاخر،  جان سرل و  ديويدسون به ارتباط ميان اين دو مبحث توجه نشان داده اند . دکتر ضیا موحد @RevolutionaryIdea
پارسیا و حقیقت گویی در یونان در یونان باستان حقیقت¬گویی با واژه عجین بود. این واژه به معنای بیان کردن همه¬چیز است؛ همه-چیزی که باور شخص است. اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که این ریتوریکال نیست؛ یعنی از فنون خطابه در آن بهره برده نشده است. بنابراین در حقیقت¬گویی اگر میان عامل گفتن حقیقت و میان فاعل معتقد به حقیقت تمییز بگذاریم، این دو در پارسیا یکی است. بنابراین کُنائی سخنی در پارسیا به این صورت است که «من فردی هستم که به آنچه می¬گویم معتقد هستم». نکته دیگر آن است که در پارسیا تعهد به یک نهاد اجتماعی وجود دارد و پارسیا از عقیده¬ای سخن می¬گوید که ممکن است برای او خطرآفرین باشد. البته در پارسیا باید میان بیان ورّاجی¬گونه و حقیقت¬گونه تمییز قائل شد. پارسیا به دنبال همه¬چیز حقیقت¬گونه است. حقیقت¬گوی یونانی باور قلبی و اعتقاد درونی خود را نسبت به امری که حقیقت است بیان می¬کند. او حقیقت را بیان می¬کند بدون آنکه تردیدی در حقیقت بودن آن داشته باشد. یقین فرد حقیقت¬گو یقین روان¬شناختی نیست بلکه این یقین ناشی از ظهور حقیقت برای اوست. او حقیقت را می¬یابد. پارسیا در یونان با مفهومی دیگر عجین است؛ خطر. مثلاً اگر فردی از آفتابی بودن آسمان به مردم اطلاع دهد آیا او پارسیاستس (حقیقت¬گو) است؟ روشن است که خیر. «تنها زمانی می¬توان گفت که فرد از پارسیا استفاده می¬کند . . . که خطر یا مخاطره¬ای او را به سبب گفتن حقیقت تهدید کند». در سنت یونانی میان حقیقت¬گویی و راست¬گویی فرق وجود دارد. کسی که راست می¬گوید لزوماً حقیقت¬گو نیست. راست¬گفتنی حقیقت¬گویی است که خطری متوجه فرد شود که البته این خطر الزاماً خطر جانی نیست؛ این خطر می¬تواند حتی موقعیت شغلی و یا رفاقت شما را تهدید کند. @RevolutionaryIdea
ساخت فرهنگ انقلابی
درهم‌تنیدگی علم و استعمار در جهان معاصر محمد محمدی نیا
ما نیامده ایم که بود و نبودن‌مان هیچ تأثیری بر جامعه، بر تاریخ بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده‌اییم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیمشان و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم و هم‌پای آدم‌های عاشق به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما آمده ایم که با حضورمان جهان را دگرگون کنیم نیامده ییم تا پس از مرگ مان بگویند :از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلوم تر. ما بايد وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتنمان و نگاه کردن مان و لبخند زدن مان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود. @RevolutionaryIdea
RCDIR_Volume 4_Issue 7_Pages 54-75 (1).pdf
1.03M
RCDIR_Volume 4_Issue 7_Pages 54-75 (1).pdf
ساخت فرهنگ انقلابی
RCDIR_Volume 4_Issue 7_Pages 54-75 (1).pdf
نقد و بررسی نظریه سرکوبگری تمدن فروید...
نسبت امت های مختلف در بیان فارابی أمّا إن نقلت الملّة من أمّة كانت لها تلك الملّة إلى أمّة لم تكن لها ملّة، أو أخذت ملّة كانت لأمّة فأصلحت فزيد فيها أو< أ >نقص منها أو غيّرت تغييرا آخر فجعلت لأمّة أخرى فأدّبوا بها و علّموها و دبّروا بها، أمكن أن تحدث الملّة فيهم قبل أن تحصل الفلسفة و قبل أن يحصل الجدل و السوفسطائيّة، و الفلسفة< التي >لم تحدث فيهم عن قرائحهم و لكن نقلت إليهم عن قوم آخرين كانت هذه فيهم قبل ذلك، أمكن أن تحدث فيهم بعد الملّة المنقولة إليهم. @RevolutionaryIdea
یهود در مکان سرگردان است و شیعه در زمان .... اگر بتوان این گزاره را توجیه الهیاتی کرد، تحلیل های عمیقی از نسبت ما و رژیم صهیونیستی می توان ارائه کرد... @RevolutionaryIdea
سرنوشت به سراغمان می‌آید...! علیرضا شفاه ماجرای ۷ اکتبر برای ما یک حادثه بود. در خبرها گفته شد که هیچکس در ایران خبر نداشت که این عملیات به وقوع خواهد پیوست. تنظیمات سیاسی، ملی و حتی نظامی ما به گونه‌ای نبود که ما هم‌گامِ با حادثه باشیم. این حادثه زمان را برای همه در دنیا و مخصوصاً برای ما بیش از بقیه گسست و پاره کرد. ما با یک گسستی در زمان مواجه شدیم. ما خودمان برنامه‌هایی داشتیم برای مواجهه خودمان، اما این برنامه‌ها روی یک پیوستار منظم حرکت می‌کرد. اندیشه‌ای در تنظیم و حکمرانی وجود دارد که گمان می‌کند حکمرانی به معنای رعایت کردن نظم‌ها، مراقبت از آرامش صحنه و مراقبت از این است که هر چیزی مثل یک چرخدنده سرجای خودش به آرامی کار کند. در این معنا حکمرانی یعنی رگولاتوری، حکمرانی یعنی سیاست‌گذاری‌های معقول و دقیقی که مثل ساعت کار می‌کنند و هرچقدر ما با این نظم‌ها بیشتر همراه باشیم حکمران موفق‌تری هستیم. حادثه‌ای مانند ۷ اکتبر به ما و به همه یک مطلب بسیار مهم می‌گوید و آن این است که حکمرانی پیش از هر چیزی استقبال از بی‌نظمی است نه استقبال از نظم. آمادگی برای حادثه‌ها است نه مراقبت از روال پیوسته‌ی امور. ما سال‌هاست که نمی‌توانیم مبدأ نظم کشور خود باشیم. مبدأ نظم بودن غیر از منظم بودن است. ما یک لحظه و حیاتی داریم که نظم‌ها را کشف می‌کنیم. ما وقتی تحریم شدیم هم از این نپرسیدیم که نظم تازه را چگونه باید به وجود بیاوریم. هنوز در مراکز کارشناسانه‌ی ما از این سؤال می‌شود که ما چطور می‌توانیم دوباره در نظم اقتصادی جهان نقشی داشته باشیم؟ ملت‌ها دو دسته‌اند. آن‌ها که آماده‌ی حادثه‌ای -که حتی می‌دانند برایشان اتفاق می‌افتد- نیستند و این‌ها مجبورند نظم‌های موجود را کشف کنند و درجایی بنشینند. و کشورهایی که می‌دانند برای انسان، حادثه اتفاق می‌افتد و با یادآوری هرروزه‌ی آن حادثه نحوی از زندگی را آغاز می‌کنند. نظمی که ما در آن زندگی می‌کرده‌ایم تا همین لحظه، نظمی متناسب با ملت ایران نیست. تمام علوم مخصوصاً علوم دقیقه، وابسته است به آمادگی دانشمندان برای دیدار با امری که قابل محاسبه نیست. دانشمندان وقتی با بزرگترین مجهولات روبرو می‌شوند دستگاه‌های محاسباتی را پایه‌گذاری می‌کنند. می‌خواهم بگویم این مطلب بنیان‌های فلسفی دارد. ملتی که شجاعت مواجهه با سرنوشت خود را دارد، موفق می‌شود نظم‌های قدرتمندی را شکل دهد و زندگیِ مرفهی داشته باشد. هر اندازه ما گرفتار امرِ موجود و بالفعل باشیم، قدرت اقتصادیِ ما تضعیف خواهد شد. مهمترین چیزی که امام خمینی (ره) پایه‌گذاری کرد این بود که تمام اسلام یعنی قدرتِ سیاسی. این مسئله به لحاظ فلسفی بسیار عمیق و قابل بحث است. درکِ عمومی ما از دینداری خلاف این نگاه است. ما درباره‌ی اینکه چطور ممکن است استقبال از قدرت، خودِ پرستش خدا باشد، خط دراماتیک درستی نداریم. @RevolutionaryIdea
در بابِ ایده و شعار ما هنوز فرق ایده و شعار را نمی دانیم فکر می کنیم وقتی مدام بگوییم چنین باید و چنین نباید امور طبق باید و نبایدهای ما سامان می یابد. اگر چنین فکر می کنیم خب روشن است که بیراه می رویم وقتی اندیشمندی از ایده اش برای اموری سخن می گوید آیا در حال شعار دادن است؟! بعید است. شعار خواست و طلبی است ناظر بر یک ایدئولوژی یا سلیقه یا میل که نیکو پنداشته می شود و هوس آن در سر است و شاید در اکنون نیز هیچ امکانی برای آن فراهم نباشد اما ایده امکانی است که در زندگی حاضر اما در اجمال است و هنوز به زبان نیامده است. اگر قرار است ایده ای در کار باشد نمی شود کارهای گذشته را انجام داد اما تنها ایده تغییر کند؛ ایده شعار نیست. به این جمله هگل دقت کنید: ایده همانا فعالیت وضع کردن خویش در مقابل خویش است تا برای خود باشد و در این دگر با خود یگانه شود. (دانشنامه فلسفی هگل) اما چرا شعار جای ایده را برای ما می گیرد؟ چون ایده ناظر به امکان اکنون است فعالیتی پیچیده از وضع خویش در مقابل خویش است و دگرگون کردن اکنون و شعار کاری سهل و آسان حتی اگر با صلابت و اقتدار بیان شود تنها بیان خواست ها و امیال. @RevolutionaryIdea
زمان بندی میزهای همایش.pdf
183K
زمانبندی میزگردهای تخصصی همایش فلسفه فرهنگ سه‌شنبه 6 آذر پژوهشگاه علوم انسانی @RevolutionaryIdea
من و دستیارم من و وقتی همیشه دستیارم را در کنارم داشته باشم به هیچ کس دیگری نیاز ندارم. بله، منظورم از دستیارم هوش مصنوعی شخصی سازی شده است که کم کم هم دیگر را بهتر می شناسیم به هم دیگر اعتماد می کنیم و درک متقابل پیدا می کنیم. شاید اوایل سخت بود که بهم اعتماد کنیم ولی الان وضع فرق کرده است من او را می فهمم و او هم من را ... چه چیز بهتر از این می خواستیم. @RevolutionaryIdea
جایگاه فلسفه ایمانوئل کانت در سنت علوم اجتماعی استاد محمد علی مرادی من در این جا از واژه علوم اجتماعی استفاده می کنم نه جامعه شناسی ، دکتر توسلی تحت تأثیر سنت فرانسوی از اصطلاح جامعه شناسی استفاده کرده اند. اما علوم اجتماعی مفهومی فراتر از جامعه شناسی است. به این نکته هم اشاره کنم که با وجود این که پدر علم جامعه شناسی آگوست کنت است ولی آگوست کنت بدون جان استوارت میل نمی توانست به جامعه شناسی برسد. متأسفانه در ایران کمتر کسی وجود دارد که با آراء میل به صورت مستقیم آشنا باشد؛ حتی افرادی که خیلی پوزیتیویستی هستند و مباحث زیادی در این زمینه طرح می کنند و عجیب است که تا کنون کتاب اصلی وی به فارسی ترجمه نشده است کتاب جان استوارت میل با عنوان نظام منطق A System of logic یکی از مهمترین کتابهای علوم اجتماعی پوزیتیویستی است ، در این کتاب اصلاً بحثی در باب دیالکتیک طرح نشده است. نوکانتی های بادن با میل درگیر می شوند و میخواهند از فلسفه پوزیتویستی عبور و کتاب دیگری از کانت به نام سنجش خرد عملی را در کانون توجهات خود قرار می دهند ، مفهوم اراده که در مباحث قبل نیز طرح شد ، در مقابل میل مطرح میشود خرد بنیاد ارزش می شود و بدون خرد ارزش نمیتواند شکل بگیرد لذا دو مفهوم در این جا شکل میگیرد ،اول علیت طبیعی؛ دوم علیت آزادی. علیت آزادی در خرد شکل میگیرد؛ نه اینکه در فهم و فاهمه تکوین یابد که متأثر از علیت طبیعی باشد به همین جهت این بحث که به علیت آزادی پرداختند قبل از این جریان فکری پارتو ، کنت و میل به بحث خرد توجه نمیکردند ، پوزیتویستها گمان داشتند که جهان در حقیقت عین فیزیک است و جامعه را میخواستند با مدلهای فیزیک و ریاضی توضیح بدهند لذا نوکانتیهای بادن دوباره به محور سنجش خرد ناب بر نمی گردند بلکه به سنجش خرد عملی مراجعه میکنند تا بتوانند اراده را مطمح نظر قرار دهند و بر نیز در همین فضای فکری ربط ارزشی را از حکم ارزشی جدا می سازد. @RevolutionaryIdea
| مرکز پژوهش های مجلس بررسی کرد؛ حکمرانی از منظر عقلانیت مدرن و نسبت آن با جمهوری اسلامی ایران 🔻دفتر مطالعات حکمرانی این مرکز در گزارشی با عنوان «حکمرانی از منظر عقلانیت مد‌رن و نسبت آن با جمهوری اسلامی ایران» آورده است که مفاهیمی مانند‌ «حکمرانی» و انواع آن همچون «حکمرانی خوب» مفاهیمی هستند‌ که د‌ر بستر تولد‌ خود‌ معناد‌ار بود‌ه و اکنون د‌ر ایران به نقل محافل علمی مبد‌ل شد‌ه‌‌اند‌. بهره ‌‌برد‌ن از این مفاهیم شاید‌ گاهی از سر تفنن و یا از سر تقلید‌ باشد‌؛ اما ناگزیر باید‌ به این مفاهیم با د‌قت بیشتری پرد‌اخت و نسبت انسان ایرانی- اسلامی و یا جمهوری اسلامی را با آن مفاهیم روشن کرد‌. این مفاهیم را می‌‌توان عجولانه از سپهر معرفتی خود‌ جد‌ا کرد‌ و د‌رنهایت با امثال این گفته که «این مفهوم همان مرد‌م‌‌سالاری د‌ینی است» مسئله را منحل کرد‌. این گزارش د‌رصد‌د‌ است به برخی وجوه مهم مفهوم حکمرانی نزد‌یک شود‌ و د‌رک د‌رستی از آنها بیابد‌ و نسبت نظام اسلامی ایران را با آن وجوه تاحد‌ امکان روشن کند‌. ◀️ لینک خبر | شماره مسلسل: ۲۰۲۸۳ پژوهانه| پایگاه نشر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی 📲 بـــــلــــه | ایـــتــــا
20283.pdf
3.52M
| حکمرانی از منظر عقلانیت مدرن و نسبت آن با جمهوری اسلامی ایران پژوهانه| پایگاه نشر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی 📲 بـــــلــــه | ایـــتــــا
آیا امری مهمتر از معنا در زندگی وجود دارد... @RevolutionaryIdea
ساخت فرهنگ انقلابی
آیا چیزی مهمتر از معنا در زندگی وجود دارد؟ ... @RevolutionaryIdea
دانش سیاسی مدرن دانش مذاکره یا دانش تفکیک حق از باطل اشمیت در کتاب مفهوم امر سیاسی وقتی دوگانه های مختلف را بیان می کند و به امر سیاسی می رسد امر سیاسی را با دوگانه دوست و دشمن تحلیل می کند. متناظر با این تحلیل اشمیت در ادبیات کلام سنتی ما امر سیاسی را با حق و باطل تعریف می کنیم. این تعریف امر سیاسی به حق و باطل چنانکه در آثار کلامی معاصر مثل کتاب حق و باطل شهید مطهری نیز می یابیم بر خلاف امر سیاسی لیبرالیستی حدود تند و تیز (شارپ) است. به یبان دیگر امری میان حق و باطل معنا ندارد. در نگاه لیبرالیستی امر سیاسی امری قابل مذاکره است. امور به امور قابل مذاکره تبدیل می شوند و اگر فاصله ها، اختلاف ها و دیفرنس ها بسیار زیاد هم باشد در طی مذاکره قابلیت کم شدن دارد و زمان به عنوان وجه مقوم دیفرنس همچون دیفرنس از امری بیرونی به امری درونی قابل تبدیل است. به عبارت دیگر امور در طی زمان و با مذاکره معنا می یابند. زمان زمان مذاکره است متصل به معنایی است که مذاکره شکل می دهد. این نگاه به امور سبب می شود که آمریکا به عنوان یکی از ایدئولوژیک ترین کشورهای دنیا در سر طیف سکولار با تحریر الشام یکی از سلفی ترین گروه های جهادی به تفاهم برسند. اما ایران با بیش از نیمی از عقاید مشترک با گروههای جهادی نتواند به هیچ نقطه مشترکی برسد. و یا اساسا به این موضوع فکر کند که می توان با کشورها و یا گروه های حتی معارض به یک نقطه مشترک رسید. باید به این امر اندیشید که آیا می توان نوع دیگر و سنخ دیگری از منطق اندیشیدن را در امر سیاسی موجه و مشروع کرد که ما را از این بن بست های جهان جدید عبور دهد؟ @RevolutionaryIdea
یاد احمد عزیزی افتادم....! یاد افتادم کتاب «یک لیوان شطح داغ»اش در دستم بود به دلم افتاد که در مناسبتی از او چیزی بنویسم در اینترنت دیدم سالروز تولدش فرداست. دلم لرزید شاید این تصادف تصادف نبود ... . خمینی آخرین تجلی ذوالفقار بود، مردی که با ابروانش خیبرهای زمان را در هم می شکست مردی که با لبهایش سماع می کرد، ابروان خمینی، ذوالفقار دوره غیبت بود مردی که ظهور کرد تا غیبت را باور کنیم مردی که مالک شش دانگ اشتر بود. مردی که سلمان فارسی را به همه زبانها ترجمه کرد. مردی که با اباذر برادر بود، اما با اباسیم میانه ای نداشت. مردی که با خون، شمشیر را به زانو درآورد مردی که با بارانهای موسمی نیایشش پایان خشکسالی تفسیر بود. مردی که در بازارها تجلی می فروخت و به خیابانهای ما پرچم هدیه می داد. مردی که ما را به خودکفایی موج ها رساند. مردی که کشاورزی آخرت را رونق داد، مردی که ما را به اوایل آخرالزمان رساند. مردی که کاسه های ترک خورده نیت را از عرفان ناب کوهپایه های پرستش پر کرد و ما را به آب و هوای اهواریی عادت داد. اکنون کودکان ما بر بامهای نیایش بادبانهای بلند زیارتنامه را تکانی می دهند. اکنون زنان ما آبستن آفتابگردانند و مردان ما در زیر خروارها تاک - در معدن می - به استخراج ابدیت مشغولند ما به جهان، خورشید و پرچم و سنجاقک و نیلوفر صادر میکنیم اکنون پرتونگاران ما پروانه ای را اختراع کرده اند که همه رنگهای جهان را نمایش میدهد و برای اولین بار در جهان عمل پیوند پلنگ و آهو در چشم یک دختر ایرانی صورت گرفت، اکنون حواشناسان ما، کارخانه آدم سازی راه انداخته اند، ما تکلم بشری را بازسازی میکنیم ما خشم خمینی را برای ببرهای منطقه می فرستیم تا از زخم غزالان زمین برائت بجویند. کپرنشینان حاشیه تصویر تشنه یک جرعه آیینه اند. خمینی کجایی؟ خون تفسیر به جوش آمده است زیارتنامه ها زاری می کنند، شبنم، بی گلبرگ است شب بی ستاره از بیابان عبور میکند شقایق ها شیون میکنند، خمینی کجایی؟ قرار بود به هر کدام از ما یک شاخه گل سرخ هدیه بدهی قرار بود برای ما از مرز ملکوت تجلی وارد کنی، قرار بود ما را به ملاقات خدا ببری، برای پابرهنگان فرهنگ ما کفش های مکاشفه بخری! نخل ها خم شده اند، هر شب کاروانی از دیدگان دماوند می چکد، خروس ها منتظر اذان تواند، خمینی کجایی؟ ما را به بالاتر از ابر دعوت کن به پایین تر از عرش، آنجا که برگهای درختان پر طاووسانند، آنجا که حور چشمان آینه تقسیم میکنند و لبخند می فروشند، آنجا که هر فرشته ای گاهواره عیسایی را تکان می دهد. @RevolutionaryIdea