eitaa logo
ریحان
828 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
طاقتم را طاق ڪرده جمعه های ناتمام شبنمی ڪه انتظارش بوی ریحان می دهد🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃عزیز خدا ما را چه شده که وقتی به دیگرانی که تو را قبول ندارند‌ می‌رسیم، خودمان را می‌بازیم؛ ولی وقتی به تو فکر می‌کنیم، خودباخته‌ات نمی‌شویم؟ مگر بالاتر از تو روی زمین کسی هم هست؟ چرا عظمت تو را در یاد نگه نمی‌داریم و ادعای کبریایی آنهایی را رنگی از خدا ندارند، باور می‌کنیم و به عزت خدایی تو ایمان نمی‌آوریم؟ ما در غفلت از مرز هشدار رد شده و به میدان بحران وارد شده‌ایم. حال و روزمان خراب است، کاری برایمان کن آقا! شبت بخیر عزیز خدا! ▪️eitaa.com/Reyhaan313 ▪️rubika.ir/Reyhaan313
🍃ارباب من چقدر این روزها قصۀ حرّ، ذهن و دلم را فرا گرفته است. گویی او مأمور است تا مرا از افتادن در ورطۀ یأس نجات دهد. قشنگ‌ترین قسمت قصۀ حرّ برای من، آن جایی است که حسین بالای سرش حاضر شد. حرّ آخرین نفس‌ها را می‌زد که نگاهش به نگاه مولایش گره خورد. گرمای خونی که از حر می‌رفت به خنکایی بهشتی تبدیل شد وقتی که حسین دست بر صورتش کشید و خون‌ها را پاک کرد. وقتی هم که فرمانده سربازش را آزاده نامید، امضای عاقبت‌بخیری را پای عمر حرّ زد و چنان جان به جان آفرین تسلیم کرد که مرگش آرزوی هر عاشق شیدایی شد. از این زیباتر چه عاقبتی در این عالم وجود دارد؟ مرا اگر حبیب خودت نمی‌کنی، حرّ سپاهت کن آقا!
زندگی وقتی معنا می‌یابد که خرج راه عشق شود و عشق وقتی معنا می‌یابد که تو معشوق باشی. ما وقتی که عاشق نیستیم، در اوج بیهودگی نفس می‌کشیم و توهم عاشقی داریم اگر معشوقی جز تو را برای خویش انتخاب کرده باشیم. ما از زندگی فاصلۀ زیادی داریم و برای رسیدن به آن راهی جز عشق تو نداریم. برای عاشق شدن باید خودمان را کنار بگذاریم و فقط به تو و دلخواه تو فکر کنیم؛ اما عجیب نفس‌پرور شده‌ایم و در مقابل خواسته‌های نفسانی خویش ضعیف و تسلیمیم. تا بردۀ نفسیم خبری از عشق نیست و از زندگی محرومیم. آقا! ما را از بند نفس نجات بده تا طعم زندگی را بچشیم.
🌃 | تـاب آوردن ظلم آن هم در ایـن حد و اندازه، در تـوان هـیـچ یـک از مـا نیـسـت. مـا بـایـد از انـسـانـیـت خـارج شـده بـاشـیـم تاـ ستم‌هایی ایـن چـنـیـن را در غـزه و ضـاحـیه ببینیم و باز هم به زندگی ادامه‌بدهیم. بی‌شک شایستۀ ستایش‌است کسی‌که بعد از دیدن‌این هـمه ظلـم و جـور، از غصه دق می‌کنـد و می‌میـرد. آقا! باورکن‌که ما‌این قدرها از دایرۀ انسانیت بیرون نیـامده‌ایم که ظلم و جور ستمگران را ببینیم و باز هم نفس بـکـشـیـم. آنـچـه بـه ما تـوان می‌دهد که در میان تـعـفّـن سـتـم، بـاز هم نفس‌بکشیم، رایحۀ انتظار آمدن‌توست. بـه قدری مژدۀ آمدنـت جـان‌بـخـش است کـه مـی‌شـود در نـفـس‌گـیرترین هوا هم به امید ظهورت زندگی کرد. خـدا را شـکـر کـه هـسـتـی و یـک روز می‌آیی! وای به حـال ما اگر نام‌مان در دفتر منتظرانِ تـمـاشاچی نوشته شود! خدا کند نام ما را در میـان مـنـتظرانی بنویسند که پیش از آمدنت هر‌چه‌از‌ دستشان برآمد برای ریشه‌کـن‌کردن ظلم انجام دادند.