#شعر_مهدوی
کاغذ، قلم، دو چشم ورم کرده، دل، سلام!
آقا اجازه!!!! آمده ام باز پشت بام
ها میکنم که گرم شود دستم از بخار
من سردم است، میکشد آغوشم انتظار
تصویر آسمان پُرِ خش شد، نیامدی
شبها و روزها همه یک رنگ شد نیامدی
تا کی ؟؟؟؟
الی متی؟ .. همه را پیر کرده ای !!!
آقا اجازه!!! .. فکر کنم دیر کرده ای!!
آخر چـــــرا؟؟ نگو دعایت نمی کنیم
شبهای سرد جمعه صدایت نمی کنیم
من هر قنوت نام تو را گریه میکنم
شب در سکوت نام تو را گریه میکنم
حتی اگر شکوفه کند بی تو باغمان
عادت کند نبود تو را چشم آسمان
حتی اگر نفس به تو بی اعتنا شود
پروانه ها اگر که تو را یادشان رود
آقا اجازه؟!!!!! ما دلمان تنگ می شود ...
اللّهُم عَجّل لِوَلیّک الفَرج
🌺🍃
@ReyhanatoRasoul97