هنوز بوی غربت می آید ...
بوی مظلومیت ...رنگ و بوی احرار بودن ...
راستی چنین است مزد مظلومیت و غربت ؟
عالم بر محور #عشق می چرخد و تو. در محور عشق قدم گذاشتی و چه مظلومانه ، بی هیچ دلیلی ، با یک تبسمی ، در ایام و لیالی عشق و سالار عشق به ملکوت اعلی سبک بال پر گشودی ....
#هنیا_له_ولکم خوشا بسعادتت که شهد شهادت و جام وصال را مستانه سر کشیدی
خارج از های و هوی سیاسی و حزبی
به کدامین گناه و به #ای_ذنب قُتلت ؟
جز این است که این خوی درندگی به خاطر #فقر_فرهنگی و #اقتصادی است ؟
جواب این فقر را این اشخاص بی ادعا و فعّال و هنرمند و مظلوم با قطره خونشان باید بدهند ؟
یا آنان که در هر لباس و منصبی #کوخ نشینان را با #عمل سُخره می کنند و خوی اشرافی گری و #کاخ نشینی را سرلوحه زندگیشان قرار داده اند ؟
مقصر این جهل و جهالت کیست ؟ ..
و جواب این خونها و استعدادهای #نهان که پایمال شده است را که خواهد داد ؟
راستی بایّ ذنبٍ #قتلت