eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.4هزار دنبال‌کننده
52.8هزار عکس
34.9هزار ویدیو
609 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/16669409652024 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80
ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز... 🥀۱:۲۰
ما جزء 30 میلیون زائر کربلا هم نیستیم ..💔
•°🌱 بہ‌یکۍازرفقـاگفـتم؛ منکہ‌ڪربلانرفتم‌امـا تو‌کہ‌رفتۍیڪم‌برام‌توصیفش‌ڪن!؟ بگـوچجـورجـایۍِ؟! لبخـندۍزدوبـادلتنگۍگفـت بھشت!♥••
【 📘🚙 】 - - فَر‌مـٰاندِه‌ع‌ُـشّـٰاق،دِل‌ِآگـٰاه‌ِح‌ُـسِین‌اَست بیراهِہ‌مَرۅ!سـٰادِه‌تَرین‌راه‌ح‌ُـسِین‌اَست اَز‌مَرُدم‌ِگُمراه‌ِج‌َـہـٰان‌راه‌مَج‌ـۅیید نَزدیڪ‌تَرین‌راه‌بَہ‌ۅَاللّٰہ‌ح‌ُـسِین‌اَست‌ - - ‌
【📦🥥】 - - لَبخَندِتۅ‌مُعجِزه‌شیرینۍست ڪہ‌رۅیـٰاۍبِھِشت‌را،دَردِل‌ِآدَم‌زِنده‌مۍڪُنَد - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ‌ خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش بر چیدند و رفتند ز کالاهای این آشفته بازار شهادت را پسندیدند و رفتند
1_1362848153.pdf
4.69M
وصیتنامه تصویری کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_🥀🖤_ قَسمـاًبدمآءسلیمآنـی کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80
ریحانه زهرا:))🇵🇸
#پارت_سی_و_دوم #رمان_خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه یک هفته مثل برق و باد گذشت و الان جلوی آینه نشستم و
رو به روهم دیگه نشستیم سرم رو پایین انداختم. دقایق طولانی سکوت بینمون بود تا اینکه محمد جواد شروع کرد... محمدجواد: فائزه خانوم!! یه سری حرفارو باید بهتون بگم. روز اول که توی صحن حرم دیدمتون برام خیلی جالب و مجهول بودید... اولین دختر چادری بود که میدیدم این قدر بی پروا حرف میزنه... این قدر شیطونه... غرورتون... یه دنده بودنتون... باعث شد جذبتون بشم... ببخشید ها ولی حس میکردم شما دوسم دارید... ولی من واقعا دوستون نداشتم... فقط برام جالب بودید... دوس داشتم باهاتون قدم بزنم... صداتونو بشنوم... باهاتون بحث کنم... ولی خب اینا هیچ کدوم باعث نمیشد که فکر کنم دوستون دارم... من آدم خجالتی نیستم... ولی تاکید میکنم پرو هم نیستم... وقتی فهمیدم طرفدار حامد زمانی هستید بیشتر برام جالب شدید... اون شب که شما رو با اون وضعیت دیدم خیلی از دست خودم ناراحت شدم که چرا منی که ادعای بچه مذهبی بودن دارم بدون فکر اومدم توی اتاق... بگذریم... صبح که رفتم امتحان بدم یه حس عجیب و غریب منو کشید سمت مغازه تا براتون یه تسبیح آبی گرفتم... بارها با خودم کلنجار رفتم که بهتون ندم... چون دلیلی نداشت من به یه نامحرم هدیه بدم... ولی خب آخرش اون حس عجیب و غریبه باعث شد توی دقیقه آخر تسبیح رو بهتون بدم... بعد اینکه شما رفتید من خیلی فکر کردم... به احساس عجیبم... به موقعیتم... به شرایط... به شما... ولی هر روز بیشتر پی بردم که عشقم یه عشق واحی و کاذبه پس تصمیم گرفتم کاملا اون حس رو نابود کنم... نبودن شما و اصرار مامانم برای نامزد کردن من با دخترخالمم بیشتر بهم کمک کرد... تاجایی که کلا اون حس رو توی وجودم کشتم... ...