『🖤』
-
-
#دفاع مقدس💚
به سلامتی فرمانده🕵
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
#سوار كه شد،🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!😍
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: #فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
#فرمانده_مهدےباکری💜
-
-
『🛴💣¦⇢ #طنزجبہـه
#طنزجبهه
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.
طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»
یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!
|🤣|
#طنزجبهه😂
#خنده_جانانه😂
👨⚕دکتر با خنده بهش گفت:
برادر! مگه پشت لباست ننوشتی
ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄
پس چرا مجروح شدی؟!
گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷♂
•❥💜☔️━┅┄┄
#طنزجبہہ
رزمندهایتعریفمیکرد،میگفت:
تویکیازعملیاتهابهمون
گفتهبودن
موقع بمببارونبخوابینزمین😰
وهرآیهایکه بلدینبلندبخونین
منمکهچیزیبلدنبودم😐
ازترسدادمیزدم
النظافةمنالایمان!😂
|🤣|#طنزجبهه
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود❌
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح😎😂
♥️😅🌿
•
•
تازهاومدهبودجبهه
یهرزمندهروپیداکردهبودوازشمیپرسید:
وقتیتویتیررسدشمنقرار میگیریبرا اینکهکشتهنشیچیمیگی؟!
اونرزمندههمفهمیدهبودکهاینبنده تازهواردهشروعکردبهتوضیحدادن:
اولاْبایدوضوداشتهباشی
بعدروبهقبلهوطوریکهکسینفهمهبایدبگی:
اللهمالرزقناترکشناریزنا
بدستنایاپایناولاجایحساسنا
برحمتکیاارحمالراحمین
بندهخداباتماموجودگوشمیداد😅
ولیوقتیبهترجمهیجملهیعربیدقتکرد گفت:
اخویغریبگیر اوردی؟!
😂✨
#طنزجبهه