۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
من یادمه روز کنکور، زهرا یه شلوار گشاد سفید با یه پیرهن گلگلی پوشیده بود. آیناز یه شلوار ورزشی گشاد با پیرهن باباش. منم یه مانتو گشاد با یه شلوار راحت.
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
وقتی وارد دانشگاه میشم. حرفای تو سرم: از همتون متنفرم. میخوام برم خونه. ولم کنید. کاش آیناز اینجا بود.
چیزی که میگم: بههه سلام، چطورید؟
۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
هر روز تو دانشگاه جوری عذاب میکشیدم که خدا میدونه. امروز که آیناز اومده بود پیشم انقد خندیدم و خلقم بالا بود. همش میگفتم کاش یه دانشگاه بودیم.
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳