امام کاظم -1.pdf
290.2K
⚫️شهادت #امام_کاظم
علیه السلام
📩pdf
✅ فیش_روضه
⚫️ 25 رجب ⚫️ 🔸جدید🔶
📜متْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام #محرم_و_صفر، ماه_مبارک_رمضان، ایام_فاطمیه جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
صوت روضه امام کاظم ع.aac.aac
21.36M
🎙 نمونه_صوتی 🎵فیش روضه روشمند #امام_کاظم علیه السلام (1)👆
⚫️ 25 رجب ⚫️
📜مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
🏴🏴تولید فیش های مستند روضه در ایام #محرم_و_صفر، ماه_مبارک_رمضان، ایام_فاطمیه جهت مجالس مادحین و مرثیه خوان های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
📎ماجرای فرمایش امام کاظم (ع) خطاب به صفوان جَمّال دربارهی کرایه دادن شتر به هارون عباسی
📖صفوان بن مهران که با کرایه شتران خود، امرار معاش میکرد و از شاگردان ممتاز امام کاظم(ع) بود، نزد آن حضرت آمد؛ امام(ع) به او فرمود: «همهی کارهایت نیک است جز یک کارت»
صفوان: آن یک کار چیست؟
امام کاظم(ع): شتران خود را به این مرد (هارون) کرایه میدهی.
صفوان: سوگند به خدا، شترانم را برای کارهای ناشایست و شکار و امور بیهوده کرایه نمیدهم؛ ولی برای سفر حجّ کرایه دادهام و خودم عهدهدار راندن شترها نشدهام؛ بلکه آنها را به غلامان سپردهام.
امام کاظم(ع): آیا پول کرایه بر عهده آنها (دستگاه هارون) است؟
صفوان: آری.
امام کاظم(ع): آیا دوست داری آنها زنده بمانند تا کرایه تو پرداخت گردد؟
صفوان: آری.
امام کاظم(ع): «مَنْ اَحَبَّ بَقائَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کانَ مِنْهُم کانَ وِرْدَ النَّارِ
کسی که بقای آنها را دوست بدارد، جزء آنها است و کسی که جزء آنها باشد، در دوزخ وارد خواهد شد».
صفوان میگوید: از خدمت امام(ع) رفتم و همهی شترانم را فروختم تا دیگر به این گناه گرفتار نشوم. هارون از ماجرا اطلاع یافت، مرا احضار کرد و گفت: «شنیدهام شترانت را فروختهای»
گفتم: آری.
گفت: چرا؟
گفتم: پیر شدهام و غلامانم پایبند کار نیستند.
گفت: هیهات، هیهات! من میدانم که به اشاره چه کسی تو این کار را کردهای، آن کس که به تو اشاره کرد، موسی بن جعفر(ع) بود.
گفتم: مرا به موسی بن جعفر(ع) چه کار؟ گفت:
«دَعْ هذا عَنْکَ، فَوَاللهِ لَوْلا حُسْنُ صُحْبَتِکَ لَقَتَلْتُکَ
از این حرفها نزن، سوگند به خدا اگر سابقهی رفاقت نیک من با تو نبود، قطعاً تو را میکشتم».
📚وسائل الشّیعه، ج ١٢، ص ١٣١ و ١٣٢.
25رجب1446_نگاهیبهعباداتحضرتامامموسیکاظمعلیهالسلام.pdf
810.7K
#موسی_بن_جعفر علیهماالسلام
#فیش_منبر
#شهادت_امام_کاظم
#25رجب
#نگاهی_به_عبادات_حضرت_امام_کاظم
👈🏼 #دهه_ی_سوم_رجب_1446_ق
بهمن ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #رجب1446
👈🏼 تکجلسه
📚 مطالب مطرح شده:
۱. اشعار مهدوی
بیا بیتو جهان تنهاست میدانم که میآیی
کیم که باتو کنم گفتگو عزیزدلم
ای آفتاب زهرا، عجل علی ظهورک
۲. امامهفتم شناسی
الف)نسب امام علیهالسلام
کلام خطيب بغدادی/کلام ابن اثیر/کلام ابنحجر هیتمی/کلام طبرسی
_کنیههای حضرت
_مدت امامت حضرت
ب)در شهادت امام کاظم علیهالسلام
۳. نگاهی بهعبادات امام علیهالسلام
الف)عبادات معصومین علیهمالسلام
_ رسولخدا صلیاللهعلیهوآله
_ امیرالمؤمنین علیهالسلام
_ امام سجاد علیهالسلام
ب)عبادات موسیبنجعفر عليهماالسلام
_ عبادات در زندان فضل بن یحیی
۴. داستانهای کاظمی
_ حسنخلق حضرت با مرد عمری بدکردار
_ دعای حضرت برای خلاصی ازحبس
_ متعبده شدن کنیزهارون بهبرکت حضرت
_ سجدهها وعبادات شبانهروز حضرت
_ نامه بهوالی وتوصیه حضرت
۵. اشعار شهادت امام کاظم علیهالسلام
شهادت حضرت امام موسى کاظم ع (183ق)
در این روز، سنه 183، و به قولى 186 شهادت حضرت موسى بن جعفر واقع شد"1". بدانکه هارون در سنه 179، بقصد حج بجانب مکه رفت و چون به مدینه رسید فضل بن ربیع را فرستاد که حضرت امام موسى را گرفته نزد او حاضر کند"2" پس در وقتى که آن حضرت نزد جد خود رسول خدا(ص) نماز میگذاشت ، در اثناى نماز او را گرفتند و کشیدند که از مسجد ببرند، آن جناب متوجه قبر جد خودشد و گفت یا رسول الله ! بتو شکایت میکنم از آنچه از امت بدکار تو باهل بیت تو میرسد و مردم از هر طرف صدا بگریه و ناله بلند کردند پس آن امام مظلوم را نزد هارون بردند، هارون ناسزاى بسیار به ان جناب گفت و امر کرد که آن جناب رامقید گردانیدند و دو محمل ترتیب دادند براى آنکه ندانند که آن جناب را به کدام ناحىه میبرند یکى را بسوى بصره فرستاد و دیگرى را بجانب بغداد و حضرت در آن محمل بود که بجانب بصره فرستاد.
در روز هفتم ذیحجه آن جناب را در بصره به عیسى بن جعفر بن منصور تسلیم نمودند به نحوی که در ذیحجه بیان شد و مدت یکسال آن حضرت در حبس عیسى بود و مکرر هارون نوشت به او که آن حضرت را شهید کند و او اقدام نکرد، لاجرم هارون آن حضرت را از بصره به بغداد خواست و در نزد فضل بن ربیع آن جناب را محبوس گردانید .
و در این مدتى که در حبس بود پیوسته مشغول عبادت بود و اکثر روزها صائم و شبها را بنماز و قرائت قرآن و دعا احیا میداشت و بیشتر اوقات در سجده مشغول دعا و تضرع بود و بسا میشد که هارون بر بام خانه میرفت و نظر میکرد که در آن حجره که محبس آن حضرت بود جامه اى میدید که بر زمین افتاده است و کسى را نمیدید.
روزى به ربیع گفت این جامه چیست در این خانه ؟
ربیع گفت که این جامه نیست ، بلکه موسى بن جعفر است که هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده میرود و تا وقت زوال در سجده میباشد.
هارون گفت همانا این مرد از رهبانان و عباد بنى هاشم است .
ربیع گفت هر گاه میدانى که او چنین است چرا او را در این زندان تنگ جا داده اى ؟
هارون گفت براى دولت من بهتر است که او چنین باشد.
و بالجمله در ایامى که در حبس فضل بن ربیع بود، فضل گفت مکرر بنزد من فرستادند که او را شهید کنم من قبول نکرد و و اعلام کردم که این کار از من نمی آید و چون هارون دانست که فضل بن ربیع اقدام بر قتل آن حضرت نمیکند، آن جناب را از خانه او بیرون آمد و در نزد فضل بن یحیى برمکى محبوس گردانید فضل هر شب خوان طعامى براى آن جناب میفرستاد و نمیگذاشت که از جاى دیگر طعام براى آن جناب آورند و در شب چهارم که خوان را حاضر کردند، آن حضرت سربه جانب آسمان بلند کرد و گفت خداوند! تو میدانى که اگر پیش از این روز چنین طعامى می خوردم هر آینه اعانت بر هلاک خود کرده بودم و امشب در خوردن این طعام مجبور و معذورم و چون از آن طعام تناول کرد، اثر زهر در بدن شریفش ظاهر شد و رنجور گردید، چون رزو شد طبیبى براى آن حضرت آوردند، چون طبیب احوال آن جناب پرسید جواب او نفرمود، چون بسیار مبالغه کرد آن حضرت دست مبارک خود بیرون آورد و به او نمود و فرمود که علت من این است ، چون طبیب نظر کرد دید که کف دست مبارکش سبز شده و آن زهرى که بآن حضرت داده اند در آن موضع مجتمع گردیده است ، پس طبیب برخاست و نزد آن بدبختان رفت و گفت بخدا قسم که او بهتر از شما میدان
د، آنچه شما با او کرده اید و از آن مرض به جوار رحمت الهى انتقال نمود.
به روایت دیگر چنانکه فضل بن یحیى را تکلیف قتل آن جناب کردند و او نیز اقدام نکرد بلکه اکرام و تعظیم آن جناب مى نمود و هارون در آن وقت به (رقه) سفر کرده بود، چون مطلع شد که امام موسى نزد فضل بن یحیى مکرم است ، مسرور خادم را فرستاد به سوى بغداد با دو نامه یکى براى عباس بن محمد و دیگرى براى سندى بن شاهک ، عباس بن محمد چون نامه هارون را قرائت کرد، فضل بن یحیى را طلبید و او را در عقابین کشید و صد تازیانه بزد پس امام موسى را به سندى بن شاهک تسلیم کردند و هارون ، یحیى بن خالد برمکى را فرستاد براى قتل آن حضرت .
یحیى چون به بغداد رسید،سندى بن شاهک را طلبید و امر کرد که آن امام معصوم را مسموم کند،سندى زهرى در طعام آن جناب کرد یا چند دانه رطب را بزهر آلوده کرد و بخورد آن جناب داد و آن حضرت سه روز به حالت رنج و تعب بود تا از دنیا رحلت کرد و چون آن حضرت وفات فرمود،ابن شاهک ، فقهاء و اعیان و بغداد را حاضر کرد براى آنکه نظر کنند که اثر جراحتى در بدن آن جناب نیست و بر مردم تسویل کنند که هارون را در فوت آن حضرت تقصیرى نیست ."3"
پس آن جناب را بر سر جسربغداد گذاشتند و روى مبارکش را گشودند و مردم را ندا کردند که این موسى بن جعفر که از دنیا رحلت کرده است ، بیائید او را مشاهده کنید. مردم میآمدند و بر روى آن حضرت نظر میکردند.
و بروایت دیگر محضرى ساختتند و همه بر آن محضر گواهى نوشتند که آن جناب بمرگ خود از دنیا رفته و صاحب (عمدة الطالب) گفته که سه روز آن جناب را در میان راه مردم نهادند که هر که از آنجا بگذرد آن حضرت را ملاحظه کند و شهادت خود را بر آن محضر بنویسد.
شیخ صدوق روایت کرده که چون سندى جنازه آن حضرت را برداشت که به مقابر قریش نقل نماید کسى را و اداشته بود که در پیش جنازه ندا میکرد که :
( هذا امام الرافضة فاعر فوه فلما اتى به علیه السلام مجلس الشرطة قام اربعة نفر فنادوا الا من اراد ان یرى )"4"
سلیمان بن ابى جعفر عموى هارون قصرى داشت در کنار شط چون صداى غوغاى مردم را شنید و این ندا بگوشش رسید از قصر به زیر آمد و غلامان خود را امر کرد که آن خبیثان را دور کردند و خود عمامه از سر انداخت و گربیان چاک زد، با پاى برهنه در جنازه آن حضرت روانه شد و حکم کرد که در پیش جنازه ندا کند که هر که خواهد نظر کند به طیب ، پسر طیب ، بیاید نظر کند، بسوى جنازه موسى بن جعفر(ع).
پس مردم بغداد جمع شدند و صداى شیون از مردم بلند شد و چون نعش آن حضرت را به مقابر قریش آوردند به حسب ظاهر خود ایستاد متوجه غسل و حنوط و کفن آن جناب شد و کفنى که براى خود ترتیب داده بود که به دو هزار و پانصد دینار تمام کرده بود و تمام قرآن را بر آن نوشته بود، بر آن جناب پوشانیدند بااعزاز و اکرام تمام آن حضرت را در مقابر قریش دفن نمودند، چون این خبر به هارون رسید به حسب ظاهر براى رفع تشنج مردم ، نامه به او نوشت و او را تحسین کرد و نوشت که سندى بن شاهک آن اعمال را بى رضاى من کرده از تو خوشنودم شدم که نگذاشتى به ا تمام رساند.
فقیر گوید که شیخ اجل اقدم حسن بن موسى نوبختى در کتاب فرق نوشته که روایتى وارد شده که آن حضرت را باقیدهایی که با او بود دفن کردند، به جهت آنکه آن حضرت وصیت به آن کرده بود.
و بدانکه روزه اینروز، بسیار فضیلت دارد و از حضرت امیرالمومنین منقولست که کفاره دویست سال گناه است و هم وارد شده که معبث پیغمبر در این روز بوده ، لکن مخالف مشهور است و معروف روز 27 این ماه است وسید روایت در روز 25 را تاویل کرده و بآنکه شاید بشارت بعثت که در 27 میباشد، در این روز بآن حضرت رسیده باشد.
و در این روز، سنه 261،مسلم بن حجاج قشیرى نیشابورى صاحب صحیح معروف وفات کرد و در حق کتاب او علمای سنت گفته اند:
( ما تحت ادیم السماء اصح من کتاب مسلم فى علم الحدیث قال صاحب نواقض الروافض قال اکثر علماء العرب اصح الکتب بعد کتاب الله صحیح مسلم بن الحجاج القشیرى و قال الا کثرون من غیر هم صحیح محمد بن اسمعیل البخارى هو الاصح و هو الاصح الى ان قال وقد صارا فى الاسلام رفیقى مصحف الکریم و القران العظیم .
اقول و اللعلماء و المحدثین هیهنا کلام لا یناسب المقام ذکره و من اراد الاصلاع فلیراجع کتاب عبقات الانوار.)
ودر این روز، سنه 479 سلطان سنجر و سنه 892، شاه اسمعیل صوفى متولد شدند.
"1-الحدائق الناضره،ج17،ص436.
2-کافی،ج1،ص467.
3-عیون المعجزات،ج1،ص94.
4-بحار الانوار،ج48،ص227"
اولمیان خبره بیلَنمَز دُرّ و گوهر قدرینی
زرگر ایستر تا بیله،نایاب اولان زر قدرینی
آنّامز بی مایه لر موسی بن جعفر قدرینی
سن او مولاسن کی هر بیر درده درمان سنده دی
چشم و امّید تمام خلق ایران سنده دی
#شهادت_امام_موسی_کاظم_تسلیت باد🖤
ای مادر..... تو بود ونبودم ای مادر...... تمام وجودم ای مادرررررررر
مولا بدون تو.... همراهی نداره عشق ویارحیدر.... ای دخت پیمبر ای بانوی محشر
سلام یا زهرا.. خدا تو رو خوانده انسیه الحوراء
سلام یا زهرا.... به چادرت بنده، "بانو "، روزی نوکرها سلام یازهرااااااا
بگیردستمو بگیر... تو ای رمزکوثرررر زآسیه برترررر دوعالم را مادررر
گل نازو خوشبوی پیغمبرررر کاش برای تو وحیدرت بشم مالک اشترررررر
سلام یا زهرا.. خدا تو رو خوانده انسیه الحوراء
سلام یا زهرا.... به چادرت بنده، "بانو "، روزی نوکرها سلام یازهرااااااا
تویی همه دنیام... توی سختیاهمش صدات میکنم
تویی همه دنیام... عین سردارِشهید، من جونمو فدات میکنم
تویی همه دنیام.... توی آشوب وبلاء ازچادرت دفاع میکنم
تاپای جون هستم...تو منو قابل بدون ببین برات چیکارمیکنم
تاپای جون هستم توخیال نکن که من تو زندگیم رهات میکنم
تاپای جون هستم... همه ی زندگیمو براحسین فدا میکنم
همه رو فدا میکنممممممم
سلام یا زهرا.. خدا تو رو خوانده انسیه الحوراء
سلام یا زهرا.... به چادرت بنده، "بانو "، روزی نوکرها سلام یازهرااااااا
عهد می بندم یارویاورت بشم عهد می بندم مثل زینبت بشم
عهد می بندم مثل فضه و مثل سلمان و اسماء خادمت بشم
عهدمی بندم که حافظ دین وچادرت بشم عهد می بندم فدایی ُویار رهبرم بشم
یار رهبرم بشم ممممم
سلام یا زهرا.. خدا تو رو خوانده انسیه الحوراء
سلام یا زهرا.... به چادرت بنده، "بانو "، روزی نوکرها سلام یازهرااااااا
sorod_salam_zahra 128.mp3
5.93M
گروه سرود آوای حرم به نام «ای مادر تو بود و نبودم»