🔔 شبهه: 📌چرا ۱۴۰۰ ساله که برای امام حسین ﷺ گریه می‌کنین؟ که چی بشه؟ کافی نیست؟!🤔 #قسمت_اول ✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱 «کاری از مجموعهٔ رُنِشــا» تلگرام | اینستا | روبیکا | آپارات 🆔 @Ronesha_ir

🔔 شبهه: 📌 واقعاً چرا شماها به جای اینکه همایش و دوره‌ی علمی برای یادآوری قیام امام حسینﷺ برگزار کنین، همه‌ش گریه و عزاداری‌ می‌کنین؟!🤔 #قسمت_دوم ✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱 «کاری از مجموعهٔ رُنِشــا» تلگرام | اینستا | روبیکا | آپارات 🆔 @Ronesha_ir

🔔 شبهه: 📌 بابا بسه دیگه! همه‌ش گریه و عزاداری! اصلاً این مسلمونا می‌دونن شادی چیه؟ بعدِ این همه گریه، افسردگی نمی‌گیرن؟🤔 #قسمت_سوم (آخر) ✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱 «کاری از مجموعهٔ رُنِشــا» تلگرام | اینستا | روبیکا | آپارات 🆔 @Ronesha_ir

زهیر که با امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) و خانواده‌ی ایشون رابطه‌ی خوبی نداشت، سعی می‌کرد با کاروان امام حسین (سلام الله علیه) رو به رو نشه؛ اما در نهایت به جایی رسید که مجبور شد با کاروان سیدالشهدا (سلام الله علیه) توی یه مکان قرار بگیره.⛺️ اباعبدالله (سلام الله علیه) کسی رو دنبال زهیر فرستادن. بعد از رفتن فرستاده‌، زهیر به شدت به فکر فرو رفت... دُلهم، همسر زهیر -که ماجرا رو دیده بود-، با صدای بلند گفت: «سبحان الله! پسر پیامبر تو را می‌طلبد و تو به دیدارش نمی‌روی؟» زهیر با این تلنگر به خیمه‌ی امام رفت و بعد از این دیدار کاملاً زیر و رو شد.✨ دُلهم به زهیر گفت: «خدا يار و ياورت باشد و تو را به خوشبختی برساند! تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل می‌شوی. در روز قیامت من را فراموش نکن!» تمام رشادت های زهیر در کربلا و سعادت ابدیش، حاصل تلنگر دُلهم بود.💚🌱 📚 منبع #زنان_نامدار 🆔 @Ronesha_ir | رُنـِشــا

یکی از بچه‌ها را پای تخته می‌بری. مسئله را حل می‌کند. - بفرمایید آقا. این هم جواب.📋 در کلاس قدم می‌زنی. برمی‌گردی. نگاهی به تخته می‌اندازی. بعد، نگاهی به دانش آموز. آرام می‌گویی: «مطمئنی پاسخت صحیح است؟» دانش‌آموز، نگاهی به تخته‌سیاه می‌اندازد و نگاهی به تو. به شک می‌افتد. تخته را پاک می‌کند و دوباره می‌نویسد. دوباره نگاهی می‌کنی‌. با لحنی تعجب‌آمیز دوباره می‌پرسی: «تو مطمئنی پاسخ مسئله‌ همین است؟» دانش‌آموز گیج می‌شود. می‌خواهد دوباره تخته را پاک کند. دست دانش‌آموز را می‌گیری. - پاسخت درست بود. دانش‌آموز، گله‌مند می‌شود. - خب پس چرا با تغییر لحنتان ما را دچار شک می‌کنید آقا؟! لبخند می‌زنی. رو به بچه‌های کلاس می‌ایستی. ـ می‌خواهم قاطع تربیت شوید. یاد بگیرید حرفی را که صحیح می‌دانید، بزنید و روی آن بایستید؛ آن‌قدر که حتی با تغییر لحن هم حرفتان را عوض نکنید!✨ 📚 بخشی از کتابِ «ستاره‌ی من»، داستان‌هایی از زندگی شهید محمّدعلی رجایی #یه_حبه_قند 🆔 @Ronesha_ir | رُنـِشــا

امروز، سالروز شهادت این شهید بزرگوار بود🥲 چقدر خوب می‌شه اگه گاهی زندگی‌نامه‌ی شهدا رو بخونیم و سعی کنیم ازشون الگو بگیریم🌱 برای شادی روحشون صلوات بفرستیم؟💛

«من قوی‌ترم!»💪 اینو گفت و جلو رفت تا سنگ رو بالای سرش ببره و نام خودشو توی کل شهر پرآوازه کنه.🏅 بلند کردن سنگین‌ترین سنگ برابر بود با شناخته شدن به‌عنوان قوی‌ترین مرد میدان‌‌ و کلی احترام که پشت‌بندش میومد! حضرت محمد ﷺ از محل مسابقه عبور می‌کردن که چشمشون به جوون‌های وزنه‌بردار افتاد. پیامبر رحمت ﷺ ازشون علت کار رو پرسیدن و جوون‌ها جواب دادن: «می‌خوایم ببینیم بین ماها کدوممون از بقیه قوی‌تر و نیرومندتره!»⚡️ رسول خدا ﷺ فرمودن: «قوی‌ترین و نیرومندترین شما کسیه که وقتی عصبانی می‌شه، جلوی خشم و عصبانیت خودش بایسته!» همه‌ی وزنه‌بردارها سکوت کردن. عجب حرف درستی بود! کنترل کردن خشم از بلند کردن این سنگ خیلی سخت‌تره...🪨 💌 بحار الانوار، جلد ۷۷، صفحه ۱۵۰ 🆔 @Ronesha_ir | رُنـِشــا

از القاب امام رضا (سلام الله علیه)، "سراج الله" هست. یعنی چراغ هدایتی که اگه ازش بخوایم؛ دستمون رو می‌گیره، راه رو برامون روشن می‌کنه و ما رو به مقصد می‌رسونه.💛 شهادت چراغ هدایت، شمس‌الشموس، حضرت رضا (سلام الله علیه) رو تسلیت می‌گیم...🥀 🆔 @Ronesha_ir | رُنـِشــا

زبون آدمیزاد، یه مار سمی و خطرناکه! اگه آزادش بذاریم، نیش می‌زنه ها :) پ.ن: حواسمون به حرفامون باشه!🐍 💌 نهج‌البلاغه - حکمت ۶۰ #پای_درس_امیرالمؤمنین 🆔 @Ronesha_ir | رُنـِشــا