حجاب صدفی بر گوهر وجود
حجاب صدفی است بر مروارید وجود زن، که او را از آسیبها در امان نگه میدارد. مروارید در دل صدف، سختیهای زیادی را تحمل میکند تا صیقل یابد و شفاف گردد؛ زنان و دختران نیز باید با تحمل سختی و مرارتهای بسیار، گوهر وجود خود را حفظ نمایند و در برابر هوای نفس وامیال شهوانی مقاومت نمایند تا دیو سرکش نفس را بر زمین زنند و سرانجام مس وجودشان به طلا تبدیل گردد.
آری آنان علاوه بر تحمل فشارهای فیزیکی و گرما و سرما، باید فشارهای ناشی از زخمزبانها و برخوردهای تحقیرآمیز را تاب بیاورند. اما ثمرهی این مقاومت و جهاد با نفس، رضوان الهی و خشنودی اوست که در قرآن کریم از آن به عنوان رستگاری عظیم یاد شده است.
خداوند به مردان و زنان مؤمن وعده بهشتهایی را میدهد که نهرها در زیر آن جاریست و در آن جاودانه خواهند بود و همچنین قصرهای پاکیزه در بهشتهای جاوید و از همه بالاتر خشنودی خداست ، این همان رستگاری عظیم است. (سورهی توبه، ۷۲)
#روزنگار
#الهه_دهقانی
#عفاف_و_حجاب
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
عید قربان
عید رهایی از اسارت نفس
عید قربان روز ذبح خواستههای نفسانی و عبور از منیت و وصول به معبود است. درسی که این روز به انسان میدهد این است که باید هر روز و هر لحظه خود را در معرض آزمایش الهی ببیند و هوای نفس خود را به قربانگاه عشق ببرد و به پای معبود خود فدا کند تا بندگی خود را به اثبات برساند.
الهه دهقانی، عضو گروه نویسندگی صریر، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی
کارشناس ارشد تبلیغ و ارتباطات فرهنگی
http://snai.ir/1056488
#عید_قربان
#رهایی_از_اسارت_نفس
همه ی ما اهل بیت کشتی نجاتیم؛ اما کشتی جدم حسین وسیعتر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریعتر است.
(امام صادق(ع)،بحار ، ج ۲۶ ، ص۳۲۲)
سوار بر کشتی حسین، از موج بلاها و امتحانات آخرالزمان عبور کن.
#روزنگار
#الهه_دهقانی
#محرم
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
May 11
بارها شنیده و خواندهایم که حسین(ع)، کشتهی جهل و دنیاطلبی مردم زمان خود شد.
اما اینک بعد از ۱۴۰۰ و اندی سال، هنوز هم ما در جهل و بیخبری ودنیاطلبی بهسر میبریم؛ بهخاطر راحتطلبی خود، هر مطلب و سخنی را بدون تحقیق میپذیریم و منتشر میکنیم. مگرنهاینکه حسین(ع) قیام کرد تا مردم را از خواب غفلت بیدار کند و دشمنان اسلام و حیلههای آنان را رسوا نماید، پس چرا با آنکه در عزای او شرکت میکنیم و اشک میریزیم، بازهم دشمن و دسیسههای او را نمیشناسیم و غافلانه در دام او میافتیم.
وای از این بیبصیرتی! غفلت تا کی؟ بیمبالاتی تا چه حد؟ وای از این جهل مرکب که حاضر نیستیم آن را بپذیریم و برطرفش کنیم.
بسان قوم نوح (ع) در مقابل حرف حق، انگشت در گوش خود میکنیم و طاقت شنیدن نداریم. منادیان حق را کذاب میخوانیم، درحالیکه خود، مسحور بافتههای دشمن شدهایم.
یقین دارم اگر ولی عصر (عج) نیز ظهور کند، او نیز تکذیب میشود و همین است، علت ماندن او در پس پردهی غیبت.😪
#روزنگار
#بصیرت_حسینی
#الهه_دهقانی
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
ادب را باید از عباس آموخت که آب در دست، اما تشنه به شهادت رسید.
#روزنگار
#تاسوعا
#محرم_۱۴۰۰
#الهه_دهقانی
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
حسین (ع) ثارالله است و دوستی و دشمنی با او ملاک شناخت حق و باطل و عزاداری برای او نمودی از دوستی و محبت اوست.
#عاشورا
#محرم_1400_عزاداری
#روزنگار
#الهه_دهقانی
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
" مسیر عاشقی "
📝 بخش اول.
ناهار مهمان مضیفخانهی آقا بودیم. بعد از خوردن غذا همراه خانواده و بقیهی همراهان به سمت قبرستان "وادیالسلام" حرکت کردیم. تازه به عمودهای ابتدایی نجف به کربلا رسیده بودیم که پذیراییها شروع شد. پرتقال، سیب، خرما و لیوانهای خنک آبمعدنی که با نوای «مائِیَ البارد» پیشکشمان میکردند. برخی را قبول میکردم و بعضی را با بالا بردن دست و «شکراً» گفتن، محترمانه رد میکردم.
هنوز در خیابانهای نجف بودیم؛ شمارهی عمودها پنج تا، پنج تا اضافه میشد. با زیادشدن شمارهی آنها، تپش قلبم تندتر میشد، مانند عاشقی که در مسیر دیدار یار و وصال به معشوقش است تندتر و قویتر قدم برمیداشتم. حدود پنج - شش عمود طی کرده بودیم که خانمی با لباس مشکی بلند و روسری مشکی که به رسم عربها گوشهی آن را از جلو به پشت سرش برده و لبهی آن را زیر کنارهی سمت چپ روسری، کنار صورتش محکم کرده بود، به ما نزدیک شد. با لبخندی که بر لبهایش نشسته بود و صورت گندمگونش را دلنشین و مهربان کرده بود، نانهای سهگوش کوچکی که شبیه سرعروسک "زیزیگولو" بود و بوی کبابکوبیده از آن به مشام میرسید، به ما تعارف کرد. هر چه اصرار کردم و با عربی دست و پاشکسته گفتم: " أنا أشبَع" و خواستم به او بفهمانم که من سیرم و میل ندارم، فایدهای نداشت؛ او همچنان اصرار میکرد. کودکان عراقی با لباسهای کهنه و صورتهای رنگپریده دور او را گرفته بودند و به او التماس میکردند که لقمهای هم به آنها بدهد ولی با دستش آنها را عقب میزد و با اخم میگفت: " لِزائِر"، یعنی اینها مخصوص زائرهاست. دلم سوخت و لقمه را از دستش گرفتم، کمی صبر کردم تا از من دور شود و لقمه را به کودکی عراقی دادم. او خندان و " شکراً " گویان آن را گرفت و دور شد. با خودم گفتم، چطور وقتی بچههایشان اینقدر گرسنهاند، غذایشان را نذر زائر میکنند؟! به یاد این آیهی قرآن افتادم: " لَن تَنالُو البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّونَ. هرگز به حقیقت نیکی نمیرسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.*"
در راه، موکبها که هر کدام چادر بزرگی بود که برای استراحت زائران یا پذیرایی آنها از طرف شخص یا قبیلهای نصب شده بود را پشت سر میگذاشتیم. هرچقدر جلوتر میرفتیم، تعجبم بیشتر میشد. دخترکی حدوداً سه، چهارساله که از صورت آفتاب سوختهاش معلوم بود ساعتهاست زیر آفتاب ایستاده است، جعبهی دستمالکاغذی را که در دستش بود به زائران تعارف میکرد تا عرق صورتشان را پاک کنند. در چند قدمی او پسرکی لاغر با استخوانهای تکیده و لبهایی خشکیده، شیشهی عطر کوچکی دستش گرفته بود و کف دست یا به لباس زائران میمالید. میگفت: " این عطر مادربزرگم است. او تازه از دنیا رفته، او را پیش مولایش حسین (علیه السلام ) دعا کنید." اشک در چشمانم حلقهزده بود و بغض گلویم را میفشرد. گویا تمام ارث مادربزرگش همین عطر بود که میخواست با آن، او را دعا کنیم. این مناظر مرا به فکر فروبرده بود. خدایا اینجا کجاست، اینها چه کسانی هستند؟ چه نیرویی آنها را اینطور به بذل و بخشش واداشته؟! ناخودآگاه به یاد شعر محتشم افتادم «این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست، این چه شمعی است که دلها همه پروانهی اوست». جوابم را پیدا کردم. این عشق امام حسین (علیه السلام ) است که آنها را در این گرمای سوزان به اینجا کشیده تا با کمترین چیزی که دارند از زائران او پذیرایی کنند.
#روزنگار
#اربعین
# ادامه دارد....
✍الهه دهقانی.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
" مسیر عاشقی "
📝 بخش دوم.
صبح روز سوم بود؛ به عمود ۱۲۵۰ رسیده بودیم و تا کربلا راه زیادی نمانده بود؛ اما پاهایم خسته شده بود و دیگر توان راه رفتن نداشتم. خودم را به صندلیهای پلاستیکی سبز رنگی که کنار جاده، روبروی موکبی عراقی برای استراحت زائرها گذاشته بودند، رساندم. روی یکی از آنها نشستم و صندلی دیگر را جلوی خودم کشیدم و پاهایم را روی آن دراز کردم. با دست زانوهایم را میمالیدم که صدایی به گوشم رسید. «خانم، ماساج». سرم را بلند کردم. دخترکی شش، هفتساله با هیکلی لاغر و ظریف که مثل بزرگترهایش، لباس بلند و روسری عربی مشکی به تن داشت و حتی یک تار مویش پیدا نبود، روبرویم ایستاده بود. نمیتوانست فارسی صحبت کند با همان دو کلمهی فارسی- عربی، به من فهماند که اگر میخواهم، میتوانم برای ماساژ پاهایم به موکب آنها بروم. همراه او وارد موکب شدم، منتظر بودم که مادرش یا بزرگتر دیگری بیاید و این کار را بکند؛ اما با اشاره به من گفت که بنشینم و پاهایم را دراز کنم. بعد خودش با دستهای کوچکش شروع به ماساژ دادن پاهایم کرد. برایم باورکردنی نبود. با آن دستهای کوچک، طوری این کار را با مهارت انجام میداد مثلاینکه شخص بالغی است که مدتها برای این کار آموزشدیده. از خودم خجالت کشیدم. تنها کاری که در این چند روز کرده بودم، پیادهروی بود. پیادهروی که با میزبانیِ سخاوتمندانهی شیعیان عراقی با تمام عشق و دارائیشان، همراه بود.
*(سورهی آل عمران/ ۹۲)
✍الهه دهقانی
#روزنگار
#اربعین
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
https://eitaa.com/Rooz_Negar/69
مرغ دل
چندروزی است که مرغ دلم، بالبال میزند. خودش را به این در و آن در میکوبد تا شاید راهی برای پرگشودن به سمت پیادهروی اربعین بیابد. بیقرار و ناآرام است. فکر و ذکرش قدم زدن در جادهی عشق و رسیدن به وصال محبوب است.
باخود میگوید، یعنی میشود دوباره پا در حریم یار بگذارم. چای تلخ عراقی بنوشم و مزهی مهماننوازی ساده و سخاوتمندانهی شیعیان عراقی را بچشم. آنان که بیهیچ مزد و منتی، فقط به عشق مولایشان حسین(ع)، تمام دارئیشان را در سبد اخلاص میگذارند و پیشکش زائران اباعبدلله (ع) میکنند.
آیا میشود، دوباره در آن بیابان بی آب و علف، رنگ سبز برادری و الفت را نظاره کرد؟ صوت "ماءالبارد" و صورت آفتابسوختهی کودکان عراقی را که با لبخندشان زائران را مهمان آب خنک، میکنند، دید؟ آتش صبحگاهی و دیگ شوربا که با نوای "شُربَه، شُربَه" تو را به نوشیدنش دعوت میکنند.
زنان عراقی که با یک جفت دمپایی پلاستیکی بر پا و بقچهای بر روی سرشان، دست کودکان خود را که از سرتا پا لباس مشکی برتنشان کردهاند، گرفتهاند و قدم زدن در مسیر عاشقی حسین(ع) را به آنان میاموزند.
زنان و دختران عربی که کپسول گاز را بر دوش میگذارند تا تنور نانوایی را روشن کنند و غروب بعد از اتمام پخت نان، کارشان را با نوحهخوانی و عزداری اباعبدالله (ع) پایان میدهند؛ همانها شبهنگام، با نانهای تازهی دستپخت خودشان و غذایی که تنها با سیبزمینی و پیاز و کمی ادویه پخته شده ، اما طعم لذیدترین فستفودها را دارد، میزبان مسافران راه هستند. هنوز خستگی پخت نان از تنشان بیرون نرفته است که لباس زائران را از آنها گرفته و شستشو میدهند.
سرزمین عجیبی است و مردمانی عجیبتر، شبیه افسانههاست!. چقدر چشمنواز و شورانگیز است. اری، دلیل تمنای دل، تماشای این همه دلدادگی است.
اللهم ارزقنا کربلا😥
✍الهه دهقانی
#روزنگار
#اربعین
https://eitaa.com/Rooz_Negar/70
این روزها درد بانوی پهلو شکسته را خوب میفهمم.
درد جهالت مردم و تاوان دفاع از حق را .
درد سیلی خورن و تسلیم نشدن دربرابر ناحق را.
#روزنگار
✍الهه دهقانی
https://eitaa.com/Rooz_Negar/72
اما جا ماندن از اربعین درد جانکاه دیگری است.
#روزنگار
✍الهه دهقانی
https://eitaa.com/Rooz_Negar/72
میگویند چرا سنگ این نظام را به سینه میزنی؟
آن روزها را خوب یادم هست. روزهای جنگ و موشکباران. روزهای از دست دادن عزیزان. روزهایی که جوانان این سرزمین، عاشقانه عازم جبههها میشدند تا از خاک کشورشان دفاع کنند. روزهایی که به تشییع جنازهی عموهایم میرفتیم. در طول ۲۰ ماه سه تا از آنها را از دست دادم و مادربزرگم با داغ اولین شهید، از دنیا رفت.
یادمان باشد نخلهایی که از نفس افتادند و سروهایی را که زیر آب رفتند تا ما سر بلند کنیم.
#دفاع_مقدس
#روزنگار
https://eitaa.com/Rooz_Negar/74
عروسی خوبان
هرکس گوشهای مشغول کاری بود. خالهها سرویس چینی را در ویترین میچیدند. عمهها داخل آشپزخانه قابلمهها و ظروف آشپزخانه را داخل کابینتها میگذاشتند. مادربزرگ و مادر عروس هم اتاقخواب را سروسامان میدادند. مادر با وسواس لحاف مخمل قرمزی که روی آن شکل قلبی مرواریددوزی شده بود روی تخت پهن و گوشههای آویزانش را مرتب میکرد. آقای نصاب هم میل پردهها را به سقف میکوبید تا پردههای حریر سفید را آویزان کند.
بوی اسفند و کندر همهجا را پرکرده بود. صدای هلهله و شادی از خانه به گوش میرسید.
هفتهٔ آینده عروسی بود. علی سربازی بود و قرار بود مرخصی بگیرد و برای عروسی برگردد؛ اما درست همان شب عروسی جنازهاش به اصفهان آمد. منافقین کومله او و یارانش را در تپههای کردستان سلاخی کرده بودند.
✍به قلم:الهه دهقانی
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#روزنگار
#یاد_شهدا_با_صلوات
#دفاع_مقدس
#شهید_علی_دهقانی
https://eitaa.com/Rooz_Negar/71
چند روز بود که قلبش متلاطم بود. خبر لغو پیادهروی اربعین، از مرزهای زمینی او را آزار میداد. خیلی عصبانی بود. با خودش فکر میکرد چرا نمیتواند بازهم طعم خوش این سفر معنوی را بچشد. آخر مگر اربعین فقط برای ثروتمندان است؟
سالهای گذشته، پیادهروی اربعین راهی بود برای زیارت افرادی که شاید در مواقع دیگر توان مالی برای سفر نداشتند. اما امسال برعکس شده بود.
در درونش غوغایی برپا بود، تصاویر پیادهروی را از تلویزیون تماشا میکرد و اشک میریخت؛ تا اینکه روزی یکی از دوستانش او را برای مراسم عزاداری امام حسین(ع) به خانهاش دعوت کرد. از خانه تا محل عزاداری چند کیلومتر فاصله بود. شنیده بود، روضهی اباعبدالله (ع) مثل حرم اوست؛ تصمیم گرفت پیاده به آنجا برود.
در راه تیرهای چراغ برق را به یاد عمودهای جادهی نجف_کربلا میشمرد و زیر لب "لبیک یا حسین" میگفت.
از آن روز دلش آرام گرفت.
✍الهه دهقانی
#روزنگار
#اربعین
#پیادهروی
https://eitaa.com/Rooz_Negar/76
محمد(ص)رحمهً لِلعالمین است
محمد(ص)مایهی فخر زمین است
محمد (ص) کهکشانی از ستارههای فضیلت است.
صبر و بردباری، امانتداری، ایثار و تواضع، نوعدوستی و... نمونههایی از خلق نیکوی اوست.
خلق عظیم محمدی سبب جذب اعراب به اسلام شد. در راه رسالتش همهی سختیها و مشکلات را تحمل نمود و همسر و عمویش را در این راه از دست داد ولی باز هم دست از تبلیغ دین برنداشت.
او الگوی همهی مسلمانان و همهی بشریت است و مقاومت و ایستادگی در راه عقیده را باید از او آموخت.
#شهادت_حضرت_رسول_اکرمص
https://eitaa.com/Rooz_Negar/79
محمد(ص)رحمهً لِلعالمین است
محمد(ص)مایهی فخر زمین است
محمد (ص) سایهی عرش الهی است
محمد ( ص) آیتی آسمانی است
#روزنگار
#میلاد_پیامبر_رحمت
#الهه_دهقانی
https://eitaa.com/joinchat/2950103135C5c03f81896
May 11
🌷درسهایی از حادثهی طبس
✅ حادثهی طبس درس عبرتی است برای ابرقدرتهای جهان تا حقارت و ذلت خود را در برابر قدرت الهی دریابند و دست از ظلم و ستم بردارند. آنها باید بدانند که اگر خداوند بخواهد زمین و آسمان و تمام هستی تبدیل به لشکریان او خواهند شد و ظالمان و ستمگران را نابود خواهد کرد.
🔹الهه دهقانی
ادامهی مطلب را اینجا بخوانید👇
https://hawzahnews.com/xbHqR
#رمضان_1401
@Rooz_Negar
✅💠نادر دوران
نادر طالبزاده از نوادر روزگار بود. زمانی که عدهای به دنبال کنج عافیت میگشتند و توان مالیاش اجازه میداد، فرار را بر قرار ترجیح میداد و عازم خارج از کشور میشد، او آسایش و راحتی خود را رها کرد و به میهن بازگشت.
آری آنان که از دنیا میگذرند از خود بهراحتی گذر میکنند. تمام همتشان میشود انجام وظیفه و تکلیف؛ دربرابر دیگران احساس مسئولیت میکنند و نمیتوانند دربرابر ظلم و بیعدالتی ساکت بنشینند. او نیز خود را فراموش کرده بود و تنها همّش، روشنگری و مبارزه با استکبار جهانی بود.
🔹الهه دهقانی
https://hawzahnews.com/xbJfM
@Rooz_Negar
🌷عشق ازلی
✅ حرارت عشق به امام حسین (ع)، بُعد جهانی دارد و هرساله این آتش عشق در گوشه گوشهی جهان، بیشتر شعلهور میشود و رنگ حسینابنعلی و هدف او در جهان، رونق بیشتری مییابد. راهپیمایی اربعین و شرکت میلیونها انسان از سراسر جهان در این مراسم نمود بارز گسترش این عشق و حرارت است که خود میتواند زمینهساز ظهور و ایجاد همبستگی مردم جهان در جهت آمادهسازی جامعه جهانی برای ظهور حضرت بقیهالله باشد؛ بنابراین عزاداری پسندیده است که سازنده و مؤثر باشد و زمینه را برای حکومت عدل الهی فراهم نماید.
🔹الهه دهقانی
ادامهی مطلب را اینجا بخوانید👇
https://rasanews.ir/0030hX
#گروه_تبلیغی_صریر
@Rooz_Negar
آمدند تا داغ بر دل ما نهند
جوانی را بیگناه لگد میزدند
مگر جرمش چه بود؟!
بسیجی، جهادگر، دوستدار وطن
مگر میشود چنین وحشیانه، ددصفت؟!
مگر او غریب بود در شهر خود؟!
خبیثان برملا کردند، افکارشان
دوباره تکرار شدکربلا
اراذل لگد میزدند،
گهی همچو شام، از پشتبام سنگ میزدند.
ولی عدهای فقط اهل تماشا بُدند.
جدا شد صف حق و ناحق، چه خوب
چه نیکو، مجرمان رسوا شدند
خدایا به حق علیاکبرت
بگیر انتقامِ این پسر
جهالت تا به کی؟!
مگر میشود، بی سند، حکم کرد؟!
مگر میشود، خود قضاوت نمود و خود اجرا نمود؟!
الا ای اسیران خفته به خواب، بس است دیگر برخیزید زخواب
کمی هم تعقل کنید، در اعمال و گفتار بیگانه تفکر کنید
کدام گربهای محض رضای خدا موش گرفت؟!
کدام بیگانه، دلسوز شماست؟!
همینان در فکر سود خودند
شما را به جان هم افکندهاند تا خود حکومت کنند
الا ای اسیران خفته به خواب، بس است دیگر، برخیزید زخواب
✍الهه دهقانی
#آرمان_علیوردی
@Rooz_Negar
May 11
May 11