مضحكه
🌱✨يكى از ظريفان نقل مى كرد كه : من به جهت مداواى مزاجم چندى شير الاغ مى خوردم ، بالاخره چنان در من آن شير اثر كرده بود كه اگر كسى الاغى داشت و به او هُش مى گفت ، من عوض الاغ مى ايستادم . پس اى جان برادر اگر خواستى اولادت را به دايه سپارى ، او را به مرضعه كامله #نجيبه اصيله ده تا شيرش دهد كه اينها همه از #تاثير_شير بود كه يادآور شديم .
✨در جامع النورين است كه وقتى معاويه قلاده جواهرى براى يزيد ساخته بود. هنگامى كه آوردند و به گردن يزيد انداختند، فرزدق شاعر حاضر بود. به يزيد گفت : اين قلاده را به من ببخش .
🔅 يزيد گفت : اين چه سخن است كه مى گويى ؟ اين قلاده به مبلغهاى گزافى تمام شده . چگونه او را به تو دهم ؟ فرزدق گفت : اگر ندهى قصيده اى انشاد مى كنم كه اين شعر در وسط آن باشد:
🗯و ربما لبن الدايات غيرها من طبع آبائه غر الميامينيعنى شيرهايى كه يزيد خورده او را بخيل و لئيم كرده و الا طبيعت پدران او #سخاوت و بخشش است . يزيد دانست كه براى هميشه فرزدق چه بلايى به سرش خواهد آورد. قلاده را از گردن بيرون آورده و در پيش فرزدق انداخت و گفت : از آن تو باشد.
♨️ابن ملجم چون #شير يهوديه را خورده بود با اينكه هرگز به خود نمى ديد كه مرتكب چنين امر عظيمى شود. و چون پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را از #ارتكاب اين عمل خبر داده بود، مكرر مى آمد خدمت مولا (عليه السلام ) عرض مى كرد: مرا بكش تا مرتكب چنين امرى نشوم . حضرت مى فرمود: از تو خطايى سر نزده كه موجب قتل تو باشد.
با اين وصف ، آخر الامر شير يهوديه در مزاجش اثرى به سزا گذاشت و همان اثر او را به #قتل اميرالمومنين برگماشت . با آن همه محبتهاى خاصى كه حضرت نسبت به او مى فرمود كه به ديگران تا آن اندازه اظهار محبت نمى نمود.
📚گنجينه اخلاق «جامع الدرر» (جلد دوم، عارف سالك آيت الله حاج سيد حسين فاطمى (ره )
💠 @RoozieHalal 💠