eitaa logo
Roshanaee110
239 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
13 فایل
افق روشن آینده؛وابسته به امید و ایمان است. بنام نامیِ مولاعلی١١٠مرتبه یاعلی مدد نشرمعارف اسلامی_اهل بیت(ع)_سیره شهدا بدون تبلیغات سفارش حرز امام جواد(ع)با رعایت تمام آداب اسلامی ارتباط _تبادل_ پیشنهاد @captain530
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ شروع جنگ ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام. 🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. 🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از ميخواستم كه وقتي با دشمنان و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل رو ندارم! 🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. 🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم. شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله جلوي درب همان خانه منفجر شد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي را خوانديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید ابراهیم_هادی 🌕 @Roshanaee110
آرزوی فقط کافی نیست به جنگ نفسمون بریم شهید می شیم سخته ولی وقتی بدونی رضای خدا تواین کاره همه سختی ها برا معشوق شیرینه ✅ قدم اول به خدا امید داشته باش و نیت کن برای رضای خدا قراره بجنگی ✅ قدم دوم عهد ببند با رفیق شهیدت حامی بزرگی برات میشه ✅ قدم بعدی یکی از کارای که خدا دوست نداره و انجام میدی بنویس مثلا دروغ حتی به شوخی هر شب قبل از خواب یه مرور کن ببین چقدر کنترل کردی نتونستی دوباره فردا از نو شروع کن خدا به تلاشت نگاه میکنه محاله بنده اش رو تنها بذاره شهید 🕊🌹 https://eitaa.com/Roshanaee110
⚪️ حمله اشرار به خودروی صندوق‌های رای در راسک ▪️شهادت ۲ مامور 🔹پس از اتمام رأی‌گیری در مسیر بازگشت صندوق‌ها به فرمانداری اشرار مسلح ناشناس به یکی از خودروهای حامل صندوق اخذ آرای مردم در محور راسک به جکیگور حمله کردند که بر اثر این حمله دو نفر از ماموران بدرقه صندوق شهید و تعدادی از اعضای صندوق مجروح شدند. ⚪️ اسامی شهدای حادثه جگیگور اعلام شد 🔹 در حمله ناکام افراد مسلح به صندوق رای در جکیگور سرباز وظیفه انتظامی فرهاد جلیل و گروهبانیکم مرزبانی ابراهیم مرمزی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. 🔹برابر اعلام مرکز اطلاع رسانی پليس سیستان و بلوچستان؛ ساعاتی قبل افراد مسلح ناجوانمردانه جهت ربودن صندوق آرای منطقه جکیگور به خودروی عوامل اجرایی و انتظامی صندوق أخذ رای از چند جهت تیراندازی که در ادامه با رشادت ماموران انتظامی محافظ، صندوق ارای مردم حفاظت ولی تعداد ۵ نفر از عوامل اجرایی و انتظامی مجروح و به مرکز درمانی منتقل که متاسفانه دو نفر بنامان سرباز وظیفه انتظامی فرهاد جلیل و گروهبانیکم مرزبانی ابراهیم مرمزی به درجه رفیع شهادت نائل شدند https://eitaa.com/Roshanaee110
-اگر کسی شوق دارد آن را فعلا طلب نکند، شهادت را در جنگ با آمریکا و اسرائیل از خدا بخواهید . . . https://eitaa.com/Roshanaee110
و آدمی چه خواسته ای دارد، جز فدا شدن در راه اسلام ؟! https://eitaa.com/Roshanaee110
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دعایی که مستجاب شد 🔹شهید حاج در منطقه اروند کنار: 🔹خدایا به آن نمازها که در کنار این نهرها خوانده شد قسمت میدهیم عاقبت ما را ختم به کن🌷 https://eitaa.com/Roshanaee110
بسته‌ام که در راه باشم. چادر مشکی من رنگ دارد.🥀 https://eitaa.com/Roshanaee110