#ضرب_المثل
⬅️اجاقش کور است !
در سال های بسیار دور برای روشن کردن آتش، کبریت یا وسیله ای دیگر در اختیار نبود به همین منظور در یک مکان، آتشی همواره روشن بود تا مردم بتوانند از آن آتش برداشته و اجاق خانه های خود را روشن کنند.
وظیفه آوردن آتش از آتشکده بر عهده فرزندان خانواده بود به همین دلیل خانواده ای که فرزند نداشت اجاقش خاموش یا به عبارتی کور بود.
ریشه ضرب المثل ایرانی “فلانی اجاقش کور است” از همین است، به همین دلیل یکی از آرزوهای شیرین برای هر خانواده این جمله بود : " اجاقت سبز باد 🌱🌱🌱💚🍃🍃🍃🍃
آدرس♾️♾️♾️♾️♾️♾️♾️♾️
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻 T.me/Sohranesf 🔚 تلگرام
ایتا 📩
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
«»«»«»«»«»«»«»«:»«:»«:»::«»«»«»«»«»
#ضرب_المثل
تاریخچه ضرب المثل روزه هم دارم خادم مسجد هم هستم از کجاست؟!
▫️وقتی از کسی تعریف کنند و او خود طوری بر آن بیفزاید که رسوا شود.
▪️گویند آدم سادهلوح یا خودخواهی در مسجدی، با نهایت خضوع و خشوع ظاهری نماز میگزارد. چند نفر بر او گذشته یکی از آنها به رفیقش گفت: این مرد خدا را ببین، با چه توجه و تضرّعی نماز میخواند. آن مرد این سخن را شنید. فوراً نماز خود را شکسته به آنها گفت: «روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم»
آدرس♾️♾️♾️♾️♾️♾️♾️♾️
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻 T.me/Sohranesf 🔚 تلگرام
ایتا 📩
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
«»«»«»«»«»«»«»«:»«:»«:»::«»«»«»«»«»
#ضرب_المثل های
ریشه ی ضرب المثل"بادمجان دور قاب چین" کنایه از افراد متملق و چاپلوس...به دوره ی ناصرالدین شاه برمیگردد..در آنزمان برخی رجال سیاسی ودرباریان برای تظاهر وریا واظهار مراتب چاکری وارادت به شاه و نوکری به آشپزخانه ی سلطنتی میرفتند ومشغول پوست کندن بادمجان وچیدن آن به دور ظرف آش یا بشقاب خورشت میشدند.
(اینکار را عامدانه طوری انجام میدادند که ناصرالدین شاه هنگام سرزدن به آشپزخانه آنها را ببیند)..!! دکتر فورویه مینویسد"اعلیحضرت از من هم خواست که در آشپزان شرکت کنم..بنده هم اطاعت کردم ومشغول پوست کندن بادمجان شدم..درهمین موقع ملیجک به شاه گفت بادمجان هایی که توسط یک فرنگی پوست گرفته میشود نجس است..
شاه این حرف را به شوخی گرفت ولی محمدخان(پدر ملیجک) با نوک کارد بادمجان هایی را که من پوست کنده بودم برچید و جمع کرد تا مبادا دستش به آنها نخورد..!!!
به روایت وقلم عبدالله مستوفی(مورخ و نویسنده شهیر ایرانی)
#ضرب_المثل
کلاهش پشم ندارد
یعنی از او نباید ترسید، ابهتی ندارد و دلیلی وجود ندارد كه از او هراس داشته باشیم.
اما ریشه این ضرب المثل:
در زمان قدیم، روزگار نه چندان دور، در ایران صاحب منصبان نظامی به تقلید از نظامیان روس كه كلاه پشمی به سر داشتند، كلاه پشمی پوستی بر سر میگذاشتند.
از آن جایی كه نظامیان مأمور ایجاد نظم هستند، وقتی از دور پیدا میشدند، مردم خود را جمع و جور میكردند كه مورد مؤاخذه واقع نشوند، و اگر آن صاحب منصب نظامی افسر نبود به هم میگفتند : این كه افسر نظامی نیست، كلاهش پشم ندارد.
➖➿➖➿➖➿➖➿➖
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸🚸
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
🌾🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌾
#ضرب_المثل
داستان و مفهوم چغندر تا پیاز شکرخدا🤍💭
◇◇میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت:می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته ی شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود.
همسرش که چغندر دوست داشت،گفت:برای پادشاه چغندر ببر! اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت:نه!پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.
بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد.
از بد حادثه،آن روز از روزهای بد اخلاقی پادشاه بود و اصلاً حوصله چیزی رانداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیازها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند. مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:چغندر تا پیاز، شکر خدا!!
پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید: این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت:شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم!
شاه از این حرف مرد خندید وکیسه ای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! واز آن پس عبارت چغندر تا پیاز شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود. ◇◇
➖➿➖➿➖➿➖➿➖
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸🚸
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
🌾🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌾
#ضرب_المثل
📚 ضرب المثل "دعوا سر لحاف ملا بود!"
🖇 معنی و کاربرد:
یعنی در بحثی که به او مربوط نمیشد، شرکت کرد و دچار ضرر و زیان شد.
این ضرب المثل را هنگامی استفاده
می کنند که فردی در دعوایی که به او مربوط نبوده ضرر دیده یا در یک دعوای ساختگی مالی را از دست داده است.
🖇 داستان:
در حکایتی آمده که ملا نصرالدین خوابیده
و لحافی را دور خودش پیچیده بود.
در همان حین، سر و صدای بلندی از خانه همسایه به گوش می رسد.
همسر ملا به او می گوید: بلند شو برو کوچه ببین چه خبر شده!
آدم که از درد همسایه اش نباید بی خبر باشد.
ملا لحاف را روی دوشش انداخت و به کوچه رفت.
متوجه شد دزدی به خانه همسایه شان
آمده ولی نتوانسته چیزی بدزدد و فرار کرده است.
هوا بسیار سرد بود و ملا هم گوشه ای
تکیه داده بود.
دزد که همان نزدیکی ها پشت دیوار پنهان
شده بود، تا لحاف ملا را می بیند، سریع آن را می دزدد و پا به فرار می گذارد!!
ملا وقتی به خانه برمی گردد، همسرش
می پرسد: چه شد؟ علت آن همه هیاهو در خانه همسایه چه بود؟
ملا می گوید: هیچ! دعوا بر سر لحاف ملا بود!
یعنی دقیقا از جایی ضربه خوردم که هیچ ربطی به من نداشت!
➖➿➖➿➖➿➖➿➖
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸🚸
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
🌾🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌾
#ضرب_المثل
چرا میگوییم «شیر آب»
چرا به لوله ای که آب از آن خارج می شود می گوییم "شیر"؟ در سال های نه چندان، دور در ایران؛تنها دوشهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند.
و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبوداستفاده می کردند.در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود.یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بودمتعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمیشد.او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد.در هر کشوری حیوانی که نماد آن کشور است را بر سر خروجی آب می گذاشتند.مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کردند
مهندس اتریشی که به این منظور به ایران آمده بود فکر کرد که بر اهرم خروجی آب چه نمادی بگذارد!?
او دریافت که بر روی پرچم ایران آن زمان 'شیر وخورشید'وجود دارد وشیر "نماد ایران" است.
پس بر روی اهرم خروجی آب،سر شیری فلزی گذاشت و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم!
منبع : میراث کهن ( ریشه ضرب المثل ایرانی)
♾️♾️♾️♾️♾️
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸
کانال خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
🌾♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️🌾
🇮🇷#دهه فجر مبارک
#ضرب_المثل: بنازم به سرت که تا به حال نشکسته💙
📖وقتی می خواهند از خوش اخلاقی و بخشندگی و شكیبایی كسی تعریف كنند، این مثل را می آورند.
در قدیم کشاورزان اکثرا بر سر تقسیم آب و آبیاری مزارع مرافعه و دعوا داشتند و گاه میشد که با بیل و چوب به جان هم افتاده و سر و کله و دست و پای همدیگر را میشکستند.
در دهی، مرد رعیتی بود بسیار خوش اخلاق که هرگز بر سر تقسیم آب دعوا نکرده بود.
روزی با چند نفر از اهل آبادی مشغول گفت و گو بود که یکی از آنها اشاره به سر رعیت خوش اخلاق کرد و گفت:
بنازم به سرت که تا بحال نشکسته.
یکی از هم ولایتی ها آهسته میگوید من امروز سر او را می شکنم. پس از این که همه بدنبال کار خود رفتند مرد خوش اخلاق بیلش را برداشته بر سر زمینش رفت و شروع به آبیاری کرد.
در این حین مردی که گفته بود امروز با او مرافعه کرده و سرش را میشکند از کمی بالاتر راه آب را بست و شروع کرد بیابان را آب دادن.
مرد خوش رفتار چون دید که راه آب را بسته اند؛
از دور فریاد زد: آهای... خدا پدرت را رحمت کند، هر وقت آبیاریت تمام شد راه آب را باز کن که بیاد.
آن مرد وقتی این حرف را میشنود خجالت میکشد و جلو آب را باز کرده و میگوید واقعاً بنازم به سرت که تا بحال نشکسته
♾️♾️♾️♾️♾️
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸
کانال فرهنگی خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
🌾♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️🌾
🇮🇷#انتخابات نزدیک است
#ضرب_المثل
#حاجی_ما_هم_شریکیم
در روزگاران گذشته طولانی ترین سفر مردم سفر حج بود. در یکی از آن روزگاران گروهی از مسافران مکه از صبح تا عصر سوار بر اسب ها و قاطرهایشان بودند و کلی خسته شده بودند. تا اینکه در نزدیکی مقصد در جایی چادر زدند و برای اینکه غذا آماده شود، هر کدام کاری انجام دادند. بالاخره غذا آماده شد و بوی خوش آن همه جا پیچید.
همین که آماده خوردن آن شدند گروهی به آن ها نزدیک شدند و گفتند: «حاجی ما هم شریکیم»! آشپزباشی گفت: «ولی این غذا کم است و هر کس چیزی برای درست کردن آن آورده است.»
آن ها هم بدون درنگ یک موش داخل دیگ انداختند و گفتند: «ما هم شریکیم چون ما هم گوشت آورده ایم.» با دیدن این صحنه حاجی ها ناراحت شدند و حالشان بد شد و گفتند: «گوشت موش حرام است و اصلا ما غذا نخواستیم.» با دیدن این وضع،آن گروه سواستفاده کردند و غذا را تا ته قابلمه خوردند و گفتند; چون خودمان باعث شدیم غذای شما حرام شود خودمان همه را می خوریم.
حاجی ها هم مجبور شدند با نان و پنیر خودشان را سیر کنند. از آن زمان به بعد این ضرب المثل را درباره کسانی که برای رسیدن به خواسته شان، بدون زحمت کشیدن و با حیله گری و فریب سعی می کنند از نتیجه کار و تلاش دیگران بهره برداری کنند، بکار می برند.
«»«»«»«»«»«»«*»«*»«»«»«»«»«»
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸
کانال فرهنگی خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
____-------_____------_____------_____----__
🌾♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️🌾🌾
#ضرب_المثل
اوضاع کشمشیه
میگن ملانصرالدین، برای اینکه بفهمه چقدر از ماه رمضون گذشته و چقدر مونده، از روز اول ۳۰ تا کشمش میذاره تو جیبش و هر بار وقت افطار یه دونه کشمش میخورده.
زن ملا یه روز اتفاقی دستش به جیب ملا میره و کشمشهارو میبینه.
میگه: بمیرم برات نمیدونستم اینقدر کشمش دوست داری!
و دو مشت حسابی کشمش میریزه تو جیب ملا !
بعد از چند روز دوستاش ازش میپرسن
ملا، چقدر مونده به عید فطر؟
اونم دست میکنه تو جیبش و بعد از کمی مکث و تعجب میگه :
والا اگه حساب با حساب کشمشها باشه
امسال عیدی در کار نیست !
حالا وضعیت ما هم همینه ،
معلوم نیست !
کی اوضاع خوب بشه.
کی قیمت خودرو پایین میاد
کی قیمت ارز و دلار پایین میاد
کی قیمت سکه پایین میاد
کی.......................؟؟؟؟؟؟
در ضرب المثل وقتی میگن
اوضاع کشمشیه
منظور همینه😂😵💫🥴
🌸🌸🌼🌻🍃🍃🪷🪷🪷🪷🪸🪸🪹🪹🪺
در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸
کانال فرهنگی خبری سُـــهـــران 🪐
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran
____-------_____------_____------_____----__
🌾♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️♂️🌾🌾
#ضرب_المثل
#آنقدرشوربودکه_خان_هم_فهمید
روزی بود و روزگاری بود. در زمان های نه چندان دور هر روستایی صاحبی داشت.روستاها مانند کالاهای دیگر خرید و فروش میشدند. مردم روستا مجبور بودند هر ساله مقداری از دسترنج خود را به صاحب روستا که به اون خان میگفتند بدهند.
یکی از روستاها صاحبی داشت که به او قلی خان میگفتند.او نه زحمتی میکشید و نه کاری میکرد و همه ی مردم از زورگویی هایش ناراضی بودند.قلی خان آشپزی داشت که شب و روز برایش غذا میپخت.آشپز بدی نبود اما چون از کار های خان و ستمکاری های اون ناراحت بود توجهی به درست پختن نمیکرد.غذاهایی که آشپز میپخت بدبو ، بدطعم و بی ارزش بود اما خان هیچ اعتراضی نمیکرد و اطرافیانش هم گرچه میدانستند غذا ها بد هستند اما از ترس خان چیزی نمیگفتند.
یک روز که آشپز باشی مشغول غذا پختن بود ناگهان سنگ نمک از دستش در رفت و مستقیم افتاد توی دیگ غذا.آشپز باشی اول تصمیم گرفت که سنگ نمک را در بیاورد اما وقتی به این فکر افتاد که خان هیچ وقت توجهی نمیکند تصمیمی دیگر گرفت که خودش را به زحمت نیندازد.
وقتی غذا آماده شد و همه دور سفره بزرگی نشستند…هر کس با بی میلی غذای خودش را کشید.با خوردن اولین لقمه آه از نهاد همه برآمد.قلی خان دو سه لقمه خورد و حرفی نزد.اما انگار متوجه موضوعی شده باشد ، دست از غذا خوردن کشید و رو به آشپزش کرد و گفت:ـ« ببینم غذا کمی شور نشده است؟»
آشپز تکذیب کرد. اطرافیان که برای اولین بار اعتراض خان را دیده بودند از جواب آشپز عصبانی شدند و یکی از آنها فریاد کشید:«خجالت بکش! این غذا آنقدر شور شده که خان هم فهمید.»
قلی خان گفت:«یعنی غذا همیشه بد بوده و من نفهمیدم؟؟»
یکی دیگر گفت:«بله قربان!!»
قلی خان که اصلا تحمل حرف های توهین آمیز دیگران را نداشت چوبی برداشت و به جان اطرافیانش افتاد و آنهارا از خانه اش بیرون کرد و گفت :« به من میگویید نفهم؟»
بعد به آشپز گفت:«دیگر به این ها غذا نده.»
و نشست و بقیه غذا را تا ته خورد.
از آن به بعد هنگامی که کسی در انجام کار های نادرست و استفاده نابه جا از موقعیت ها زیاده روی کند ، تا جایی که ساکت ترین آدم ها را هم به اعتراض در آورد از این ضرب المثل استفاده میکنند.
🧂انقدر شور بود که خان هم فهمید🧂
✨✨✨✨✨
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
☆ در ایــتـا با مـا هــمــراه شوید... 🚸 ☆
☆کانال فرهنگی خبری سُـــهـــران 🪐☆
💁🏻♂️https://eitaa.com/Rosta_sohran ♂️♂️(•_•)(-_-)(•_•)(◕‿◕)(^_^)(-_-)(°_°)
#ضرب_المثل
تمساحها بعد از خوردن شکار به دلیل هوای محبوس شده در سینوسهایشان اشک میریزند. بنابراین، این موضوع هیچ ارتباطی با احساس پشیمانی ندارد. به همین دلیل، اصطلاح "اشک تمساح میریزد." برای افرادی به کار میرود که واقعاً از چیزی متأسف نیستند اما تظاهر به ناراحتی میکنند.
..