۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
بهترین اتفاق ۴٠۳ کربلارفتن مست و نرفتن من بود. یعنی اون همه خیر توی جاموندن مگه میشه؟ یاللعجب.
۳۰ اسفند
بدترین روزهای ۴٠۳ بیماریِ مامانجونم بود و شبهایی که بیمارستان بود. من رفتن باباجونم رو ندیدم، ولی همین تا مرز رفتن مامانجونم روانیم کرد.
۳۰ اسفند
سختترین درس ۴٠۳ وابستگی و صمیمیت بود. خیلی وحشتناکه و کمکم از درون نابودت میکنه. ولی یه مرگ تدریجی و شیرینه، دوستش دارم.
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۳۰ اسفند
۱ فروردین
درد از توست و نمیبینی
و دوایِ تو در توست
و نمیدانی.
آيا خود را همین جرم صغیر
و جسم حقیر پنداشتهای؟
زنهار!
چنین نیست.
که جهان بَرین در
بحر هستیِ تو مستغرق است.
۲ فروردین