موضوعِ اورثینک امشب:
فکرش رو که میکنی توی همهٔ آدمهای عزیز اطرافت، هرچقدر هم که دوستشون داری حداقل یه خصوصیت بد، یه رفتار ناراحتکننده دیدی. ولی اگه شرایط طوری باشه که عزیزی داشته باشی و هیچ رفتار یا خصوصیت منفیای توش نبینی چی؟ این اتفاق منو میترسونه اخه مگه میشه انقدر کامل، بینقص. یکبارم به طور جدی ازش بابت حرف یا رفتاری ناراحت نشده باشی..
خب، این واقعا دارک نیست؟
خفتگانِ نقش قالی،
دوش با من خلوتی کردند.
رنگشان پرواز کرده
با گذشت سالیانِ دور،
و نگاه این یکیشان از نگاهِ آن دگر مهجور،
با من و دردی کهن،
تجدید عهدِ صحبتی کردند.
من به رنگ رفتهشان
وز تار و پودِ مردهشان، بیمار
و نقوشِ درهم و افسردهشان غمبار،
خیره ماندم
سخت و لختی حیرتی کردم.
دیدم ایشان هم ز حال و حیرت من حیرتی کردند..