بهنام خدا به یادخدا و برای خدا انشاءالله
#حاج_قاسم
#جان_فدا
ما که دیر فهمیدیم کی بود. حاجقاسم را میگویم. ولی خیلی وقت بود برایمان امنیت ساخته بود. الان که فهمیدیم مدیونش هستیم. دل همهیما برای نبودنش داغدارد ولی خب فهمیدیم که نباید دست روی دست بگذاریم. پس خواستیم که مثل حاجی بشویم... همین باعث شد الگوی ما حاجقاسم سلیمانی بشود. این همان چیزی بود که آمریکا از آن میترسید. ما دانستیم که مدیون امثال سلیمانیها هستیم پس چراغراه ما شدند. آن شهیدان خدایی که از عطایی که به آنها شده شادمان هستند. چراغراه ما حالا شده بود باعث خشم دشمنان، پس حاجی چراغی شد توی دلما.
عهد بستیم تا آنجا که هستیم در راه حاج قاسم باشیم تا خدا مارا پاکیزه بپذیرد. فتنه برای ما دهههشتادیها از زمین و هوا میبارد از جایی که فکرش را هم نمیکنیم. ما آمدیم رسالتمان را در زمین انجام دهیم زمینی که برای قاسمها سیارهی رنج بود تا زمانی که به معشوق رسیدند. به جایی رسیدند که ما آرزویش را داریم... امنیتما یعنی، جنگیدن برای آرمان قاسمها در سختترین شرایط، یعنی، مقابله با اشرار یعنی مقاومت توی سوریه، لبنان، عراق، یمن و... امنیت، کلمهای که برای خیلیها آرزوست...
✍🏻 روحالله
@Rouhollah_313
بهنام خدا و بهیاد خدا و برای خدا إنشاءالله
شهریور| ۱۴۰۱/۶/۱۳📅
ساعت۱:۲۰ بامداد از کرمانشاه دیار شیرمردان
⬅️ به سوی
سرپلذهاب نماد وحدت ایران
💠حدود یکساعت بود که راه افتاده بودیم. ساعت ماشین ۱:۲۰ را نشان میداد در آرامشی پر معنا. در این میان بابا بر روی صندلی جلو به خواب رفته بود و مادر دلسوزم از شیشه به بیرون خیره شده بود جناب آقای راننده با دقتی بالا به جاده نگاه میکرد و سکّاندار ماشین بود ماشینی که از قزوین به سنندج، از سنندج به کرمانشاه و از کرمانشاه به سوی سرپلذهاب در راه بود. ما بودیم و جاده، جاده بود و تاریکی و در این میان به یاد شیرمردی افتادم که در تاریکی شب ناجوانمردانه در ۱:۲۰ شب ترورش کردند...
به یادم آمد حماسه حاجقاسم در کردستان عراق که اگر آن روز با آن ۵۰ نفر نیروی ویژه به کمک مسعود بارزانی نرفته بود من شاید نبودم. یا این قسمت از ایران دیگر برای ایران نبود...
حاجی نبود ولی این آرامشم مدیون حاجی بود پس نوشتم برای قاسم تا شاید شفیعم باشد برای زمانی که پاکیزه پذیرفته نشدهام....
(ای شهید ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرونکش) شهید سید مرتضی آوینی📝
#جان_فدا
#جانفدا
#جانفدا
✍روحالله
🆔@Rouhollah_313
🔸بهنام خدا بهیاد خدا و برای خدا إنشاءالله
💠اگر حاجقاسم شهید نشده بود و حال این روزهای ایران را مشاهده میکرد توصیهاش صبر و همدلی در کنار هم بود و میگفت:《آن جوانی که معترض است و از روی اشتباه شناختی به خیابان آمده است هم پسر من است ولی آن کسانی که در آتش این اغتشاش میدمند؛ سرنوشت محتومشان این است، که به سزای اعمال شومشان برسند✌️》
این اغتشاشات گذشت و رو سیاهیاش برای دشمن ماند این غربالهای آخرالزمانی هم خوب گل درشتها را جدا کرد و خرید و مارا با واقعیت آن اهریمنان روبرو کرد. ما هم باید بصیرت خود را افزایش دهیم و با همدلی و اتحاد بر علیه دشمن بتازیم و صبوری کنیم. فجرِ پس از پیروزی حق علیهِ باطل و چه دیدنیست... !🤲
آن طلوع شورانگیز و حماسی به فرماندهی حضرت صاحبالزمان و سربازی قاسمسلیمانی و اما... .
امان از دلتنگی برای حاجقاسم عزیز و جای خالیاش میان ما... .💠
#⃣#جان_فدا
#⃣#جانفدا
#⃣#جانفدا
#⃣#به_وقت_حاجقاسم
#⃣#به_وقت_حاج_قاسم
✍🏻 روحالله
🆔@Rouhollah_313
خدا قطعا در چیزهای مختلف مانند؛ ترس گرسنگی و جان و مال تو را آزمایش می کند
پس شکیبا باش.
📚( سوره بقره ، آیه ۸۶ )
📚 @HadithNegar
#مادر
💠کلمهای به وسعت مهربونیهاش:)
دوست دارم:)
♥️به نظر شما وسعت این مهربونی چقده؟!
به نظرم ته نداره!😉
تقدیم به مادرم😘
🆔@Rouhollah_313
هدایت شده از دلگویه
بهناماو
شبها کنار تو از صبح و نور میگویم
صبحی به روشنی هر طلوع میگویم
امشب نبودی و من در سرای تنهایی
از لحظه فراق و غم و شمع و عود میگویم
#اردوی_مدرسه
#پسرم
#شعر
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهنام خدا بهیاد خدا و برای خدا إنشاءالله
🚩#حاشیهنگاری_اردوی_راهیانپیشرفت ۱
موزه عبرت
💠موزه عبرت محل به رخ کشیدن بخش کوچکی از جنایات پهلوی است. که به لطف امام روحالله خمینی این حکومت ظالم برچیده شد.✌️
بعدازظهر روز ۲۶دی ۱۴۰۱مصادف با فرار شاه با اردوی مدرسه به این موزه رفتیم. سالها پیش در زمان کودکی به این موزه آمده بودم؛ و خاطرات مبهمی از این موزه داشتم. نکته قابلتوجه این بود که ما برای اینکه ایران پیشرفت کند و از شر ظالم در امان برود. خونها دادیم خیلی از انقلابیون شکنجه شدند؛ تا ما به اینجا رسیدیم. خود این زندان که برای ساواک بود نمونهای از خاک بر سر بودن آن حکومت است. زیرا که ما برای ساختن زندان هم باید برای آلمان دستدراز میکردیم تا برای ما زندان بسازد؛ یا اینکه خودروی حکومت خودرویی آمریکایی باشد. که معنای آن این است که در آن زمان در حد ساختن یک ماشین هم صنعت داخلی نداشتیم و مستقل نبودیم. 😮
این موزه دستخوش رسیدگی نکردنهایی شده بود. برای مثال در قسمت اول بازدید موزه فیلمی باید مشاهده میکردیم که معلوم بود حداقل از زمان ساخت آن ۱۲ سال گذشته است و هنوز فیلم جدیدی برای معرفی این زندان مخوف نساختهاند. از قرائن معلوم بود که اگر این موزه در طول روز باز باشد مراجعه کنندگان کمی دارد. که این کاملا تأسفبار است.😔 ما از این سختیهایی که کشیده شد و خون هایی که ریخته شد به اینجا رسیدیم که هر نقطه از اسرائیل را بخواهیم میتوانیم بزنیم و حتی به نقاط مختلف اروپا میتوانیم موشک پرتاب کنیم و این اتفاق جدید که #ماهوارهبر_قاصد تا بیش ۱۰،۰۰۰ کیلومتر برد افقی دارد باعث ترس آمریکا شده. فردای آن روز به نمایشگاه هوافضای سپاه رفتیم که با موشکها، پهپادها، پدافندها و ماهوارهبرها آشنا شدیم در ایران ما به فناوریهایی رسیدیم که دنیا آرزویش را دارند و آمریکا و شرکایش توانایی مقابله با آن را ندارند من از آن شخصی که آنجا بود و توضیح میداد پرسیدم که آیا در برابر موشکهای هایپرسونیک میتوان مقابله کرد؟
جواب جالبی داد: بله ولی آن موشک هایپرسونیکی که ایران ساخته را نمیتوان در برابرش مقابله کرد.💪
دلیلش را هم توضیح داد که به نظرم این متن مکان مناسبی برای توضیحش نیست. 😎
این سِیری که ما در اردو داشتیم باید در تمام مدارس اجرا شود. تا تمام دانشآموزان بفهمند ما در چه شرایطی بودیم و الان کجا هستیم و مسئولین هم باید به این بصیرت برسند که ما میتوانیم و خود تحقیر نباشند.
به امید آنکه روزی ظفر را باهم ببینیم...🤲
✍🏻روحالله
🆔@Rouhollah_313
به نام خدا به یاد خدا و برای خدا إنشاءالله
💠دستما با قلم سازگارتر است تا با تفنگ اما آنجا که شیطان و اولیای او با تفنگ بر جهاد و جهان حاکمیت یافتهاند. ما را چارهای دگر نیست مگر آنکه تفنگ برداریم و از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم.
سیدشهیداناهلقلم
✍🏻سید مرتضی آوینی
🆔@Rouhollah_313
به نام خدا به یاد خدا و برای خدا إنشاءالله
💠 سهشنبه بود. پس از اتمام مدرسه با #امیرحسین همراه شدم که پیاده به مسجد مقدس جمکران برویم جلوی در مجتمع نور بودیم و منتظر اسنپ بودیم تا به عمود ۱۵ برسیم.
💠در این حین گوشی #امیرحسین زنگ خورد... مادرش بود پس از تمام شدن مکالمه دیدم #امیرحسین حالش گرفته شد و چهرهاش درهم شده فکر کردم خبر ناگواری به او رسیده پرسیدم: چی شد؟
_مادرم گفت بیام خونه
+چرا؟
_با پدرم رفتن بیرون و برادرام تو خونه تنهان و باید برم خونه
+پس نمیای؟
_ نه
+خب من با #محمدحسین تا مرجعیت میرم.
_باشه.
+ کاری نداری؟
_نه.
+خداحافظ.
_خداحافظ.😢
💠کاملا حسوحال #امیرحسین را درک میکردم زیرا برای من هم اتفاق افتاده بود.
دوشنبه بود و برای سهشنبه و حتی چهارشنبه تکالیفم را نوشته بودم شب خوابیدم و فردا به مدرسه رفتم در مدرسه بودم که #استاد_موسوی گفتند آنهایی که از آزمون ریاضی جاماندهاند فردا باید آزمون بدهند من هم جزو آنها بودم تمام دنیا روی سرم خراب شد. احساس ناخوشی داشتم بعد از کلاس با تلفن مدرسه به مادرم زنگ زدم از او پرسیدم که چه باید بکنم گفت: بروم به خانه.😞
💠این پیادهروی حرم تا حرم تداعی خاطرات اربعین برای من است و حالا که دور هستم شاید این راه تسکین دهنده این دوری و فراغ باشد. و قلبم را رام کند. به صورت عجیب و غریبی سهشنبهها که میشود دلم پر میکشد جمکران، چه بروم و چه نروم. اگر رفته باشم فَبِها و اگر نرفته باشم. در ذهن مشغول حسرت خوردن و خاطرهبازی هستم اربعین برای من یک قله است یک آرمان است یک هدف است؛ یک چیزی فراتر از علاقههایم.
💠امروز اولین پیادهروی من پس از آزمونهای ترماول بود. وقتی اسنپ به میدان مرجعیت رسید. پیاده شدم و به راه افتادم امروز هم وسیله زیاد داشتم کتاب سیر تا پیاز و سامیت(کتاب این ترم انگلیسیام) را نیز برده بودم وقتی به #طریقالمهدی(بلوار پیامبر اعظم) رسیدم دیدم حتی سرمای هوا هم جلوی مردمی که به عشق امامزمان به این راه میآیند را نمیگیرد این دفعه با دفعه قبل فرقی داشت این بود که موکبها فعالتر شده بودند از آش دادن گرفته تا چای زعفران و نسکافه که واقعا در این سرما به دل مینشست وقتی به جمکران رسیدم و به صف نماز رفتم شروع کردم به نوشتم...
ألَيسَ الصُّبح بِقَرَيب؟
✍روحالله
۱۴۰۱/۱۱/۱۱
🆔@Rouhollah_313
💠بهنام خدا به یاد خدا و برای خدا إنشاءالله💠
#نعمت_نفس_کشیدن
#نعمت_پدربزرگ_داشتن
💠چقدر سخت است وقتی که در نصفهشب در کنار پدربزرگت باشی و نفس او به هن و هن افتاده باشد و صدای دستگاه اکسیژنساز را بشنوی و برای بهتر شدن حالش هیچکاری نتوانی انجام دهی. 🤕
💠از دفعه قبلی که به قزوین آمده بودیم لاغر شدن را میتوانستم در چهرهی رنج دیدهاش ببینم در حدی که دیگر دندان مصنوعیاش قابل استفاده نبود و جا نمیافتاد.😭
💠 در کنار این سختی، آسم هم خودنمایی میکند به گفته دکتر حداقل باید در ۲۴ ساعت ۱۵ ساعت از دستگاه اکسیژنساز استفاده کند. هر شب خداراشکر میکنم که صدای نفسهای تنگش در تاریکی خانه میچرخد و اکسیژنساز کمکی حداقلی است برایش.
سختترین مصیبت این است که تقریبا هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم...😞
💠انواع طبیبهای متخصص او را دیده و نسخهای پیچیدهاند اما بشر توانایی درمان ندارد یاد روزهای کودکیام میافتم که ترک دوچرخهاش میشدم و من را در شهر میچرخاند شیرکاکائو یا رانی میخوردیم و برمیگشتیم. تمام آن خاطرات جلوی چشمانم میگذرد. و میپرسم چرا در این لحظه کنار تختش نشستهام و فقط صدای نفس تنگش را میشنوم و هیچ کاری نمیشود کرد جز دعا برای حال بهتر و نفسی که راحتتر برود و بیاید. 😔
💠به دستان خستهاش که نگاه میکنم یاد خاطراتش دربارهی نانواییاش که برای من تعریف میکرد میافتم. دستانی بس زحمتکش مانند دستان همگی پدران این سرزمین.
💠و بشر چقدر ضعیف و ناچیز است در برابر این جهان هستی و فقط خداست راهنما و نجاتدهنده ما در روز قیامت.
از خداوند بلندمرتبه تمنّا میکنم مریضهاو بیمارها جامهی سلامتی به تن کنند.🤲
الهیآمین
و الله قادرٌ بِكُلِّ شَئ
حدود ساعت ۱ بامداد سحرگاه ۱۴۰۱/۱۱/۱۵
✍روحالله
🆔@Rouhollah_313
اینجا هر کس حال و هوایی دارد
هر خستهدلی شور و نوایی دارد
غمهای نگفته را بیاور با خود
این پنجره گوش شنوایی دارد
📝 #محمدجواد_غفورزاده
اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده دانه کاهی
🆔@Rouhollah_313
بهنام خدا، بهیاد خدا، و برای خدا انشاءالله
«وجه مشترک همه ما بغضی بود در گلو...»
روز یکشنبه ۳۰ ارديبهشت بود که استاد منطق، هنگام تدریس مثل همیشه نبود... حالی آشفته داشت... کلاس که تمام شد، برخلاف همیشه، استاد بلافاصله رفتند سراغ گوشی و بالاوپایینکردن کانالها...
مثل همیشه رفقا برای «خستهنباشید» گفتن و خداحافظیکردن خدمت استاد رفتند، ولی حال نگران استاد این «خستهنباشید»ها را تبدیل کرد به فضولیکردن در تلفن همراه استاد و خبری که توسط یکی از بچهها بلند خوانده شد: «سقوط بالگرد رئیسجمهور در نزدیکی ورزقان!»
نگاه بچههایی که داشتند میرفتند برگشت؛ نگاهها پریشان، بهتزده و نگران شد...
- چی؟
- هلیکوپتر رئیسی توی سفرش به آذربایجان غربی توی کوه سقوط کرده!
▫️▫️▫️
حالا تمام صحبتها بر سر همین موضوع بود و برای بچههایی که به گوشی هوشمند دسترسی نداشتند، کلاس و گوشی استاد تبدیل شده بود به پایگاه خبری در کل مدرسه، حتی برای پایههای دیگر...
استاد تا حدود یکساعت بعد از کلاس هم مانده بود برای پاسخ به نگرانیهای بچهها...
پس از اینکه استاد رفتند، دیگر راه دیگری نداشتیم جز اینکه برای گرفتن خبر جدید با گوشیهای دکمهای رادیو گوش کنیم و سهمی جز تکرار خبر سقوط چیزی عایدمان نمیشد... بعضی دیگر نیز با خانوادهها تماس میگرفتند تا شاید خبر جدیدی بشنوند...
همان شب یکی از بچهها پشت تلفن، مادرش را آرام میکند، مادری که نگران است از این حادثه با بغضی درگلونشسته...
▫️▫️▫️
ساعت خاموشی میشود با چشمهایی که خواب برایشان معنای بیبخاری داشت!
صبح بعد از طلوع آفتاب تنها خبری که رسیده بود پیداکردن لاشه هلیکوپتر بود که هنوز به لاشه نرسیده بودند...
ساعت ۷ صبح همه با کوهی از نگرانی به کلاس میرویم، همه حالمان خراب است مثل استاد...
پس از اتمام کلاس راهی حجره میشویم و با گوشی دکمهای به رادیو وصل میشوم...
«آیتالله رئیسی رئیس جمهور ایران در سانحه هوایی شهید شدند»
اولین بار است که با چنین خبر ناگواری مواجه میشوم... هرکس حالی دارد، یکی سرش را گرفته، دیگری به دیدار مشت میزند و من هم میروم که لباس سیاهم را بپوشم، لباسی که برای هیأت آورده بودم... وجه مشترک همه ما بغضی بود که در گلو بود، به کتابخانه میرویم برای برداشتن کتاب که تلویزیون مدرسه با اجازه معاونت آموزش روشن شده است، تصاویر شهید رئیسی را نشان میدهد در شهرهای مختلف، بین روستاهای دورافتاده، بین گلولای برای درد مردم... اینجا بود که بعض همه ترکید و گریهها شروع شد، ولی گریهها صدا نداشت.
▫️▫️▫️
کتاب را برداشته و سر کلاس نشستیم با چشمانی اشکآلود، استاد شروع کرد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا اليه راجعون
انشاءالله که ما هم مثل ایشون شهید بشیم...»
بعد این جمله گریههای بیصدای سالن مطالعه در کلاس جان گرفته بود... در این شرایط استاد چه کار میتوانست بکند؟ جز اینکه با صحبتکردن این جمع بچههای ۱۶ساله را آرام کند... بعد از حدود ۲۰ دقیقه گریه و صحبتکردنهای استاد، کلاس به شکل رسمی شروع میشود... درس امروز اسم فاعل بود و فاعل يعنی انجامدهنده کار، همین هم دوباره تلمیحی داشت به کننده و کاریبودن شهید رئیسی برای مردم... این کلاس تنها کلاسی بود که معلمش با بغض درس میداد. کلاس تمام شد... انتهای کلاس به کناردستیام گفتم: «اینجوری نمیشه، باید وقتی که رفتیم حجره روضه بگیریم»
انگار که این سخن دونفریمان را استاد شنید و گفت که کلاس را با سلامی به امامحسین(ع) تمام کنیم... سهبار سلام دادیم و استاد شروع کرد به روضهخواندن... این روضه خودجوش تسکین درد و فشاری بود که بر ما وارد شده بود و یاد روضهخوانی شهید رئیسی افتادم که میگفت اگر میخواهید برای چیزی گریه کنید برای امامحسین گریه کنید «إنْ كُنْتَ باكِياً لِكُلِّ شَئ فابك عَلى الحُسَيْن»...
✍ #روح_الله_آبفروش
🆔@Rouhollah_313
چند نکته از تجربههای سفر به اربعین در مواجهه با برادران عراقی
1⃣ از کوله مناسب استفاده کنید.
2⃣ ممکنه شما غذایی از موکب بگیرید ولی خوشتون نیاد، تا جای ممکن کاری کنید که اسراف نشه و همونطوری نندازید کنار موکب، چون موکبدار یکسال پول جمع کرده و دوست نداره انفاقش حروم بشه.
3⃣ هم دینار هم تومان داشته باشید، چون در بعضی مواقع مغازهدارها یا رانندهها تومان رو به پایین گرد میکنند و اگه تومان پرداخت کنید بهصرفهتره.
4⃣ تا جای ممکن در پنجشنبه و جمعه وارد مرز نشید.
5⃣ توی هر خونه عراقی بیشتر از ۱ شب نمونید، چون علاقه دارند به زائرین بیشتری خدمت کنند.
6⃣ از آب مواکب برای خنککردن سر، صورت و چفیه استفاده نکنید، چون برای یخ و سردکردن آب، موکبدار هزینه کرده.
7⃣ برای تعارفکردن توی صف دستشویی نگید «تفضل» (اين کلمه برای خوردنیها استفاده میشه) مورد داشتیم که عراقیه ناراحت شده و شروع کرده به دعوا.
8⃣ ممکنه در مواجهه با اسمهای بعضی از عراقیها متعجب بشید یا براتون خندهدار باشه کاری کنید که متوجه نشند و به روشون نیارید.
9⃣ با رانندههاشون صحبت کنید، توی ایام اربعین اوج کار اینهاست برای همین ۲۴ساعت کار میکنند و نمیخوابند؛ اگه دیدید پشت فرمون با تلفن صحبت میکنه یا پیام میده نگران نباشید، چون اینکار رو میکنه که خوابش نبره (بسته مکالمه میخرن و با رانندههای دیگه درباره چیزهای مختلف صحبت میکنند)
0⃣1⃣ در عراق استفاده خانمها از چفیه بهعنوان روسری رو قبیح میدونند.
1⃣1⃣ اگه میزبان عراقی با نوع تفکر و چارچوبهای شما تضاد داشت وارد جروبحث و مباحثه نشید.
2⃣1⃣ توی آداب عربها این هست که مهمون اول غذا بخوره، بعدش میزبان، برای همین سر سفره اگر همسفره نشدند به چندتا تعارف بسنده کنید و با اصرار الکی اونها رو توی مضیقه قرار ندید.
3⃣1⃣ اگه بهتون اینترنت رایگان دادند به بسته اینترنتشون رحم کنید و آبروی ایران رو نبرید!
4⃣1⃣ با عرق زیر باد مستقیم نرید که سرما میخورید.
5⃣1⃣ برای جلوگیری از عرقسوزی یه جستوجو کنید زشته من اینجا بنویسم! 😅
6⃣1⃣ اگر خونهشون رفتید حتماً شماره تلفن بگیرید و بعد اربعین هم ارتباط داشته باشید شاید اونها هم اومدند ایران، چه خوبه که شما میزبانشون باشید.
7⃣1⃣ توی طریقالحسین ۱۱۰ عمود که از اول مسیر طی کنید، عدد عمودها صفر میشه اگر دوست داشتید میتونید اینها رو با ماشین رد کنید و از عمود ۱ واقعی شروع کنید!
8⃣1⃣ اگر جایی کارتون لنگ کسی شد باهاش جروبحث نکنید، چون یه عادت بدی که دارن اگه لج کنند دیگه کارت راه نمیافته (مخصوصاً با مأمورها، چون احتمال بازداشت داره)
9⃣1⃣ حواستون باشه که شما مهمان هستید و آنها میزبان، پس مراقب باشید طوری برخورد نکنید که انگار خدمت به شما وظیفهشونه.
🔴 و نکته آخر اینکه برای ما هم دعا کنید.
✍ #روح_الله_آبفروش
🆔@Rouhollah_313