#نامه4_31🌺🌺🌺🌺
پسرم! هنگامی که ديدم ساليانی از من گذشت، و توانايی، رو به کاستی رفت، به نوشتن وصيّت برای تو شتاب کردم،
و ارزش های اخلاقی را برای تو بر شمردم.
پيش از آن که أجل فرا رسد، و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشی پديد آيد، چنان که در جسمم پديد آمد،
و پيش از آن که خواهش ها و دگرگونی های دنيا به تو هجوم آورند، و پذيرش و اطاعت مشکل گردد،
زيرا قلب نوجوان چونان زمين کاشته نشده، آماده پذيرش هر بَذری است که در آن پاشيده شود.
پس، در تربيت تو شتاب کردم، پيش از آن که دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگری مشغول گردد،
تا به استقبال کارهايی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشيده اند، و تو را از تلاش و يافتن بی نياز ساخته اند،
و آنچه از تجربيّات آنها نصيب ما شد، به تو هم رسيده، و برخی از تجربيّاتی که بر ما پنهان مانده بود برای شما روشن گردد.
پسرم! درست است که من به اندازه پيشينيان عُمر نکرده ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان انديشيدم
، و در آثارشان سير کردم، تا آنجا که گويا يکی از آنان شده ام، بلکه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده ام،
پس قسمت های روشن و شيرين زندگی آنان را از دوران تيرگی شناختم،
و زندگانی سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايی کردم،
سپس، از هر چيزی مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه ای، زيبا و شيرين آن را برای تو برگزيدم، و ناشناخته های آنان را دور کردم،
پس، آن گونه که پدری مهربان نيکی ها را برای فرزندش می پسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبی ها تربيت کنم،
زيرا، در آغاز زندگی قرار داری، تازه به روزگار روی آورده ای، نيّتی سالم و روحی با صفا داری.
دقایقی با #نهج_البلاغه 😍😍😍
@rouzane