enc_16900149455374686743125.mp3
7.72M
- پیـرهن مشکیمُ آوردم : )) .
شـال و لبـاس مـشکی مـارا بیاورید
حیعـلیالعـزا ك محـرم رسیده است .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- زخـانههـاهمهبـویِطعـاممیآمد .. 💔
هدایت شده از •بَچّهِهِیئَتی•
- مثل امشبی #ابیعَبدللّه وقتی نامِ سرزمین رو پرسید ، آهسته به #عَبّاس گفت :
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن ، عبّاسجان !
سه سالهي ما را پیاده کن ...💔(:
امشب کارِتون ُبدید دستِ خانومسهساله
این دختر دستش خیلی بازِ : )
شنیدید میگن دخترا باباییاند ؟
دقیقا مصداقِ همین حرفِ
اباعبدالله این نازدانه رو خیلی دوسش داره : )
* به باباییت بگو کارمُ خانومسهساله³¹⁵ : ))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* خرابهشام ، پارت ¹ .
تشت طلا را که دید ، برخاست و لنگانلنگان به طرفِ چند نفری رفت ك به خرابه میآمدند .
خودش را سپر کرد و آرام نجوا کرد :
+ تاب دیدن ندارد .. بخدا تازه سه سالش شده ، دق میکند اگر سر پدر را ببیند . خودم آرامَش میکنم بازگردید و به امیرتان بگویید زینب این کودک را آرام میکند ..
نامرد توجهی به حرفهایش نکرد و سیلی بر صورتش زد که زمین افتاد .
برخاست و چادرش را تکاند و دوباره به سمت تشت رفت ، اما افسوس ك دِگر دیر شده بود و رقیه سر پدر را دیده بود :)💔..
بابا اگر گوشوارههایم را نمیکشیدند
خودم به دخترانشان هدیه میدادم :) 💔
90.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- کشته کرببلا سنیارالی منیارالی ..💔
- خانوم سه ساله³¹⁵ .
- کشته کرببلا سنیارالی منیارالی ..💔
خودم رو زدم وقتی ك دیدمت ..
لبم خونی شد وقتی بوسیدمت :)💔..
گُلِسر نیست ولی مویِ سـرم هست هنـوز
تــنِ من آب شـد اما اثـرم هست هنـوز : )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- بابا ، نزدیك بود دیشب
کنیزِ خانهای باشم .. 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- بهم برخورده .. 💔
مثـلِ رقیه ۜ روح و روان حسیـن بود ،
او همچو عمه دل نگـران حسیـن بود .
* یتیمِامامحسـنعبداللّٰه💔.
bemonam-ke-chi-beshe-hadadian.mp3
6.14M
- مـنُاشکـایِرقیـه میکشه . 💔
دست عمه رو رها کرد ؛
با گریه میدوید و زمزمه داشت :
قد #پدرم¹¹⁸به ضربِ سیلی نرسید ..
ای دست برس به ضربهیِ شمشیرش ..💔
کم خیرهشو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست ، دستِ خودت را تکان نده 💔 :)
54.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- تا زینب ُدید بغضش ترکید💔..
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیزِ زیادی که نمی خواست ، فرات ..
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟
خون حیدر به رگش ، در تب ُتاب است
ولی بگذارید به سنِ علیاکبر برسد :)))💔..