📘#داستانهایبحارالانوار
💠آمرزش به خاطر فرزند صالح
🔹حضرت عیسی علیه السلام از کنار قبری گذر کرد که صاحب آن را عذاب میکردند.
اتفاقا سال دیگر گذرش بر آن قبر افتاد. دید که عذاب برداشته شده و صاحب قبر در شکنجه نیست.
🔹عرض کرد:
«خدایا! سال گذشته از کنار این قبر گذشتم، صاحبش در عذاب و شکنجه بود و امسال عذاب ندارد. علتش چیست؟»
خداوند به آن حضرت وحی فرمود:
«یا روح الله! این شخص فرزند صالحی داشت که وقتی بزرگ شد و تمکن یافت راهی اصلاح کرد و یتیمی را پناه داد و من او را به خاطر کار نیک پسرش آمرزیدم.»
📚 بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۰، ج ۱۴، ص ۲۸۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠من او را دوست دارم چون حسینم را دوست دارد...
🔹روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در راهی با گروهی از اصحاب میگذشتند، کودکانی را دیدند که با هم بازی میکردند.
حضرت در کنار کودکان نشستند و یکی از آنها را بسیار نوازش کردند و پیشانی اش را بوسیدند، سپس او را بر دامن خود نشاندند.
🔹از رسول خدا پرسیدند:
علت محبت بسیار شما به این کودک چیست؟
حضرت فرمودند: «روزی این کودک را سرگرم بازی با حسینم دیدم که در آن حال خاک زیر پای او را بر میداشت و بر سر و چشمان خود میمالید.
من این کودک را دوست دارم چون حسین خردسال مرا دوست دارد.
اکنون جبرئیل برای من خبر آورد که همین کودک یار و یاور حسین در واقعه ناگوار کربلا خواهد بود.»
📚 بحارالانوار ج ۴۴، ص: ۲۴۲
#امام_حسین #محرم
•┈••✾▪️🍂🥀🍂▪️✾••┈•
📘#داستانهایبحارالانوار
💠رمز برخی از بلاها !
🔹روزی یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن حضرت را به منزل خود دعوت نمود، حضرت پذیرفتند.
هنگامی که وارد منزل شدند، دیدند که مرغی روی دیوار خانه تخم گذاشت و آن تخم از روی دیوار غلطید و در سینه دیوار بر روی میخی قرار گرفت، نه به زمین افتاد و نه، شکست!
🔹 پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از آن منظره تعجب کردند.
صاحب منزل گفت:
یا رسول الله! از نشکستن این تخم مرغ تعجب میکنید؟ سوگند به آن خدا که شما را به حق به رسالت برانگیخته تاکنون هیچ بلا و ناگواری برایم پیش نیامده است!
🔹حضرت فورا از جای خود حرکت کردند و از غذای او نخوردند و فرمودند:
«کسی که هیچ بلا و ناگواری نبیند، خدا به او کاری ندارد (لطف و عنایتی ندارد).»
📌معلوم میشود برخی از بلاها برای انسان از الطاف الهی است و نباید در برخی موارد ناراحت شد.
📚بحارالانوار ج ۲۲، ص ۱۳۰.
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🥀⃟🍃🌴⃟☀️
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 سه راه نفوذ شیطان
🔹حضرت موسی(علیه السلام)در محلی نشسته بود،ناگاه ابلیس(پدر شیطانها)در حالی که کلاه رنگارنگی به سرداشت خدمت موسی علیه السلام وارد شد و کلاه خود را به عنوان احترام ازسر برداشت و سلام کرد و با کمال ادب محضر حضرت موسی(علیه السلام)ایستاد.
🔹حضرت موسی پرسید:تو کیستی؟
گفت:من ابلیس هستم.
حضرت موسی فرمود:خداوند شر تو را از ما و دیگران دور بدارد.
ابلیس گفت:من آمدهام به خاطر عظمتی که نزد خداوند داری بر تو سلام کنم.
موسی علیه السلام پرسید:این کلاه چیست که بر سر گذاشته ای؟
گفت:به وسیله این کلاه و زرق و برق و رنگهای او دلهای آدمیزاد را میربایم.
🔹حضرت موسی فرمود به من خبر ده از گناهی که هرگاه انسان آن را انجام دهد،تو بر او چیره میشوی و هرکجا خواستی افسار او را به آن طرف میکشی.
🔹ابلیس گفت:
سه گناه است که هرگاه انسان آنها را انجام داد من بر او مسلط میشوم:
🔘۱.وقتی که انسان خودبین شود و از خویشتن خوشش بیاید.
🔘۲.وقتی که اعمال خود را بیش از حد بزرگ ببیند.
🔘٣.وقتی که گناهان خود را کوچک بشمارد.
📚 بحارالانوار ج۱۳،ص۳۵۰ و ج۶۳،ص ۲۵۱
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدر پیرت را به تو سفارش میکنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶.
┈┉┅━❀🏴 ❀━┅┉┈
@Ruzielahi
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سه مطلب خیلی مهم!
🔹حسین بن مصعب میگوید:
از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:
سه چیز است که همه مسلمان باید آنها را انجام دهند و هیچ کس در ترک آنها عذری نمی تواند داشته باشد، و خداوند به کسی اجازه ترک آنها را نداده است.
1⃣ احسان به پدر و مادر، خواه نیکوکار باشند یا بدکار.
2⃣ وفا به عهد، آن کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار.
3⃣ اداء امانت، خواه صاحب امانت نیکوکار باشد یا بدکار.
📚 بحار ج ۷۵، ص ۹۲
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلامالله🕊علیها🤲
@Ruzielahi
📘#داستانهایبحارالانوار
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
«دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آنها عابد و دیگری فاسق و گنهکار بود.
هنگامی که از مسجد بیرون آمدند، مرد گنهکار مؤمن واقعی ولی مرد عابد، فاسق خارج شد، چون هنگامی که عابد وارد مسجد شد به عبادت میبالید و در درونش به خود مغرور بود، اما گنهکار در اندیشه ندامت پشیمانی از گناه و طلب آمرزش از خداوند بود.»
📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۱۱.
ســوگنــد بــہخــاڪ حــرم ثـٰاراللّـٰہ
عَجِّـلْ لِــوَلِیِّــڪ الْفَــرج یـٰااللّـٰہ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@Ruzielahi