#پندانه
✅ 👈بدانیم که عُمر کوتاه است ،
مال بیش از احتیاج ، ما را به صندوقدار بودن برای دیگران تبدیل میکند .....
🌼امام علی علیهالسلام :
💥👈ای پسر آدم ، بیشتر از احتیاج خود اگر جمع کنی ، برای دیگران نگه میداری . ( وسائلالشیعه )
♡ڝهـبـــــایِבل♡
@SaaHBaa
🔅 #پندانه
✍ افسوس مسافران دنیا در روز حسرت
🌷کاروانی در دل شبی تاریک که چشم چشم را نمیدید، به بیابانی رسید و بنا شد تا روشنشدن هوا در آنجا توقف کند.
🌷قافلهسالار باتجربه که با راه و جزئیات آن آشنایی کامل داشت، مرتباً به مسافران تاکید میکرد که زمین این بیابان پوشیده از گیاهانی است که بوی خوشی دارند. از طرفی این بیابان پُر از سنگهای ریز و درشت نیز میباشد.
🌷تا جایی که در توان دارید از سنگها جمعآوری کنید، اما مبادا از گیاهان چیزی بردارید، چراکه بهزودی با فواید سنگها و مضرات گیاهان آشنا خواهید شد!
🌷مدت اقامت ما کوتاه و غیرقابلبرگشت خواهد بود، لذا تا میتوانید از این فرصت استفاده کنید.
🌷در این بین گروهی به سفارش قافلهسالار عمل نموده و با پرهیز از جمعآوری گیاهان خوشبو، شروع به گِردآوری سنگهای کوچک و بزرگ کردند. اما در مقابل، عدهای هم با این توجیه که حمل سنگها مشکل بوده، از برداشتن سنگ خودداری و در عوض به کندن گیاهان خوشبو مشغول شدند.
🌷پس از گذشت ساعتی، طوفانی شدید وزیدن گرفت. قافلهسالار برای رسیدن به اولین کاروانسرا، ناچار شد حرکت کاروان را شروع کند.
🌷او در اواخر شب مجبور شد کاروان را از روی پلی طولانی که روی رودخانهای خروشان ساخته شده بود، عبور دهد.
🌷دقایقی بعد از عبور آخرین نفر، از شدت طوفان پل بزرگ در هم شکسته و فروریخت. با عبور کاروان از پل، بهتدریج از تاریکی هوا کاسته شده و دیوارهای کاروانسرا نیز از دور نمایان میگشت.
🌷آنچه در این میان عجیب بود، صدای همهمه و ناله کاروانیان بود که با روشنشدن تدریجی هوا، بلند و بلندتر میشد! با ورود کاروان به کاروانسرا و روشنشدن کامل هوا، فریاد مسافران به اوج خود رسید.
علت ناله چه بود؟؟؟🤔🤔🤔
♡ڝهـبـــــایِבل♡
@SaaHBaa
#پندانه 📣
✅👌یکی از اهالی ترکیه نوشته بود👇
🌱چند روز پیش صاحب خانه مرا بیرون انداخت چون تقاضای افزایش بیش از حد اجاره می کرد.
🌱👈چند روز بعد از بیرون راندنم
زلزله رخ داد😢
👌حالا صاحب خونه ای که مرا بیرون کرد،
من و ایشان توی یک چادر و در کنار هم درکنار آتش می نشینیم...😐🤦♀
👈این است کار دنیا و لذت زود گذر دنیا وغفلت ما
👌همه چیز فانی است
به جز خــــــــــــــــــــــــــــــدا❣
☘زیاد خودمون و دیگران رو اذیت نکنیم
برای دنیاومالدنیا که بزودی از دست خواهیم داد..
خدایا به کمی صبر و حوصله نیازمندیم، فدایتان شوم!
🌹#بنده_نیازمندِشما
@SaaHBaa
🍃🌸🍃
صهبای دل
#پندانه
❤️📌زندگیتون رو سخت نگیرید!
درگیر تجملات عذاب آوری که همه انرژی و دردآمد شما رو محاصره میکند نشوید. كتابی خوندم به نام قانون 70 %
🍃70 درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند!
🍂به 70 درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!
🍃70 درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند!
🍂70 درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود!
🍃از 70 درصد استعدادهایمان استفاده نمیشود!
🍂70 درصد از محبت و عشقمان را ابراز نميكنيم!
🍃70 درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی می ماند!
🍃روزهایمان می گذرد و پول هایمان
در بانک ها و عشقمان در سينه می ماند...
وقتی که زنده ایم فکر می کنیم
پول کافی برای خرج کردن نداریم،
اما وقتی که می میریم
هنوز پول بسیار زیادی می ماند
که هنوز خرج نشده اند...
و چقدر 70 درصد دیگه!!!!
┄┅@saahbaa═══••✾••═══┅┄
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄•
✍ #حکایت
«مراقبت»
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت:تو نگران چی هستی؟
دختر جوان هم حرفش را زد:همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره.باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد،اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان.
پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت.
هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد.
پسر جوان رو به مادرش گفت:بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟
مادر پیرش با عصبانیت گفت:مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم.
پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد.
زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن.
قال امام صــادق علیه السلام:
اگر دوست دارى خداوند برعمرت
بيفزايد پدر و مادرت را خــوشحال
کــن.
•┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈•
#پندانه
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄•
✍ #حکایت
«محاسبه دقیق»
همــۀ فکــر و ذکرش شــده بــود رفاه اهــل و عیال. صبــح تا عصــر در بازار شاگردی میکرد و شب ها با تاکسی دوستش مسافرکشی.
آن شــب با ماشــین بدون مســافر رســید تخت فولاد. جنــاب صمصام را دیــد کــه ســوار بر اســب نزدیــک قبــر بابا رکن الدین ایســتاده بــود.ابهت سید،اورا گرفت.ایستاد و از ماشین پیاده شد.بعد از سلام، گفت:اگر مقدور است دعا کنید تا وضع زندگی ام بهتر شود.
سید نگاهش را از قبرستان برنداشت. انگار بغض توی گلویش بود.
گفت: فریاد التماس مردگان را نمیشــنوی که دستشــان از دنیا کوتاه اســت و کمــک میخواهنــد؟بیچاره ها تمام عمر فکر جمع کردن مال بودند وحالا دستشــان ازدنیا کوتاه است.من نمیدانم چرا فقیر نوازی نکردند
کــه الان چــوب بیفکری شــان را بخورنــد. مواظب باش تــامصیبت این بیچاره ها گریبانگیر تو نشود.
ســرش را انداخــت پایین. ســید که انگار همــۀ زندگــی اورا خوانده بود، موقــع رفتــن،ایــن آیه را خوانــد:
«فمن یعمــل مثقــال ذرة خیراً یــره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره»
•┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈•
#پندانه
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄•
#حکایت
«نان قلب و دل»
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یک برادر در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه، گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد.
ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل قبول کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
پس راز این ماجرا را از برادر سؤال کرد.
اسماعیل گفت: اول این که زمانی که گندم بر زمین می ریزم در این فصل سرما ، در دلم پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود.
دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود. در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود.
پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را .برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
#پندانه
@Saahbaa
✨﷽✨
#پندانه
🔴 هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمیکند
✍مردی ثروتمند کارگرانش را برای صرف شام فراخواند. بعد از مراسم، جلوی آنها یک جلد قرآن و مقداری پول گذاشت و از آنها پرسید: قرآن را انتخاب میکنند یا پول؟! به نگهبان مجموعه تجاری گفت: یکی را انتخاب کند. نگهبان گفت: خیلی دلم میخواهد که قرآن را انتخاب کنم ولی قرآن خواندن را نمیدانم پس پول را میگیرم که فایدهاش برایم بیشتر است و پول را برداشت. از کشاورزی که باغچهها را آب میداد خواست یکی را انتخاب کند.
کشاورز گفت: زنم مریض است و نیاز به پول دارم، اگر مریضی همسرم نبود حتما قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم. مرد ثروتمند نوبت را به آشپز داد که کدام را انتخاب میکند؟ آشپز گفت: من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من دائم مشغول کار هستم،
وقتی برای قرائت قرآن ندارم، پول را بر میدارم. نوبت رسید به پسری کارگر که خیلی فقیر بود. پسر گفت: درسته که من نیاز دارم، خیلی هم نیاز دارم ولی من قرآن را انتخاب میکنم.
👌قرآن را برداشت و بوسید. مرد ثروتمند لبخندی زد و گفت که قرآن را باز کند. پسر قرآن را باز کرد و دو پاکت دید. با اجازه مرد ثروتمند، یکی از پاکتها را باز کرد. مبلغ زیادی داخل پاکت بود. و در پاکت دوم وصیتنامهای بود که او را وارث اموال و دارایی خودش کرده بود چون او فرزندی نداشت و همسرش نیز فوت کرده بود.
مرد ثروتمند گفت: هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمیکند.
✅👈رويگردانی و اعراض از ياد خدا عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسانهاست:«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»
📚سوره طه، آیه 114
#خدایا_دوستت_دارم
#نشر_صدقه_جاریه
@Saahbaa
🔅 #پندانه
تو نیز اگر میخفتی بهتر بود!
سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود میگوید:
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شبها برمیخاستم و نماز میگزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم.
شبی در خدمت پدر (رحمة الله علیه) نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، میخواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیدهاند.
پدر را گفتم:
از اینان کسی سر برنمیدارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفتهاند، بلکه مردهاند.
پدر گفت:
تو نیز اگر میخفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
📖گلستان سعدی/باب دوم
✅ @Saahbaa
#پندانه
صدقه 5 نوع است :🌸🍃
صدقه به انسان صحیح و سالم:
پاداش یک به ده دارد
(شادی دل کودک، نشاندن امید، دادن هدیه)
صدقه به فرد زمین گیر و افتاده:
پاداش یک به #هفتاد دارد
(کمک به تهی داستان، خرید نان برای همسایه پیر)
صدقه به پدر و مادر:
پاداش یک به #هفتصد است
(لبخند به روی آنان، شاد کردن دل آنها)
صدقه برای اموات و مردگان:
پاداش یک به #هفتاد_هزار دارد
(به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید)
صدقه به طالب علم:
پاداش یک به #صد_هزار دارد
(خریدن کفش مدرسه برای کودکی، ساخت مدرسه)
@saahbaa
صهبای دل
#حرفهای_قشنگ...☺️...👇
#حرفهای_قشنگ...☺️...👇
❣لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ (4بلد)
که ما انسان را در رنج آفریدیم
(و زندگى او پر از رنجهاست)!».
👌اينكه انسان در دل رنج و سختى آفريده شده، يعنى كاميابى هاى دنيوى آميخته
با رنج و زحمت است
و انسان در کوره رنج و سختی
پخته شده و به کمال میرسد
👌✨آهنگری با وجود رنجهای
متعدد و بیماری اش عمیقا به
خدا عشق می ورزید.
روزری یکی از دوستانش که اعتقادی
به خدا نداشت،از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند،
را دوست داشته باشی؟
💥آهنگر سر به زیر اورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل مفید و دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،و
اگر نه آنرا کنار میگذارم.
👌همین موضوع باعث شده است
که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که
❣ خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،
اما هیچ وقت کنار نگذار...
انشاءاللهخدا هیچ وقت کنارمون نگذاره
#پندانه
💌 کانالڝهـبـــــایِבل
@SaaHBaa
🌱
دعای همیشگی مرحوم شیخ
رجبعلی خیاط (ره) دو جمله بود :
خدایا ما را برای خودت تربیت کن!
خدایا مارا برای لقای خودت آماده کن
#التماسدعایفرج
#برسد_به_دست_خدا
#پندانـــــــهـــ
‹🌛 ⃟📚›↶ #صهبایدل