کانال کمیل
در تاریکی شب با هم قدم می زدیم. پرسیدم: آرزوی شما شهادته درسته ! خندید بعد از چند لحظه سکوت گفت:
رفیق
وقتی میبینی رفیقت ناراحته
حالش خوش نیست
دلش گرفته
بیخیال نباش...
#شهید_ابراهیم_هادی...
تو رفاقت کم نمیزاشت
پس حواست به رفیقت باشه
امیرالمؤمنین می فرمایند:
ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺯﺩﺍﻳﻨﺪﻩ غم ها
ﻭ اندوهها هستند...
تو رفاقت کم نزار
#رفاقت تا شهادت...
#آشى_كه_با_جايش_آوردند!
🌷در منطقه و موقعيت ما يك وقت عراق زیاد آتش می ریخت، خصوصاً خمپاره. چپ و راست می زد. بچه ها حسابى کفری شده بودند. نقشه کشیدند....
🌷چند شب از اين ماجرا نگذشته بود كه دو، سه نفر از برادران داوطلبانه رفتند سراغ عراقی ها و صبح با چند تا قبضه خمپاره انداز برگشتند. پرسیدیم اینها دیگر چيست؟ گفتند: آش با جايش! پلو بدون دیگ که نمى شود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#تفأل_به_قرآن
🌷بعد از عملیات «کربلای ٥» که در سنگرهای به جا مانده از بعثی ها مستقر شدیم، فرصت را غنیمت شمرده و از یکی از برادران، قرآنی را گرفتم و به آن تفأل زدم. سوره ی مبارکه ی فرقان آمد، آیه ی راجع به مرگ زندگی بود و از اینکه مردن و حیات به دست خداوند است.
🌷در این موقع موشک یکی از هلی کوپترهای دشمن به سمت سنگر ما شلیک و منفجر شد. تمام گونی های پر از خاک سنگر به سر و روی ما ریخته شد. با اینکه موشک زیر سنگر ما عمل کرده بود، اما به هیچ یک از ما آسیبی نرسید.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال کمیل
⬇️ #سربلند ⬇️ @salambarebrahimm 💠 معلم به شاگرد تنبل میگه: اینو که ننوشتی، اینم که نصفه حل کردی
⬇️ #خواب_بی_سر_و_ته ⬇️
@salambarebrahimm
✍خواب عجب نعمتیه! آدمو میبره یه دنیای دیگه.
خواب به آدم میگه به جز این دنیا یه دنیای دیگه هم هست. بعضی وقتها از آینده خبر میده، بعضی وقتها بهت الهام میکنه. اما همه خوابها این طور نیستن. بعضی هاشون بی سر و ته هستن که نباید بهشون اعتماد کرد.
گاهی یه خواب رو تعریف میکنی و هر کسی میخواد اون رو برات تعبیر کنه در حالی که تعبیر خواب علم میخواد و هر خوابی تعبیر نداره یا تعبیر خاص خودش رو داره
چه بسا خوابهایى كه به نظر پراكنده می رسند، قابل تعبیرند.
كار را باید به كاردان سپرد.
خوابهایی بی سر و ته بیشتر اول شب میان سراغ آدم یا وقتی با شکم پر میخوابیم!
البته تشخیص خواب معنی دار از خواب بی ارزش کار هر کسی نیست و متخصص داره.
قرآن خیلی زیبا گفته:
🔻قَالُواْ أَضْغَثُ أَحْلَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَمِ بِعَلِمِينَ
🔻(اطرافیان پادشاه مصر) گفتند: خوابهایى پریشان است و ما به تعبیر خوابهاى آشفته دانا نیستیم.
📔 آیه ۴۴ یوسف
#خودمونی_های_قرآنی
4_5800821261344965317.mp3
3.11M
@salambarebrahimm
ای دلبر دور از نظر
ای شاهد والا گوهر
ای منتظر ای منتظر
مهدی بیا مهدی بیا
قشنگه گوش کنید
پدر شهید طاهری میگفت:
میخواستم خانه را برای هیئت آماده کنیم .
خسته بودم . دراز کشیدم و خوابیدم . بلافاصله پسرم به خوابم آمد .
گفتم: حسن تو رفتی و شهید شدی و... من مانده ام با این همه کار . راستی امشب اینجا می مانی برای هیئت؟
پسرم لبخندی زد و گفت: نه پدر جان . امشب نیستم . بعد نام یکی از همسایگان محله قدیم ما را برد و گفت:
امشب شب اول قبر فلانی است . او حقی گردن من دارد . باید بروم به او سر بزنم و کنارش باشم .
گفتم: این شخصی که میگویی از اراذل و ... بود . او چه حقی گردن تو دارد؟!
گفت: روز تشییع جنازه من هوا بسیار گرم بود . مردم همراه پیکر من به سمت خانه آمدند . این بنده خدا یک شلنگ آب از خانه اش بیرون انداخت و با یک سینی و چند لیوان به تشییع کنندگان من آب داد . او همینقدر گردن من حق دارد .
پدر شهید میگفت از خواب بیدار شدم و سریع به محله قبلی رفتم .
درست بود . حجله زده بودند و همان شخصی که پسرم گفته بود آن روز تشییع شده بود .
برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند .
🌷شهید حسن طاهری🌷
یاد شهدا با #صلوات
#شهید حاج حسین خرازی
میگفت:
ما به اینجا نیامدهایم تا روی هرتپهای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم!
آمدهایم تا نَفَس دشمن را ببریم؛
قیمتش را هم با #خونمان میدهیم.
حالا باید گفت:
ما اینجا جمع نشدهایم که #تعداد
اعضای کانال و یا بازدید از مطالب
به هر نحوی برایمان مهم شود!!!!
ما آمدهایم "خود" را بسازیم؛
تا " نَفْس" را از " نَفَس" در بیاوریم...!!
#اندکی_تامل
شهید
نگاههایت گاهی نگران است، گاهی ناراحت، شاید هم دلگیر!
اما هرچه هست، هیچگاه سایه چشمهایت را از سرم بر ندار...#نگاهم_کن
#نگاه_شهدا_نصیبتون
#ميدان_بى_رحم_مين...!
🌷تمام بدنش می لرزید، قدرت هیچ حرکتی را نداشت. طوری به زمین چسبیده بود که انگار می خواهد دوباره به خاک برگردد. صدای مهیب انفجاری که همزمان با فریاد درد آلود یا حسین(ع) بود، او را به خود آورد.
🌷بیش از یک ساعت بود که سه همرزم وی به ترتیب برای معبر زدن وارد میدان مین شده بودند و پس از دقایقی پیکر غرق خون آنان را به پشت خاکریز منتقل کرده بودند.
🌷در بدو شروع معبر زدن، علی که روحیه بهتری داشت، با اصرار خود به عنوان نفر اول پا در میدان بی رحم مین گذاشت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که انفجار مین فسفری او را مجروح کرد. نفر دوم محسن بود که به محض آنکه فرمانده خبر مجروحیت علی را داد، خودش را به معبری رساند که علی اولین شخم آن را زده بود. معبر به نیمه نرسیده بود که پیکر غرق خون محسن را هم به عقب منتقل کردند.
🌷مجید که انگار از حال و احوال او متوجه شده بود، بدون هیچ حرفی خود را به معبر رساند و ادامه معبر زدن و خنثى سازى مین ها را بر عهده گرفت. دقایق به کندی می گذشت و شلیک منور و صدای گلوله لحظه ای قطع نمی شد. ظاهراً معبر به نیمه رسیده بود، ولی باز هم انفجاری دیگر و صدای یا ابوالفضل(ع) مجید در صحرا طنین انداز شد.
🌷دیگر او سر صف بود و باید راه همرزمانش را ادامه می داد. تمام اندام او می لرزید و با این لرزش، دستان او نمی توانست حتی مین های ضد تانک را خنثى کند، چه رسد به مین های حساس ضد نفر!
🌷فرمانده بالای سر او بود، ولی او توان بلند شدن از روی خاک را نداشت. فرمانده وقتی حال او را این چنین دید، زیر بغلش را گرفت و نیم خیز او را به سمت معبر کشاند و به آرامی در گوشش گفت: مهم نیست! من هم بار اول مثل تو تمام وجودم می لرزید . تا اینجا هم که آمده ای لطف خدا بوده. گذشتن از خود برای خدا مراحل مختلفی دارد که اولین گام را تا اینجا درست برداشته ای.
🌷این فقط یک مانور است، هیچ کدام از مین ها چاشنی ندارند. سینه خیز برو داخل معبر، حاجی آنجاست، هر وقت بهت اشاره کرد، نقش مجروح را خوب بازی کن!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷خدا رحمت کند شهید اکبر جمهوری را، قبل از عملیات از او پرسیدم: در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خواهی؟ پسر فوق العاده بذله گویی بود. گفت: با اخلاص بگویم؟ گفتم: با اخلاص.
🌷گفت: از خدا دوازده فرزند پسر می خواهم تا از آنها یک دسته عملیاتی درست کنم خودم فرمانده
دسته شان باشم. شب عملیات آنها را ببرم در میدان مین ها رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند بیایم پشت سیمهای خاردار خط، دستم را بگیرم کمرم و بگویم: آخ کمرم شکست!
🌹خاطره اى به ياد شهيد اكبر جمهورى
📚 کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
در پی یک معجزه بود
تا زندگی اش را دگرگون سازد
به جبهه رفت
حالا سال هاست که مردم
کنار مزارش می نشینند
و به یکدیگر می گویند
معجزه می کند...!
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده