eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✨ روزے ڪہ راز خلقٺ دنیا نوشتہ‌اند عالم بہ نام حضرٺ مولا نوشتہ‌اند معلوم‌شد مقام‌تو بیش ازخیال ماسٺ وقتے ڪنار نام تو، نوشتہ‌اند ♥️
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 99.04.26 - narimani.mp3
9.31M
💔این دوری آقا حق من بوده حق من که قدر تو ندونستم😔 🎤 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعون خدای‌ جان...! "اِلیهِ راجعون" یعنی‌ پیش خودت، درسته؟ پیشِ خودت که جهنم نمیشه! میشه؟!
اوضاع‌ احوال‌ غیرت‌ ها‌ خوب‌ نیست ‏از شهدا می‌خوایم که‌ دست‌ ما رو بگیرند مراقب‌ باشیم‌ یقه ی ما رو نگیرند ...
وَالحَمدُ لِلّهِ‌ الَّذى‌ يَحلُمُ‌ عَنّى‌ حَتّى‌ كَاَنّى‌ لاذَنبَ‌ لی...!                                          یه جوری‌ تحویلم‌ میگیری که‌ راستی‌ راستی‌ باورم‌ شده‌ آدم‌ خوبی هستم...! 😔 خدای خوبم 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دختر شهید مدافع حرم😔💔 ✨نمیگذریم از دختری که با بی حجابی روی خون پدران ما پا میگذارد 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
به هوای حرمش می‌گذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم ...
به یک سفر فکر می‌کنم تنها ، بی‌کس ، آواره ... مگر نه این‌ که شما آواره‌ ها رو پناه میدهی؟! و بعد بگویم : من آواره‌ام و یک شما را دارم...
کانال کمیل
تمام‌ شهر را گشتم که پیدایت کنم‌ اما... نه خود بودی نه چشمی که شود همتای چشمانت #حاج‌_قاسممون‌_رومی
✍در آزاد سازی تکریت بخاطر اینکه سقوط آن موصل را به خطر می‌انداخت آمریکایی ها ماشین حاج قاسم را مورد حمله قرار دادند برای همین هم بود که در بیشتر صحنه ها ایشان تلاش می‌کرد از ماشین و تجمع بچه ها دور شود و تنهایی جابجا شود تا خطر از دیگران هم دفع شود. آمریکایی ها با زدن ماشین فرماندهی عملیات به ما می‌خواستند بفهمانند که نباید جلوتر بروید ولی حاج‌قاسم گوشش بدهکار نبود و کار خودش را می‌کرد تا تکریت را تصرف کردیم .در سوریه و در نزدیکی تنف که مقر آمریکایی ها بود و هنوز هم آنجا هستند زمانی که ما به سمت این جبهه حرکت کردیم تا عملیات را شروع کنیم هواپیماهای آمریکایی به ما حمله کردند که چند تانک و نفربر و یک بولدوزر منهدم شد و شهید هم دادیم ولی حاج قاسم با تغییر موضع سریع سالم ماند .آمریکایی ها برای آنکه در آن منطقه داعش از موقعیت ما مطلع شود فیلم آن را برای داعش ارسال کردند ما ظهر نماز خواندیم و حاج قاسم امام جماعت شد . چند ساعت بعد داعش یک ماشین انتحاری فرستاد برای به شهادت رساندن حاجی ولی ما تغییر مکان داده بودیم و عده ای از رزمندگان شهید شدند . در هر صورت آمریکایی ها سال ها تلاش می‌کردند حاج قاسم را شهید کنند چون تمام برنامه های آن ها را با شکست رو به رو کرده بود حاج قاسم طی بیست سال گذشته آن چه را از جهان فردایش برای تدارک ظهور مولایش در مخیله ش داشت با تمام توان روحی و جسمی اش پی گرفت و محقق کرد .آرایش کنونی آسیای غربی مرهون دوندگی هفده هجده ساعته‌ی حاج قاسم در شبانه روز و خواب های ما آرامش در هواپیما و ماشین و قرارگاه های موقت در کشور است . چیزی شبیه این ؛ نماز صبح را در دمشق می خواند ، نماز ظهر را در حلب ، نماز مغرب را در بغداد و چند ساعت خواب و نماز شب در تهران روزی اش می شد ... 💠روایت سردار اصغر صبوری به عنوان شاهد عینی
روحانی به همراه پسر خردسال و همسر باردارش، اولین و تنها خانواده ایرانی هستند که پیکرشان به دست داعشی‌های جلاد در شهر بلده عراق قطعه‌قطعه شد تروریستهای داعش ابتدا فرزند خردسال و همسرشون رو پیش روی وی به شهادت رساندند و سپس خود ایشان را بشهادت رساندند..
بزرگی میگه: برای‌ اینکه‌ بدونی‌ به‌ خدا مقرب‌ شدی‌ میزان‌ آسودگی‌ِ خودت‌ رو بسنج ! اگر آسودگی‌ ات‌ کم‌ شده‌ و‌ بهم‌ ریخته‌ ای، بدون که‌ از‌ خدا‌ دور‌ی
این همه سال عبادت میکنی، نماز، روزه... پس چرا قرص اعصاب میخوری؟؟ نتیجه عبادت کردن خدا، و شادیه پس اگر و نیستی بگرد ببین آیا واقعا خدا رو میکردی؟؟ آیا خدای تو همون خدایی هست که بی نهایت و است؟ همون خدایی که بی نهایت و در دستانش هست؟ اصلا میتونی به این خدا کنی؟؟ اگر نمیتونی پس باید روی عقایدت تجدید نظر کنی
نواهنگ غدیر - @nasimintezar نسیم انتظار.mp3
10.54M
🌸 اوجِ محبتی علی یا حیدر ❤️ ❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃سیره شهدا : ڪلاس های بسیج باهم بودیم وطولانی بود 🌸یه روز بحث تحلیل وتفسیرطول ڪشیدخوردیم به اذان مغرب گفتن پنج دیقه صبرڪنیدڪلاس تموم‌شه ما هم قبول‌ڪردیم 🌸بعدازدودیقه صدای اذان بلندشد واستادمشغول صحبت بودڪه یڪ دفعه بابڪ با صدای بلندگفت آقای فلانی،دارن اذان میگن بذاریدبرای بعدنمازهمه برگشتیم یه نگاش ڪردیم و یه نگاه به استاد بعدش بابڪ گفت خب چیه اذانه نمیاید!باشه خودم میرم بلند شد خیلی راحت وشیڪ درو بازڪردو رفت برای وضواستادم بنده‌خدادید اینجوریه گف باشه بریم نماز ❤️ 🌷یادش با ذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
ملازمان حرم _شهید محمود نریمانی.mp3
8.38M
📻 بشنوید | « ملازمان حرم » 🍃عاشقانه‌های ناتمام‌ شهدا و همسرانشان...😔 🔸با حضور : همسر شهید محمود نریمانی 🗓 19 تیرماه ١٣٩٩ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
به قیافه ی مثبتمون نگاه نمیکنن، به نگاه میکنن...! اوضاع دلامون چطوره رفقا؟؟؟
وقتی‌ تنها شدی، با خدا‌ باش و هنگامی‌ که تنها نبودی بی‌ خدايى‌ نکن! بی‌ خدا‌ باشی‌ ضرر میکنی...!
خدا سخت‌ ترین‌ جنگ‌ ها رو به قوی‌ ترین‌ سربازهاش‌ می‌ده...
میدونی رفیق زندگی هیچ‌ وقت اونجوری که فکرشو می‌کنی پیش نمیره! نه که خدا بخواد بچزونه ها! نه! می‌خواد ببینه چند مَرده حلاجی!
عطش عشق_5949781352919335027.mp3
1.09M
@salambarebrahimm تو آخرش منو میکُشیا با حال‌ مناسب‌ گوش‌ کنیم
شبتون مهدوی یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠به سفارش آقا مهدی باکری قرار شد یه خونه تو قم بگیریم و با همسر شهیدان حمید باکری و همت با هم باشیم خانوم همتو از قبل میشناختم ولی ژیلایی که میدیدم با اون دختر پر شر و شور سابق خیلی فرق داشت شکسته شده بود با خانوم باکری هم کم کم آشنا شدم سعی میکردم جلوشون طوری رفتار کنم که انگار منم شوهرم شهید شده فکر میکردم زندگیشون بعد رفتن آدمایی که دوستشون داشتن،چقده سخته. پیش خودم میگفتم خُب اگه واسه ی منم پیش بیاد چی!؟ اگه دیگه مهدی رو نبینم.یه شب گفتن"حالا ببینیم قمی ها چطور غذا درست میکنن." داشتم غذا درست میکردم که یه خانومی اومد در زد و یه چیزی بهشون گفت با خودم گفتم "خب به من چه !؟"شام که آماده شد هیچ کدوم لب به غذا نزدن! گفتن: "اشتها نداریم!"سیم تلوزیونو هم در آورن فرداش خواهرم اومد دنبالم و گفت: "لباس بپوش بریم جایی شکی که از دیشب به دلم افتاده بود، خوابای پریشونی که دیده بودم، همه داشت درست از آب در میومد. عکس مهدی و مجیدو دیدم که زده بودن سر خیابونشون، آقا مهدی راه میفته از بانه بره پیرانشهر که تو جلسه ای شرکت کنه طبق معمول با راننده بوده.ولی همون لحظه که میخواسته راه بیفته مجید میرسه و آقا مهدی به راننده میگه "دیگه نیازی به اومدن شما نیست، با برادرم میرم"بین راه هوا بارونی بوده و دیدشون محدود.مجبور بودن یواش یواش برن که میخورن به کمین ضدّانقلاب. ماشینشون مورد اصابت آر پی جی قرار میگیره و مجید همونجا پشت فرمون شهید میشه.مهدی از ماشین میپره بیرون تا از خودش دفاع کنه. ولی تیر میخوره.صبح روز بعد پیکراشونو پیدا کرده بودن که با فاصله از هم افتاده بودن...
میخواستم بزرگ بشم. درس بخونم مهندس بشم. خاکمو آباد کنم. زن بگیرم. مادر و پدرمو ببرم کربلا. دخترمو بزرگ کنم و ببرمش پارک تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم. خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم... خب نشد. باید میرفتم از مادرم،پدرم،خاکم ،ناموسم، دخترم ، دفاع کنم. رفتم که دروغ نباشه احترام کم نشه. همدیگرو درک کنیم. ریا از بین بره. دیگه توهین نباشه. محتاج کسی نباشیم ...
اکبر کاراته از تو خرابه‌های آبادان یه الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشه‌ی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که اکبر کاراته برای بچه‌ها سطل‌‌سطل شربت می‌برد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان می‌کرد و می‌داد بچه‌ها و می‌گفت: بخورید که شفاست. کم‌کم بچه‌ها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و نصفشو خورده😜. همه به آب آویزون شده‌ی بینی الاغ نگاه کردند و عق زدند.😝 دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی رودخونه‌ی بهمن‌‌شیر. اکبر کاراته که داشت خفه می‌شد، داد می‌زد و می‌گفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو می‌گیرم؛ حالا می‌بینی! او جیغ‌وداد می‌کرد و بچه‌ها از خنده ریسه رفته بودند.😉😂😂 سوپرطلا مجموعه کتب اکبرکاراته