4_345059257403572348.mp3
1.31M
💠 تو همون حسّ غریبی ..
یا #مهدی(عج)..
@salambarebrahimm
بر منتظــران این خبـــر خــوش برسانید
ڪامشب شب قــدر است همه قدر بدانید
با نـــــور نوشتند به پیشــــانی خـــورشید
ماهی ڪه جهــــان منتظـرش بود درخشید
التماس دعا
@SALAMbarEbrahimm
#ولایت_فقیه_در_وصیت_شهداء
ای امت مسلمان،
ای پویندگان راه اسلام،
هرگز امام را تنها نگذارید و پیرو و پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام را دعا کنید؛ و هرگز فریب منافقین و روشنفکران غرب زده و شرق زده را نخورید و روحانیت مبارز را حامی باشید و براین فرموده امام که میفرماید کشور بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است توجه داشته باشید.
#شهید_هادی_قربانعلی
@SALAMbarEbrahimm
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠ماجرای شهید چمران و رضا لوتی‼️💠
خرید و فروش مواد می کرد و دعواهایش هم دعوای خونین بود.
یک روز که به سمت کوه سنگی میرفت برای دعوا و غذا خوردن ، متوجه ماشینی شد که در تعقیبش بود . نگاهی به ماشین کرد....
لوگوی 🚔 ماشین "ستاد جنگ های نامنظم" بود و راننده اش🌹 شهید چمران🌹
شهید چمران پیاده شد و دست ایشان را گرفت و به او گفت:
+"فکر کردی خیلی مردی؟"
- بروبچ که اینطور میگن...
+اگر مردی بیا بریم جبه...
به غیرتش برخورد و بعد از اندکی مکث قبول کرد و با🌹 شهید چمران🌹 به جبه رفت.
☀️چندروزی گذشت☀️
شهید تو اتاق نشسته بود ، که یکدفعه متوجه صدای دعوا شد.
با دست بند، رضا لوتی رو آوردن تو اتاق ⛺️ و به زمین انداختنش و گفتند:
-حاجی این کیه آوردید جبه؟
رضا شروع کرد به فحش دادن..... و فهمید که🌹 شهید چمران 🌹 توجهی نمی کند.
یکدفعه داد زد : "کچل با توام...!!! "
یکدفعه شهید با مهربانی سرش را بالا آورد و گفت : "چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "
ماجرا این بود که رضا برای خرید سیگار به سمت بیرون میرفته که یک پاکت بخره و برگرده که با دژبان دعواش شده.
ماجرا رو که متوجه شد شهید گفت:
" آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید ، بیارید "
💠شهید با رضا در سنگر تنها شدند....
که رضا گفت : " میشه دوتا فحش بهم بدی؟ کشیده ای چیزی...
شهید گفت: "چرا ؟"
-من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده... تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه...
+"اشتباه فکر میکنی...یکی اون بالاست ، هرچی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمیکنه بلکه با خوبی بهم جواب میده... هی آبرو بهم میده...توهم یکیو داشتی که هی بهش بدی می کردی بهت خوبی میکرده...
بذار یکی بهم فحش بده و بگم بله عزیزم...یکم مثل اون شم !"
رضا جا خورد، رفت تو سنگر نشست... زار زار گریه کرد ، اذان شد رضا اولین نماز عمرش بود رفت وضو گرفت ، سرنماز موقع قنوت صدا گریش بلند شده بود در اواسط نماز صدای سوت خمپاره اومد... صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد... آقا رضا رو خدا واسه خودش جداکرد... فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش.
✅ با یک توبه واقعی و نماز واقعی به خدا رسید ✅
@SALAMbarEbrahimm
کار کـردن ...
تو مملکت امام زمان (عج) رو عشقه !
هر جا لازم باشه حاضرم کار ڪنم ،
چہ فرمانـدهی در جنگ ،
چہ کارگری در کارخانه ...
#سردار_شهید_رضا_شکری_پور
📚 ققنوس و آتش ص ۷۵
@SALAMbarEbrahimm
#پندانه
شاگردی از حکیمی پرسید: تقوا را برایم
توصیف کنید؟
حکیم گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شدی، چه می کنی؟
شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم.
حکیم گفت: در دنیا نیز چنین کن،
تقوا همین است! از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار، زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند...
🔅امیرمؤ منان على (علیه السلام) :
بدترین گناهان ، آن است كه صاحبش آن را كوچك بشمرد.
📚كلمة التقوی، ج2، ص294
@salambarebrahimm
4_5812354489780273422.mp3
2.47M
⭕️کجا رفته که بازگردد؟!
🔹انتظار برای آمدن، یا انتظار برای ظهور؛ مسأله این است...
#استاد_حسن_عباسی
@salambarebrahimm
کانال کمیل
#یاصاحب_العصر_والزمان بیا #گل_نرگس جهان جای توست دو صد ترانه به لبها، همه برای توست بیا گل نرگس به
🎂 هزار و صد و هشتاد و چهارمین سال توّلد حضرت قائم (عجّل الله تعالیٰ فرجه الشریف) بر شیعیان و منتظران ایشان مبارک باد 🎉🌿🎀
@salambarebrahimm
#گذری_بر_سیره_شهدا...
🍁رسول ۱۶سال داشت و در کرج زندگی می کردیم توی مدرسه چند بار با معلمش سر مساله ولایت فقیه بحثش شده بود یک بار معلم تا شروع کرد بدگویی از نظام و ولایت باز رسول با او مخالفت کرد معلم گفت:"
اینجا یا جای منه یا جای تو......
رسول گفت:"
من از این مدرسه میروم چون شما استاد ما هستید و احترامتون واجب هست.....
با اینکه رسول مدرسه رو برای دفاع از ولایت ترک کرد اما اون معلم رو بخاطر تخلفاتش اخراج کردند.....
راوی:" پدر شهید
🌷 #شهیدرسول_خلیلی🌷
@salambarebrahimm
#عشق_به_سبک_شهدا
توکل دانشگاه هم خوشتیپ بود و هم زیبا و هم درسخون؛ و اینجور افراد هم
توی کلاس زودتر شناخته میشوند..
نفهمیدن درس،کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یادگرفتن جزوه های درسی بهانه هایی بود که دختر ها برای هم کلام شدن با او انتخاب میکردند..
پاپیچش میشدند ولی محلشان نمی گذاشت سرش به کار خودش بود..وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج میدادند میگفت: دختری که راه بیفته دنبال شوهر برای خودش بگرده که بدرد زندگی نمیخوره نمیشه باهاش زندگی کرد..
@salambarebrahimm
#شهید_محمدعلی_رهنمون
#سیرهی_شهـید
هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و یا به هر طریق بحث را عوض می کرد.
@salambarebrahimm
#شهید_ابراهیم_هادی
#عاشقانه_شهدا
بند های پوتینش را که یک هوا گشادتر از پایش بود باحوصله بست مهدی را روی دستش نشاند و همین طور که از پله ها می رفتیم گفت: " بابایی تو روزبهروز تپل تر میشی. فکر نمی کنی مادرت چطور میخواد بزرگ کنه؟" بعد مهدی را محکم بوسید.
چند دقیقه ای میشد که رفته بود .ولی هنوز ماشین راه نیفتاده بود. دویدم طرف در که صدای ماشین سرجا میخکوبم کرد. نمی خواستم باورکنم. بغضم را قورت دادم و توی دلم داد زدم: اون قدر نماز می خونم و دعا می کنم تا دوباره برگردی.
شهید محمد ابراهیم همت🌹
@salambarebrahimm
#طنز_جبهه
در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی 🐴اختصاص داده بودند از قضا یگان ما خیلی زحمت میکشید و اصلاً اهل تنبلی نبود.
یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد.😓
چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه میکردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا میکرد و کلی افسوس میخوردیم☹️
اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچهها😳 الاغ با وفا در حالی که کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد 😁الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.😂
@salambarebrahimm
راوی رزمنده عباس رحیمی
📚برگرفته از کتاب غلط انداز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تفاوت جمهورى اسلامى ايران با جمهورى اسلامى هاى ديگر
معلوم است فرق بين حكومت على و معاويه چيست !
@salambarebrahimm
برشی از وصیّت شهید
خدایا ازتو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علی خامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را و یزیدهای دوران رابشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم.
#شهیدصدرزاده
@salambarebrahimm
#شهید_علی_چیتسازان
🌷برای #شهادت و برای #رفتن
تلاش نڪنید
برای #رضای_خدا ڪار ڪنید
بگویید #خداوندا
اگر تو مارا در #جهنمت بیندازی
ازما #راضی باشی برای ما ڪافیست.
@SALAMbarEbrahimm
😁 لبخند بزن رزمنده 😁
در دوران اسارت تقريبا همه سعي مي كردند نامه اي 💌 بنويسند و براي خانواده شان 👨👩👧👦 بفرستند . بين بچه هاي اسير هم عده اي كم سواد و بي سواد بودند كه مي گفتند نامه شان 💌 را يكي ديگه بنويسه . اون روز ها هم براي ما چند تا كتاب📕 آورده بودند در زندان از جمله نهج البلاغه .
يه روز ديديم يكي از بچه هاي كم سواد اومد گفت : من يك نامه 💌 از نامه هاي حضرت علي رو از نهج البلاغه كه خيلي هم بلند نبود نوشتم رو اين كاغذ📄 براي بابام ؛ ببينيد خوبه ؟ گرفتيم ديديم نامه ي 💌 امير المومنين به معاويه 😈 است كه اين رفيقمون برداشته براي پدرش نوشته 😐😐😂😂
@SALAMbarEbrahimm
#خاطره_شهدا
میگفت :
تو سوريه وقت خواب ندارم . وقتى هم مى خواهم بخوابم از شدت خستگى نمى توانم بخوابم، انگار يک لشكر مورچه دارند از پاهايم بالا مى آيند!
#شھید_محمودرضا_بیضایی💚
@salambarebrahimm
کانال کمیل
#سیرهی_شهـید هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و یا به هر طریق
🌹به مناسبت هفته معلم🌹
ابراهیم میگفت: اگر قرار است انقلاب پایدار بماند و نسل های بعدی هم انقلابی باشند.باید در مدارس فعالیت کنیم ،چرا که آینده مملکت به کسانی سپرده میشود که شرایط دوران طاغوت را حس نکرده اند .وقتی میدید اشخاصی که اصلا انقلابی نیستند به عنوان معلم به مدرسه میروند خیلی ناراحت میشد .
میگفت: بهترین و زبده ترین نیروهای انقلابی باید در مدارس و خصوصا دبیرستان ها باشند .برای همین کاری کم دردسر رارها کرد و به سراغ کاری پردردسر رفت ، با حقوقی کمتر !
اما به تنها چیزی که فکر نمیکرد مادیات بود.میگفت: روزی را خدا میرساند .برکت پول مهم است .کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد .
@salambarebrahimm
#شهید_ابراهیم_هادی🌹