eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسفرتاخدا
﷽ مادری روز ، در دلش غوغا بود ؛ چونکه هم مادر و هم بود💔
ناراحتیم به خاطر پشیمانی از گناه و کار اشتباهمون یا ناراحتیم به خاطر وجدان دردمون و به محض اینکه وجدانمون آروم شد دوباره با قدرت بیشتری اون اشتباهو انجام میدیم؟ پشیمانیم یا فقط وجدان درد داریم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5886514878331488898.mp3
19.36M
چگونه یک خوب بخوانیم!🍃 🌷استادپناهیان ...
افسردگی بهایی است ، که در برابر ماندن با هیولای درونتان ( نَفس ) می‌پردازید... نفس‌ت رو له کن ، مثل شهیدعباس بابایی یا ابراهیم هادی...😉
تمامِ دنیا برای نشان دادن خودت، به خودت است
فعلِ خدا، حرفِ خداست امروز هرچیزی که خواهید دید و شنید، حرف‌ِ خدا با شماست؛ چه در قالب رنج، چه صوت یا نوشته، چه دعوای دو نفر در خیابان!
هدایت شده از همسفرتاخدا
AUD-20220131-WA0022.mp3
5.07M
روایت همسر شهید منوچهرمدق از...💔
یه روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون میرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز ...🚗🚦 پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود...💐😍 منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ... ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ... منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست ...🙃 نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ...🙂🌺🌹 توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!!😟 نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ...☺️😳 همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..! بغل ماشین ما ، یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن …🚙 خانومـہ خیلـے بد حجاب بود …😰 بـہ شوهرش گفت : "خـاااااڪـــــ بـر سرتــــــ ... !!!😵 ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ" منوچہر یـہ شاخـہ🌹برداشت و پرسیـد : "اجازه هسـت ؟" گفتـم : آره داد به اون آقاهـہ و گفت : "اینو بدید به اون خواهرمون ...!"👱🏻‍♀ اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد و روسریشو ڪـشـید جلو !!!😇 راوی همسر شهید منوچهر مدق اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🌸
شهید منصور ستاری🌷 🔸️حدود ساعت ۸ شب بود که تیمسار با لباس شخصی به منزل ما آمدند.ابتدا ایشان را نشناختم .جلو در ایستادند و از اوضاع و احوالمان پرسیدند .سپس گفتند : _اجازه میدهید داخل شوم !" گفتم: _ببخشید می شود کارت شناسایی شما را ببینم؟" چون واقعا ایشان را نشناختم.پس از اینکه دیدم در کارت نوشته شده منصور ستاری. از کار خودم خجالت کشیدم و معذرت خواهی کردم .ایشان گفتند : _اتفاقا شما کار درستی کردید. 🔸️وارد خانه که شدند ،مقداری قدم زدندو همه ی زندگی مارا ورانداز کردند .فصل تابستان بود و هوا بسیار گرم .ما در منزل کولر نداشتیم و تیمسار متوجه این موضوع شدند .با مقداری میوه از ایشان پذیرایی کردم .کمی نشستند و از پسر بزرگم درباره درس و مدرسه اش پرسیدند .سپس دختر کوچکم را نوازش کردند . 🔸موقع رفتن تاکید کردند ،هر مشکلی داشتید حتما به دفترم زنگ بزنید و پیغام بگذارید .فردای آن روز از دفتر ایشان به من اطلاع دادند که وامی برایم در نظر گرفته اند .به قسمت وام مراجعه کردم.مبلغ پنجاه هزار تومان وام بلاعوض به من پرداخت کردند .متوجه شدم تیمسار خواسته اند من با این پول کولر تهیه کنم . 🔸️بچه های من کم و بیش می دانستند امکاناتی که دارند از طریق تیمسار تامین می شود ،لذا دلبستگی خاصی به ایشان پیدا کرده بودند . پس از شهادت تیمسار آن ها دل شکسته و آزرده خاطر شدند .بخصوص پسر بزرگم که مدتها گوشه گیر شده بود. 🔸من و فرزندانم همیشه از ایشان به عنوان یک پدر دلسوز یاد می کنیم و برای روح بزرگش فاتحه می خوانیم 🌹 📚پاکبازعرصه عشق 💐
یک شب، نزدیک اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار! معمولا عصرها برسر مزارش می رفتم ولی آن روز صبح، نماز خوانده راهی گلزار شدم! همین که نشستم و گل ها را روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه مرا بغل کرد، کمی آرام که شد گفت: عکس شهیدتون رو توی خیابان دیدم به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید! با شما یک قرار می گذارم اگر فردا صبح آمدم سر مزارت و همسرت را دیدم، می فهمم که من اشتباه کرده‌ام! و‌ اگر به حق باشی از خودت به من یک نشونه ای میدهی! من هم خوابی را که دیده بودم تعریف کردم گفتم: من معمولا غروب‌ ها اینجا می آیم ولی امروز خود حمید خواست که اول صبح بیایم همسر‌ شهید حمید‌ سیاهکالی مرادی🌷
گاهی که فرصتی پیش می آمد، ما به رفتار های یکدیگر نمره می دادیم. به یاد دارم روزی پرسیدم: دوست دارید دیگران از کدام خصوصیت اخلاقی شما یاد کنند؟! آقا محمد گفتند: شجاعت من گفتم: صبوری با شهادت محمد هر دو به خواسته خود رسیدیم. وی معنای شجاعـت، دلیری و غیرت را به کمال خود رساند و با شهادت خود نیز درس صبر را به من آموخت... به روایت همسر شهید مرتضی عبداللهی🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سالروز وفات شهادت گونه عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بر امام زمان (عج)، نایب بر حقشان و همه شیعیان، مخصوصا مدافعان غیرتمند حرم تسلیت 💔
4_5794442311492438657.mp3
6.38M
این دل دوباره دارد حال و هوای
کربلا🕊 السلام عَلی من تَهیج قلبُها‌‌ للحسین المَظلوم..‌! سلام بر بانویی که دلش از جای کنده‌ شده برای حسین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او را در میانِ سربازانش بجوی! شهید محمودرضا بیضائی🌷
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود من هم یک شلوار خریدم که وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد! لباس ها را که دید گفت: تو این شرایطِ جنگی وابسته‌ام می کنید به دنیا! گفتم: آخر یک وقت هایی نباید به دنیایِ ما هم سر بزنی؟! بالاخره پوشید! وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود! چیزی نپرسیدم، خودش گفت: یکی از بچه های سپاه، عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت! شهید مهدی زین الدین🌷
رابطه ات و حالت‌ با قرآن‌ چجوریه؟!