کانال کمیل
شرکت کننده شماره 4⃣ #سلام_برابراهیم 🌹 رویم سیاه و خجالت زده ام انقدری که زبانم سخت میچرخدتا سلامی
شرکت کننده شماره 5⃣
سلام داداش جانم
میدونم آشنایی با شما اتفاقی نیست حتما شما نظری به من کردین که به خودم بیام ای کاش سرد از این آشنایی نگذرم و قدرش بدونم.....
میگم داداشمی ولی واقعا تو کارهام وزندگیم حواسم به شما نیست حق برادریتون به جا نمیارم.....
داداش جونم یک چیزی همیشه ازتون خواستم وبازم میگم یک کاری کن که منم یک ذره فقط یک ذره مثل شما بشم ، دستم بگیرین ، که عاشق خدا بشم میدونم اگر دستم بگیرین حتما میشه داداش ...داداش ...داداش جونم تنهام نزار به حق مادرتون خانم فاطمه زهرا(س)
کانال کمیل
👆 #پیشنهاد_ویژه 🎙 #نمایشنامه صوتی شهید #چیت_سازیان به روایت همسرشهید 💞قسمت ششم خبر خوش برای علی آق
🌹قسمت آخر تقدیم شما👇
از دستش ندین...
نمایشنامه شهید چیت سازیان پایانی.mp3
7.02M
👆 #پیشنهاد_ویژه
🎙 #نمایشنامه صوتی شهید #چیت_سازیان به روایت همسرشهید
💞قسمت پایانی
💠شهادت علی آقا و به دنیا آمدن فرزند شهید
@SALAMbarEbrahimm
🌹جالبه #حتما گوش کنید 😔
هَـرطرف کہ مینگرۍ شھیدۍ را مےبینے
کہ باچشمآنـ نآفذ وعمیقش نگران توست
کہ تو چہ میکُنے؟!
|سنگین|استوطاقتفرسآ
زیربارنگاهشان حس میکُنے کہ در
وجودتـ چیزۍ درهم مۍریزد..
شھدٵ توانستند..
آمده ایم تاما هم بتوانیم ✋🏻
اۍکِمـرآخواندهاۍراهنشآنَمبده ♥️
#شھداگــاهےنگــاهی😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شهیدی که خبر شهادتش را دو هفته پیش در خواب به رفیقش داده بود...❤️
💫"به من در شب شهادت جدم رسول الله مژده بهشت را داده اند..."💫😢
#شهید_سید_نور_خدا_موسوی 🌷
🎥به نقل از #همسر_شهید❤️
@SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از سلام برابراهیم
فراز نمل - سعيد مسلم.mp3
4.11M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
#پشت_به_آب!
🌷گردان را برای شرکت در عملیات قدس ۳، آماده می کردیم, بچه ها بعد از ساعت ها پیاده روی بدون آب، در گرمای شدید به آب های خنک تلمبه های دشت عباس رسیدند. گفتم: فرض کنید شما سپاه طالوت هستید و فرمان خداست که آب ننوشید، یا کم بخورید، چه می کنید؟
🌷چشمم افتاد به رضا، پشت به آب کرده بود. گفتم: با آب قهری! گفت: قصه طالوت و روضه تشنگی عباس را که خواندی، دیگه نمی خواهم آب را ببینم!
🌹 شهید رضا چمک، شهادت: ٢١/١١/١٣٦٤
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
احمدخیلی باقرآن انس داشت❤️.به حرم زیادمیرفت وقرآن می خوانددرماشین قرآن راتکرارمی کردوبعضی اوقات چله می گرفت ودرحرم وجمکران قرآن می خواند.😍
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
احمدخیلی باقرآن انس داشت❤️.به حرم زیادمیرفت وقرآن می خوانددرماشین قرآن راتکرارمی کردوبعضی اوقات چله
🌿شهید احمد مکیان،یکی از ✨روحانیون و✨ورزشکاران شهرک طالقانی ماهشهر و ✨حافظ کل قرآن بود.
🌟پدر این شهید والامقام، مجید مکیان از روحانیون معروف آبادان به شمار میرود.
🌟شهید احمد مکیان از جوانترین شهدای مدافع حرم به شمار میرود.
کانال کمیل
🌿شهید احمد مکیان،یکی از ✨روحانیون و✨ورزشکاران شهرک طالقانی ماهشهر و ✨حافظ کل قرآن بود. 🌟پدر این شهی
💠یک روز روبروی تلویزیون نشسته بودیم.ووقتی رفتاروحشیانه داعشی هاوتهدیدحرم اهل بیت(ع)❣ومناطق شیعه نشین ازسوی تروریست هارادیدگفت من بایدبروم ازحرم دفاع کنم.💞
✅همان جابه دنبال کارهای اعزامش رفت وبه دوستانی که درسپاه می شناختیم مراجعه کرد.⚜
💟دراین مدت مدام ازمدافعان حرم صحبت می کردخودش براثرپیگیری هایش راهش راپیداکردودرآخراعزام شد.🌷
#شهیداحمدمکیان
#شادی_روحش_صلوات
📚 خاطراتی سبز از حیات طیبه و نورانی امام خامنهای عزیز
✅گلیم بیارزش
🔸یکی از برادران تیم حفاظت تعریف میکرد در اوایل دوره ریاست جمهوری ایشان، ساختمان ریاست جمهوری 3 طبقه داشت که طبقه بالای آن خانوادهی آقا زندگی میکردند، طبقه وسط دفتر کار و طبقه پایین هم محل استقرار محافظها بود.
🔹یک روز آقای محمدخان که معاون اجرایی ریاست جمهوری بود آمد و با داد و بیداد به ما گفت خجالت نمیکشید؟ اینجا ساختمان ریاستجمهوری است. این چه گلیمی است که اینجا آویزان کردید؟ این گلیم اصلا ارزش نگاهکردن دارد؟
🔸ما هم گفتیم این گلیم مال ما نیست بلکه خانم ایشان آن را شستهاند و پهن کردهاند تا خشک شود. این برادر میگفت اشک در چشم آقای محمدخان جمع شد و گفت آیا واقعا در منزل رئیسجمهور چنین گلیمی استفاده میکنند؟
✍ سردار محمدحسین نجات
@SALAMbarEbrahimm
#عشق_بازى_مادر_با_پسرش
🌷احمد آر.پی.جی زن بود. حین عملیات بود که مورد اصابت قرار گرفت و افتاد. موقعیت جوری بود که امکان عقب آوردن نبود. یک ماه طول کشید تا احمد را عقب بیاوریم. اما.... سر از پیکرش جدا افتاده بود....
🌷احمد را به اقلید آورديم. قبل از اینکه خانواده برسند و دیداری با احمد تازه کنند، برای اینکه خانواده ناراحت نشوند، یکی از بچه ها صورت احمد را شست، موهایش را هم شانه زد، سر را جوری روی پیکر گذاشت تا نوع جراحت مشخص نشود.
🌷....وقتی چشم مادر شهید به جنازه احمد افتاد. اخم هایش رفت توی هم، گفت: «پسرم من که دوست داشتم مثل امام حسین(ع) شهید شوی؟» دست برد زیر سر پسرُ، شد آنچه نباید می شد.... و ما حیرت زده و اشک ریزان به عشق بازی این مادر با پسرش خیره شده بوديم....
🌹شهید احمد تدین، شهادت: ۲۴/۵/۱۳۶۲- پیرانشهر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 5⃣ سلام داداش جانم میدونم آشنایی با شما اتفاقی نیست حتما شما نظری به من کردین که
شرکت کننده شماره6⃣
سلامبرابراهیم ، هادیدلها
سلامبهداغیوسوزناکیکانالکمیلومنبع گرمایمحبتآنجا
سلامبربرادرم،سلامبر برادر عزیزی کهتماموجودشرا نثاردیگران کرد خداهمدرآخر جسموجانشراباهمخرید...
4_394182791232755842.pdf
10.35M
📘کتاب بسیار جالب و هیجانی و خواندنی
« من پسر صدام بودم »
( خاطرات بدل عدی پسر بزرگ صدام )
حکایت هایی از زندگی آشکار و پنهانی صدام و پسرانش و جنایت ها و خیانت های آنان
@salambarebrahimm
کانال کمیل
شرکت کننده شماره6⃣ سلامبرابراهیم ، هادیدلها سلامبهداغیوسوزناکیکانالکمیلومنبع گرمایمحب
شرکت کننده شماره 7⃣
بسم رب شهدا و الصدیقین🇮🇷🕊
شهداااااا
شنیدم شبای جمعه که میشه مهمون ارباب هستین با لباسای خاکیتون.....
آقا از عاشورا میگن و شما از شلمچه .....
چزابه....
فکه....
ده ها جاهای دیگه ....
میشه منو هم یاد کنید پیش ارباب!!!!!
نوکری در به در و دل خسته 💔و گناهکارم.😔
آی شهداااااا.....چشم و امیدم به لطف شماست...
دلم تنفس هواااای خاکیتون رو میخواد.....
فکه، طلائیه
میشه امشب منو هم یاد کنید؟؟؟😔میشه؟؟💔میشه امضای شهادتم رو از آقا بگیرین؟؟مادرم نشون نداره😔منم نشون نمیخوام😭از خدا خواستم که بشم منم شهید گمنام.یا زهرا (س)مددی...
خدایا به اشکهای مادران شهدا قسم 😔
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الله....
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 7⃣ بسم رب شهدا و الصدیقین🇮🇷🕊 شهداااااا شنیدم شبای جمعه که میشه مهمون ارباب هستی
شرکت کننده شماره 8⃣
داداش ابرام هوای دلم از حد #هشدار گذشته
یک امن یجیب بحال دلم بخوان ایهاالشهید
جان زهرا بخوان ، بخوان تا آرام گیرد این مضطر
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 8⃣ داداش ابرام هوای دلم از حد #هشدار گذشته یک امن یجیب بحال دلم بخوان ایهاالشهید ج
شرکت کننده شماره 9⃣
خیلی ها با یادت آرامش میگیرند من هم یکی از همان خیلی ها.....
#شهید
#مدافع_حرم_سجاد_زبرجدی🌹
#عاشقانه_شهدا
امین روزها وقتی در طول روز به من زنگ میزد و میپرسید چه میکنی؟ اگر میگفتم #کاری را دارم انجام میدهم میگفت: «نمیخواهد بگذار کنار وقتی آمدم #باهم انجام میدهیم.»
میگفتم: «چیزی نیست،مثلاً فقط چند تکه ظرف کوچک است» میگفت: «خب همان را بگذار وقتی #آمدم با هم میشوریم »
مادرم همیشه به او میگفت: «با این بساطی که شما پیش میروید #همسر شما حسابی تنبل میشود ها☺️ »
امین جواب میداد: «نه حاج خانم مگر زهرا #کلفت من است⁉️ زهرا #رئیس من است »
به خانه که میآمد دستهایش را به علامت #احترام نظامی کنار سرش میگرفت و میگفت:" #سلام_رئیس"
نقل از خانم حسنوند همسر شهید #شهید_امین_کریمی
#خاطرات_شهدا
🌷تانکِ عباس هدف قرار گرفته بود. گفتیم صد در صد پودر شده است. بعد از یک هفته دیدیم در کمال ناباوری سرو کله اش پیدا شد. هنگام انفجار خودش را روی تپه ای انداخته بود و بعد هفت شبانه روز پیاده روی در خاک عراق بالاخره به نیروهای خودی رسید. می گفت: «روزها را در گوشه ای مخفی می شدم و شب ها راه می آمدم. در این مدت تنها غذایم نی و چولان بود.»
🌷عباس چندین بار مجروح شد. در خیبر مچ دستش به شدت مجروح شد، در عملیات دیگر ترکشی به کنار قلبش نشست. اما هر بار بدون از دست دادن زمان به منطقه بر می گشت. در فاو شیمیایی شد و در بیمارستان بستری. تا به خودش آمده و به هوش آمده بود، با لباس بیمارستان فرار کرد و به عملیات برگشت. آنجا چند خبرنگار گیرش انداختند، اما زیر بار مصاحبه نرفت و از دست آنها هم فرار کرد تا در عملیات باشد....
🌷هر وقت از عباس می پرسیدم: «در جبهه چه کار می کنی؟» می خندید و می گفت: «هیچی، یک تفنگ خالی می دهند دستم، تا عراقی ها به سمتم آمدند از ترس آن را به آنها تحویل می دهم!» بعد از مفقود شدن عباس فهمیدم، عباس فرمانده گردان بوده و یلی از یلان جنگ!
🌷آخرین باری که تماس گرفته بود، گفتم: «عباس، پسر عمویم مفقود شده، اگر می توانی خبری از او برای ما بیاور!» عباس با خوشحالی گفت: «به! چه خوب است که مفقود شده!»
همان شب خودش برای عملیات رفت و مفقود شد!
🌹 شهید عباسعلی میرزایی دولت آبادی، معاون گردان زرهی، لشکر ١٩ فجر، شهادت: ٤/٤/١٣٦٧، جزیره مجنون
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
⭕️ کاش سرباز باشیم نه سربار...
صعصَعِه از ياران فوق العاده امام علی بود. لحظات آخر عمر حضرت، اومد دم در اتاق، بلكه بتونه عيادتی کنه اما شرایط رو مناسب ندید، به همین خاطر به کسی که اونجا در اتاق رفت و آمد میکرد گفت: سلام منو به آقا برسونید… (و پیغامی هم گذاشت)
▫️ پيغامش که به امام رسيد، ایشون فرمودند: از طرف من به صعصعه بگيد:
خدا تو رو رحمت كنه، تو خوب یاری بودی؛ كم توقع، كم خرج، بی منّت...
امـا پُركار، صبور، مجاهد، فداكار...
صعصعه جان! ممنونم؛ سرباز بودی، نه سربار... [بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۴۳]
ای منتظران! … آیا امام زمان هم به ما چنین می گوید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رائفی پور
🌺شهید کسیه که خدارو شاهد بر اعمال خودش میبینه...
شهید یه سری غیبیات براش مشهوده
فلذا حضرت زینب سلام الله خودش شهید بود...
شهدا درجاتشون باهم فرق میکنه
روایت داریم شهید بحر شهیدی که توی آب شهید میشه بیشترین اجر رو داره چون دستش به جایی بند نیست
روایت داریم شهید بحر رو خود خدا قبض روح میکنه...👆
@salambarebrahimm
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 9⃣ خیلی ها با یادت آرامش میگیرند من هم یکی از همان خیلی ها..... #شهید #مدافع_حرم_س
شرکت کننده شماره 0⃣1⃣
💞
گاهی یک عشق سرنوشت آدم را زیبا تغییر می دهد، آنقدر زیبا که خودت می مانی و حس درونت وقتی اولین قطره خونت میریزد روی زمین سرد ؛ دلت پریده این را مطمئن باش،آنقدر زیبا و آرام پریده که از حس کردن آن عاجز مانده ایی ؛ خوب است، برایت خوشحالم ( عاشقی ات مبارکت) راحت نوشیدی جام عشق را؟ جامی که لبریز بود از شهد عشق ،شهد شهادت و یا شهد ....
خدایی شدی؟مبارکت ، شاید خیلی وقت بود رفته بودی؛دیگر اینجا نبودی،حلقه محاصره تنگ شده بود برایت، آنقدر تنگ بود که معبود حرف دلت را خواند، دوبال پروازت را بامحبت بدون وصف خویش ترمیم کرد و پریدی.شاید ،از آغاز هم فرشته ایی آسمانی بودی و زمین سرد و پرغم جای مخلوق شایسته ایی چون تو نبود .
یک جمله و تمام (مارا یادت نرود ،که دراین گوشه کنار بال هایمان شکسته حالا که میروی سوی پرورد گار رحمت، ازجانب ما بگو نیم نگاهی به ما بیاندازد دستی بر بال و پرمان بکشد ماهم دل تنگ خدایی بودنیم )
وحالا از من به شمای گرامی ( شهادتت مبارکت )
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 0⃣1⃣ 💞 گاهی یک عشق سرنوشت آدم را زیبا تغییر می دهد، آنقدر زیبا که خودت می مانی و ح
شرکت کننده شماره 1⃣1⃣
سلام برشهیدگمنام..🕊
سلام براخلاصت..🕊
سلام برعشق تو به خدا🕊
سلام برتو ای اهل آسمان🕊
سلام برهادی 🕊
وسلام بر ابراهیم ❤️
وچه لطفی بالاتر از اینکه تو در مسیر زندگی منی ❤️
رفیق آسمانی من..
ممنونم ازت با تمام وجود🙏🌹
تو این راه دستمو گرفتی کمکم کردی درحالی که میتونستی مچ گیری کنی💔 😔
حالا هم..رهام نکن...
مطمئنم دعوت شده ام از سوی شما چون دعوتم به قدمگاه شهدا ،کانال شهدا ،گروه شهدا ،مزار شهدا و....اتفاقی نیست 😔
فقط ترسم ازآنست که تو آنی که من میخواهم آیا من هم همانی خواهم شد که تو بخواهی ..
شهدا گاهی ،نگاهی..
ای کاش روزی بر روی مزارم بنویسند :
ارادتمند داداش ابراهیم ..
شهید گمنام"
یازهرا(س)🌷