مَرد...
اونایی بودن كه واسه خاطر حفظ ناموس مردم رفتن جنگ...
نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند...
كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن...
یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده...
یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند... تا عملیات لو نره
و سایر همرزمانشون شهید نشن... و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه...
یكی از یادگاران اون روزها می گفت با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند... میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش....................
یادمون نره كی بودیم...
یادمون نره كی هستیم...
یادمون نره چرا هستیم...
و در آخر یادمون نره خیلی خون ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم....... الانم خیلی ها دارند به سختی نفس می كشند تا من و تو راحت نفس بكشیم.......
@SALAMbarEbrahimm
🌷 حسین ها که رفتند،زینب ها کارشان را شروع کنند.
👌 اگر شهیدان به امام حسین علیه الاسلام اقتدا کردند و جان دادند،خانم ها باید به حضرت زینب(س) اقتدا کنند ...
👌 این چادر فقط یک حجاب نیست...
چادر لباس رزم است،لباس آنهایی که مشغول مبارزه اند...
✔️ همان هایی که راهشان راه زینب سلام الله علیها است...
کانال کمیل
🌷 حسین ها که رفتند،زینب ها کارشان را شروع کنند. 👌 اگر شهیدان به امام حسین علیه الاسلام اقتدا کردند
خاطره ای از مدافع چادر خاکی حضرت زهرا(س)
"بسم رب مادر پهلو شکسته....
🚪 وارد کلاس شدم دیدم چادرم رو زمین افتاده کلی هم رد پا روشه یکی از بچه ها با 🙄 پوزخند کنارش وایساده بودن
😔اشک تو چشمام جمع شد رفتم روبه روش وایسادم یه پوزخند زدوگفت:اگه راس میگی حالا سرش کن.
منم یه لبخندی زدم وگفتم:این چادرمی بینی
👌 این همون چادریی که توی کوچه های مدینه خاکی شد ولی نیفتاد
👌 این همون چادریی که پشت در سوخت ولی نیوفتاد
👌 این همون چادری که حضرت زینب به خاطرش عباس ها داد ولی از سرش نیفتاد
👌 این همون چادریی که تو خیمه ها آتیش گرفت ولی از سرسه ساله نیوفتاد
👌 این همون چادریی که خیلی جفیه هابراش خونی شد ولی نیوفتاد
👌 این همون چادریی که اگه آمریکا بیشتر از سلاح نظامی واستقلال ایران و...ازش نترسه کمتر نمی ترسه
👌 این همون چادریی که وقتی سرت میکنی یه جور جهاد حساب میشه
این همون چادریی که هنوزم مدافع هایی داره که براش می جنگند.
حالا می خوای به خاطر چندتا ردپا من چادرم رو که ارثیه ی حضرت زهراست سر نکنم.
حالا اون بود که اشک تو چشماش جمع شده بود....
#عاشقانه_شهدا
دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشامی کردم. مصاحبه ای بود با شهردار شهر . یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم« این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست. » بلند شدم و تلویزیون را خاموش کردم.
❤️چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد.
#شهید_مهدی_باکری
🌷 @SALAMbarEbrahimm
#امام_خامنه_ای:
بسیجی اصلا احتیاج به محافظه کاری ندارد و به دنبال
از دست دادن چیزی نیست،
یک کارت عضویت بسیج دارد و آن هم #سند شهادتش است.
هدایت شده از سلام برابراهیم
حمد و اوايل بقره - سعيد مسلم.mp3
1.8M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
اوایل جنگ بود ، در جلسه ای
بنی صدر بدون {بسم الله} شروع
کرد به حرف زدن
نوبت که به صیاد رسید به
نشانه ی اعتراض به بنی صدر که
آن زمان فرمانده کل قوا بود
گفت :
من در جلسه ای که اولین
سخنرانش بی آنکه نامی از خدا
ببرد حرف بزند، هیچ سخنی
نمی گویم .
#شهید_صیاد_شیرازی🕊
#تکیه ڪن به شـهـــــدا❤️
شهــــدا تڪیه شان به #خداست🕊
اصلا #کنار گـــل بنشینے بوےگل میگیرے👌
پس #گلستــان ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا😍
مےخوام مثل تو باشم رفیقم❤️
🌹حاج ابراهیم همت
@SALAMbarEbrahimm
YEKNET.IR -mogaddam.mp3
2.01M
🍃کاشکی یه شب از این طرفا بگذره
🍃اون که واسه من از همه زیباتره
🎤 #جوادمقدم
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@SALAMbarEbrahimm
#گلویم_را_ببوس_مادر
🌷کربلای ۴ تموم شده بود و هر روز خبر شهادت عزیزی در شهر می پیچید. نگران پسرانم بودم. زنگ زدم مقر بچه های تخریب. حاج رضا گوشی را برداشت. گفتم: رضا کو رسول؟ گفت: رسول هم هست. صدایش بغض داشت. ادامه داد میایم. هر دو تا با هم میایم.
🌷کم کم خبر شهادت رسول آمد؛ اما جنازه اش نه. رضا هم روی برگشتن به تنهایی را نداشت. دو هفته بعد کربلای ۵ شروع شد. شنیدم رضا با آزاد شدن منطقه کربلای ۴، دنبال رسول است. بالاخره هم جنازه اش را پیدا کرد و هر دو برگشتند شیراز. رسول که دفن شد، مرتب به مزار خالی کنارش اشاره می کرد و می گفت: این هم جای من...
🌷چهلم رسول را که گرفتیم؛ گفت: من می خوام برگردم. دلم راضی نمی شد. شهادت رضا برایم قابل تحمل نبود. گفتم: رضا، تو زن و بچه دارى، خانواده ما هم که دینش رو به انقلاب و اسلام ادا کرد، بمون. نرو. گفت: من باید برم و راه برادرم را ادامه بدم. می دونم تو هم می تونی برای فرزند من مادری کنی و او را بزرگ کنی.
🌷دلم طاقت نداشت. تا ترمینال رفتم. گفت: مادر، از خدا و رسولش خواستم، هر شب هم در نماز شب از خدا می خوام که اگر خواستم شهید بشم، مثل مولام حسین شهید بشم! تنم یخ کرد. گفت: مادر دوست دارم حالا که دارم راهی می شم، تو هم مثل حضرت زینب که گلوی حسین(ع) را بوسید، گلوی من را ببوسی!
🌷....گفتم: اینجا، جلو مردم زشته! با نگاه ملتمسش گفت: مادر این وداع اخره! جلو رفتم و سفیدی گلویش را بوسیدم! در وصیتش هم گفته بود: "آیا می شود که من شیعه حسین بن علی (ع) و علی بن ابیطالب (ع) باشم و با سر از دنیا بروم ؟"
🌷یک روز قبل از شهادتش هم با او مصاحبه می کنند و می گوید: من دوست دارم مثل مولایم حسین شهید شوم، زشت [است] با سر خدمت اقا برسم! روز بعد، ترکش گلویش را برید، تا همان جور که دوست داشت بی سر، خدمت آقا وارد شود و پیکر بی سرش کنار برادرش رسول دفن شود.
راوی:خانم کلاهی مادر شهیدان حاج محمدرضا و رسول ایزدی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#ماجراى_سنگ_قبر_شهيد_بازگير
🌷یکی از همرزمان شهید بازگیر، بنام برادر جانباز سرهنگ مقدسی اظهار می دارد: در تابستان ٨٧، شهید بازگیر در خواب ایشان می آیند و پس از حدود یک ساعت هم نشینی با ایشان و احوال پرسی از او می خواهد که از عالم برزخ تعریف کنند که ایشان امتناع می ورزند، فقط به این جمله اکتفا می نمایند که جایگاه تو خوب است و در حالی که بسیار بشاش و خنده رو هستند از آقای مقدسی می خواهند که هر چه زودتر سنگ قبرشان را بگذارند.
🌷صبح روز بعد از این رويا آقای مقدسی به محل کار اینجانب تشریف آوردند و به ذکر این خواب پرداختند، حقیر جهت تعبیر این خواب با دفاتر تنی چند از علمای قم تماس گرفتم و تعبیر خواب را جویا شدم و آنها همگی بر این موضوع متفق القول بودند كه؛ اشاره شهید به یک مشکل مادی و دنیوی است وگرنه حالت خوشی و بشاشیت او در خواب نشانه ای از جایگاه و منزلت بالای اخروی است.
🌷با ریاست بنیاد شهید دهدشت در مورد وضعیت گلستان شهدای دهدشت که در حال مرمت بود، صحبت شد و ایشان اظهار داشت که گلزار شهداء دهدشت که در حال بازسازی است و با کمال دقت بازسازی می شود و امکان خدشه به قبور معظم شهدا نیست.
🌷پس از گذشت مدتی و تعویض سنگ های قبور شهدا، به صحنه ای مواجهه شدیم که به تعبیر خواب همرزم شهید پی بردیم و آن هم این بود که تصویر حک شده بر روی سنگ جدید قبر شهید بازگیر هیچ شباهتی با تصویر واقعی ایشان ندارد و مشخص شد همان زمانی که شهید بازگیر به خواب همرزمش آمد، سنگ قبر شهید در حال آماده شدن بود. فلذا با توجه به این خواب و تصویر غیر واقعی حک شده بر روی سنگ قبر شهید ، تصمیم گرفته شد که سنگ قبر شهید تعویض شود، که این کار انجام شد.
🌹 خاطره اى به ياد شهيد عنايت الله بازگير
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید این جوان #دهه_هفتادی چقدر زیبا از "انگیزه رفتنش به سوریه" صحبت میکند. حقا که مزد این بصیرت و اخلاص جز شهادت نیست...
#شهیدعارف_کایدخورده🌹
@SALAMbarEbrahimm
ابراهیم در مقابل مردم و دوستان
بلد نبود #بد برخورد کند
یعنی تمام #برخورد های او خوب
و حساب شده و خیر خواهانه بود
هر کسی هر چیزی از او میخواست نه نمیگفت.🌹
عاشق این بود که دل #مردم را بدست
بیاورد.
📚 #سلام_بر_ابراهیم_دو❤️🌹
علی علی بزنش
علی تانک و بزن
.
📞مصطفی مصطفی، احمد
مصطفی مصطفی، احمد
برادر چرا جواب نمیدی!!!
.
یاااا حسین....
.
🚛حاجی اینجا اوضاع خرابه
چرا نیرو نمیرسه؟؟؟
بچه ها دارن قتل عام میشن...
به خدا يه کاری نکنیم منطقه سقوط میکنه...
.
.
📞احمد احمد، مصطفی
احمد احمد، مصطفی
برادر به گوشم
جانم بگووو
.
یا علی،رضا چرا جواب نمیدی
.
حاجی آب
حاجی زخمی ها آب میخوان🤕
.
مصطفی جان برادر ما دیگه نمیتونیم مقاومت کنیم...
اگه نیرو نرسه همه همینجا میمونیم و برگشتی نداریم...🍂🍂
.
علی ، رضا کو؟؟
بهش بگو بیاد کمک...😔
علی ...
میگم رضا کو؟؟؟😲
دِ جواب بده...😧
.
حاجی!😞
رضا!
رفت...😓🌹🍂🌹
کات...
.
و رفتند تا بمانیم...
رفتند تا قدم برداريم...
رفتند تا آسوده بخوابیم...
.
میدونی؟
اونم جَوُون بود...
آرزو داشت...
ازدواج...
عروسی...
درس و دانشگاه...
یه دختر که اسمش و میذاشت فاطمه...
.
اما رفت...
رفت تا بمونیم و راهشون و ادامه بدیم...
.
مواظب باش...
هر کدوم از کارهای ما میشه یه #لبخند روی لبشون یا یه #خنجر به قلبشون...
@SALAMbarEbrahimm
#تلنگر
#مــرگ منتــظر نمیـمونه #توبه کنی
ممـــکنه همــــــــــــــین الان قـــبل از
خوندن کل ایـن پست، جونـتو بگیره!
⚡️عزراییل هـر روز به دیـوار خونت
تکــــیه مـــــــیده و نگـــات میــــکنه
منتظــــر دســــــــتور خداست..
#خیلی_زود_دیرمیشه...❗️
#حواست_هست!؟
🌷نگذاشت تالار بگیریم. ما هم تمام مراسمات را توی خانه گرفتیم. خانم ها دور تا دور نشسته بودند و طبق رسم، داماد باید می آمد کنار عروس می نشست تا هدایای خانواده ها تقدیمشان شود.
🌷گفتم: «مادرجان! پاتختی است، همه منتظرند؛ چرا نمیای؟ اگر نیای فکر مى كنند عیب و ایرادی داری! گفت: نه، هر فکری میخوان بکنن؛ از نظر اسلام درست نیست جایی برم که این همه خانم نشستند. کنترل نگاه ها در این شرایط سخته مادر، سخت!
❌ بايد شهادت گونه زيست، تا شهيد شد. شهادت هنر مردان خداست.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_6012665764396401127.mp3
15.53M
راوی :سردار حاج محمد احمدیان
روایت تکان دهنده سردار احمدیان از مقاومت غیرتمندانه یک شهید در تپه برهانی
🌺سه تا تپه هست ،دوتا تپه رو دشمن گرفته ،تپه وسط دست بچه های ماست ،یه تعداد آدم رو این تپه زنده هستن...تنها راه ارتباطی یه بی سیم هست.یه طرف حسین برهانی زیر آتش یه طرف هم حسین خرازی...
دارن با هم صحبت میکنن.حسین خرازی میگه تا تاریکی هوا تپه رو نگه دارین ...حسین برهانی فریاد میزنه...آقای خرازی به همت قسم به غیرت قسم به مردانگی قسم به خداوندی خدا قسم تا زنده ام نمیزارم این تپه سقوط کنه...عزیز جعفری (فرمانده فعلی سپاه)میاد به خط بی سیم میگه آقای برهانی تا تاریکی هوا تپه رو نگه دارین ...حسین برهانی فریاد میزنه...آقای خرازی به همت قسم به غیرت قسم به مردانگی قسم به خداوندی خدا قسم تا زنده ام نمیزارم این تپه سقوط کنه..
#عاشق_شهید_همت_بود.
یکبار در جلسه خواهران بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در #مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند.
می گفت: نمیخوام رودرروی #خانمها باشم.
طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه.
حاج قاسم میگفت این شهید منو یاد حاج همت می انداخت.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
شادی روحش #صلوات