فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شب آخر حضور مادی شیرمردان مازندران در خانطومان!
#شهدای_خانطومان
دردفتر خاطرات ما بنویسید
ما هر چه داریم ازشهدا داریم...
آیامی دانید حدودپانزده هزار شهید در ماه مبارک #رمضان شربت شهادت نوشیده اند
#سلام_بر_شهدای_لب_تشنه
#دفترچه_خاطرات
پدر شهید میگوید: آخرین باری که به مرخصی آمد تمام وسایل اتاقش را یادداشت کرد، آنهایی که متعلق به سپاه بود با برچسب مشخص کرد حتی لباسهایی را که از سپاه گرفته بود توی یک کیسه گذاشت و سفارش کرد که آنها را به سپاه برگردانند.
سال ۶۰ برای خودش یک موتور خرید ولی به دلیل مشکلات امنیتی و ترور کور منافقین، کمتر از آن استفاده میکرد؛ قبل از شهادتش چنین وصیت کرد «پدر اگر شهید شدم موتورم را برای استفاده در مناطق جنگی به جبهه اهدا کنید».
#شهید که شد موتورش را فرستادیم مناطق جنگی.
🕊شهید محمد مهدی خادم الشریعه
🌷 یادش با ذکر#صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
نیم ساعت قبل از #اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن #نماز اول وقت جا بماند. اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.
🌷 #شهیدمدافع_حرم_سجاد_طاهرنیا
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#آخوند_واقعی
خبر رسید که ضدانقلاب با حمله به روستایی نزدیک سنندج ، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش_مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند .
باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل 😂
#خاطرات_روحانی_شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
بخش اول " تفسیر صوتی و پی دی اف قرآن کریم استاد قرائتی" 🔹سوره ناس سوره 114 قرآن کریم #تفسیر_صوتی_ق
دوستان و همراهان عزیز به حول و قوه ی الهی از امشب تفسیر صوتی قرآن استاد قرائتی رو به پستهای کانال اضافه میکنیم ان شاءالله استفاده کنید.
خادمین کانال رو هم از دعای خیرتون در این شبها ی عزیز فراموش نکنید🌸
تو محاصره دشمن دستش قطع شده بود بی سیم زد عقب و برای آخرین بار گفت:
سلام منو به امام برسانید و بگویید محمد باقر با یارانش حسین وار جنگیدن و فدایی اسلام و امام شدن
وقتی وصیت نامه اش را باز کردند نوشته بود ای کاش جنازه ام هرگز برنگردد تا مثل حضرت زهرا (س)
بی قبر بمانم
#محب_اهلبیت
#جاویدالاثر
#ولایتمدار
🌷سردار شهید محمد باقر مشهدی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#ڪـــــلامشهـــــید
شهــید مصطــفی چمــران:
🌼#خـــــون خود را بر زمین میزنم تا
شــــاید ڪسی به هـــــوش بیاید و
وجـــدانی بیــدار شـــــود!!
ولی افسوس ڪه منافـــــع مادی و
حُب حیات همه را به زنجیر ڪشیده
است.
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
از شدت شوق عاشقت صدبار جان داد.mp3
3.95M
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد
وقتی برایم پرچمت دستی تکان داد
#صابرخراسانی
#یاامام_رضا_(ع)
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از کانال کمیل
4_191885287515750608.mp3
3.97M
💠جز دوم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
@salambarebrahimm
در این مرداب فضای مجازی
مراقبِ نگاهت باش
نکند یک نگاهِ گناه
روزه ی چشمت را باطل کند...
چشمانت را نذر نگاه مهدی فاطمه(س) کن...
#رمضان
🌷پاداش #گمنامی
روزی که برای پذیرش خادمی اومده بود، ما شرایطی رو برای خادمی بیان کردیم. محسن همه اونها رو دارا بود.
در اونجا محسن دو درخواست داشت. اول گفت: «حاجی منو پشت هیئت بذارید که توی دید نباشم!» مورد دوم این بود: هر چی کار سخته ، بدید به من.
محسن نمیخواست بین ۸۰۰ نفر در هیئت دیده بشه، خدا هم گفت حالا که نمیخوای دیده بشی، من به کل عالم نشونت میدم. 😊
راوی: حجتالاسلام لقمانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
1_36269735.mp3
4.36M
❤️ مدافع حرم
🎤 خواننده مهرداد شفیعی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#شهدا_طبیب_دلهای_بیمارند
…هوای آلوده ی
شهر دل ها را به نفس انداخته
طبیب دلت که شهدا باشند
هوای دلت هم آسمانی می شود
#سرداران_بی_پلاک
می گفت : جبهه یعنی خانه ی خدا
یعنی اونجایی که میشه خدا رو دید.
یعنی اونجایی که می شه به همه مسائل مادی پشت ما زد و به خدا رسید
در پشت جبهه همه مشغول مادیات هستند ...
مردم مشغول اند و گرفتار ❗️
✅ اینجاست که همه ، در دل شب ها
عبادت می کنند و راز و نیاز می کنند.
#شهید_محمد_رضا_چمنی🌷
کانال کمیل
🌷شهید محمود رضا بیضائی🌷 شیعه به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم...
به نقل از برادر شهید بیضایی (احمد رضا بیضایی)
یکبار عکسهایی را که آنجا از دیوار نوشتههای تکفیریها گرفته بود توی لپ تاپش نشانم میداد. توی عکسها یک عکس هم از یکی از بچههای خودشان بود که او را در حال نوشتن شعاری به زبان عربی روی دیوار نشان میداد. به این عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: «این بعد از نوشتن شعار زیرش نوشت جیش الخمینی فی سوریا»… این را که گفت زد زیر خنده. گفتم به چی میخندی؟ گفت: «تکفیریها از ما و نام امام خمینی (ره) بشدت میترسند!» بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به اینطرف و آنطرف میدوید. رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟ گفت پسرش مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او کمک بخواهد. با تعدادی از بچهها رفتیم داخل خانهاش و دیدیم پسرش یکی از تکفیریهای مسلح است؛ با هیکل درشت و ریش بلند و لباس چریکی که یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از او رفته بود. تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار علویها و سوریهایی کرد که با آنها میجنگند. همینطور که داشت فریاد میزد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی گوشش به عربی گفت میدانی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم. این را که گفت دیگر صدایی از طرف در نیامد!