#غسل_مگسى!!
🌷بذله گویی و شوخی های علی رضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری بود که آن شوخی ها هیچ وقت از ذهن من پاک نمی شود. یک روز در فاو نشسته بودیم. در همان اورژانس خط اول، با علی رضا چای می خوردیم.
🌷....یک لحظه هر دویمان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه ی لیوان چای علی رضا نشسته. همین طور خیره به مگس بودیم. مگس روی لبه ی لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک دفعه مثل این که سر خورده باشد، افتاد توی لیوان علی رضا.
🌷علی رضا هم برگشت گفت: نگاه کن! می رود روی جنازه ی عراقی ها می نشیند و غسل میت اش را می آید توی چایی ما انجام می دهد.
راوى: رزمنده نوجوان دوران دفاع مقدس جواد صحرايى
📚"خاطرات پرتقالى"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال کمیل
#دختران_خرمشهر دل هست به یاد نرگست مست هنوز🌹 ... نیم نگاهی به او داشتم و نیم نگاهی به آب و غذا. تن
#دختران_خرمشهر
دل هست به یاد نرگست مست هنوز🌹
...به خود آمدم گفتم : یقه لباسش را قیچی کنند و آب جوش هم بیاورند، وسایلم را از کیفم آوردم بیرون و زخمش را تمیز کردم و بعد هم پانسمان.
آمپول آرام بخشی هم به او تزریق کردم و گفتم استراحت کند، کارم نزدیک یک ساعت طول کشید و در همان مدت از زبان اطرافیان برادر زخمی شنیدم که به جز دو برادری که دیشب داخل خانه مانده اند و به مواظبت از من مشغول بودهاند بقیه به حمله شبانه رفته اند و داخل نخلستان ها به دشمن صدمات فراوانی وارد آورده و برگشتند فقط با یک زخمی.
کارم که تمام شد برگشتم داخل همان اتاقی که شب قبل خوابیده بودم. تازه داشتم میدیدم که خوابگاه شبانه ام چگونه بوده است ، خدا خیرشان بدهد که برایم جای خواب درست کرده بودند، چرا که وضعیت آن اتاق وحشتناک بود .
چند لحظه ای که گذشت دوباره دیدم به درب اتاق تلنگر میزنند.
گفتم: کیه؟!
صدای برادری آمد:
اگه می شه لطفاً چند دقیقه تشریف بیارید توی حیاط .
روسری ام را سر کردم و رفتم گوشه حیاط دیدم شاهرخ ایستاده و سر به زیر دارد.
آرام و آهسته رفتم کنارش پرسیدم:
شما با من کاری داشتید؟
" خسته نباشید "گفت و ادامه داد:
می خواستم تشکر کنم بابت زحمتی که کشیدید !
داشتم به خودم می بالیدم ، همین که حالی اش شده بود من و کارم خیلی هم بی فایده نیستیم خوب بود اما ...
ادامه داد: با این همه باید به عرضتون برسونم که موندن شما اصلاً صلاح نیست اگه...
از تاج و تخت پادشاهی فروش افتادم فکر کردم میخواهد بیشتر تشکر کند اما باز هم داشت روی حرف خودش اصرار میکرد که من باید بروم .
دیگر نماندم که حرفش تمام بشود، برگشتم طرف اتاقم و بلند بلند گفتم:
ماندن یا نماندن من به خودم مربوط است !
و رفتم توی اتاق این بار دوباره در زدن و خبر دادند که بفرمایم صبحانه. سینی صبحانه را از پشت در برداشتم و بعد هم با کتابی که توی ساک وسایل پزشکی ام بود مشغول شدم.
تا ظهر مشغول بودم ناهار و نماز و عصر و شب هم به همان صورت گذشت و باز هم شب هنگام حس کردم که برادر ها رفته اند عملیات شبانه.
اما این بار اصلا خوابم نبرد صدای تیراندازی انگار از پشت دیوار اتاقم بود حسابی ترسیده بودم، تا صبح پلک نزدم، دیگر باورم شده بود درگیری نیروهای ما با عراقی ها به داخل کوچه ها رسیده است .
صبح در حالی که بی خوابی حسابی آزارم میداد هیاهویی به پا شد، برادرها در رفت و آمد دائم بودند یکی شان هشدار داد که وسایلم را برداشته و برنداشته بدوم بیرون از خانه. کیفم را برداشتم و دویدم.
از نوع راهی که انتخاب شده بود فهمیدم از شهر خارج می شویم، دلم می خواست گریه کنم، چه بر سر ما می آمد؟ دشمن با خانه هایمان چه کار داشت؟
صدای تیراندازی توی گوشم بود و اندکی دور شد، ماشین قراضه ای ایستاده بود کنار خیابان ، گفتند: سوارش شویم سوار شدیم، ماشین راه افتاد از گوشه و کنار شهر صدای انفجار می آمد داشتیم میچرخیدیم طرف آبادان...
ناگهان یک جیپ زیتونی با چند آدم تنومند جلو ما سبز شدند و همین که رخ به رخ شدیم ...
باورم نمیشد، اولین مرتبه بود که می دیدم چند نفر جلوی چشمانم کشته می شوند...
ادامه دارد...
پایان قسمت ششم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 عاشقانه های همسر #شهید مدافع حرم
🕊روایتی از روزی که عباس رفت
😔یادتون نره رفقا ما همیشه شرمنده این خونواده ها هستیم ، مبادا راه شهدا رو فراموش کنیم که فردای قیامت باس جوابگو باشیم...
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
💕 عاشقانه های همسر #شهید مدافع حرم 🕊روایتی از روزی که عباس رفت 😔یادتون نره رفقا ما همیشه شرمنده ای
#عاشقانه_شہدا 🌹
اولین بار براے صحبت کردن زمان #خواستگارے💐
وآخرین بار هـم براے صحبت کردن قبل از اعزام به #سوریه به #گلزار_شهدای قصر فیروزه تهران محل رفتیم.😍
محل دلداگے ما همین امامزاده بود💚
#شهید_عباس_دانشگر
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#کلام_شھید
ما از شما می خواهیم
اگر خداوند متعال مارا پیش
خودش برد راه مارا ادامه
دهید واز این خون های
شهیدان عزیز پاسداری
کنید ،این خونها به خاطر
اسلام ریخته شده است
#این_اسلام_باید_زنده_بماند❤️
#شهید_عسگر_گل_قاعی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_345554935284236945.mp3
7M
🎤سید رضا نریمانی
🍃خوش به حال شهدا که پرکشیدن...
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از 💢 بصیرت سایبری 💢
ما نترسیم سگ هار ادب خواهد شد
خون هرشیعه زمین ریخت طلب خواهد شد
پیش ما شیخ امارات و سعودی هیچ است
شیر سرپنجه چو برخواست یهودی گیج است
👇این پیامی است به سرتاسر دنیا برود
👈موشک ما به تل آویو و حیفا برود
ماهمه نسل علی زاده خیبر شکنیم
سیدم اذن دهد ریشه یهودی بکنیم✌️
💢 @BASIRAT_CYBERI
پنجشنبه ها،
دلتنگی جور دیگری است
دلتنگ کسانی می شوی؛
که نبودنشان عمیق تر
از بودن خیلی هاست...
باید بنشینی گوشه ای
و با نداشته هایت خلوت کنی،
و بین اشک و لبخندهایت
جای خالی آنها را
به آغوش بکشی...
🌷به یاد عزیزان آسمانیمان ، شهدا و امام شهدا
بخوانیم فاتحه و #صلوات