#زندگی_به_سبک_شهدا
برای درس خواندنش برنامه ریزی #دقیق داشت. وقتی اصفهان درس می خواند روی دیوار #حجره اش کاغذی را زده بود و #برنامه روزانه اش را روی آن نوشته بود.
برنامه ای که شامل کارهای ریز و درشتی بود؛
مثل ساعت ورود به حجره، وقت صرف صبحانه، ساعت #مطالعه، ساعت #مباحثه، ساعت گپ زدن با دوستان و ...
برای هر کدام از برنامه ها زمانی را مشخص کرده بود!
مثلا اگر ۱۵ دقیقه برای گپ زدن با دوستان معین کرده بودند، وقتی این زمان به پایان می رسید!
ایشان می گفت:
"آقایان من وقتم تمام شده و حالا باید برای کار دیگه ای برم. اگه می خواید داخل #حجره باشید این کلید خدمت شما باشه، بعد که خواستید برید، در حجره رو #قفل کنید و تشریف ببرید".
#شهید دکتر محمد حسینی بهشتی
🔻به این فکر می کردم که مثلا سی چهل سال دیگر!
هنگامی که #شوقی برای مناجاتِ با خدا نیست
و برای از نو شروع کردن هم ، #دیر خواهد بود
آنچه #سرمایه_ام است ، چیست؟!
خوانده ها و شنیده ها و دیده هایم را جمع بندی می کنم و #نتیجه اش می شود:
آنچه که در #جوانی انجام می دهم!
هر آنچه که با آنها #مأنوس هستم
هر آنچه که #وقتم با آنها می گذرد
هرآنچه که #قلبم را مشغول خود کرده
هر آنچه که از #طعم_لذتش می چشم
هر آنچه که #برنامه ریخته ام برای بندگی
هر آنچه که #خدا_خواست و در جوانی گفتم #چشم!
🔸اینها می شوند سرمایه های دوران از کار افتادگی حال!
تمام آنچه که با #خون و پوستت عجین شده اند...
هر چه در جوانی و هنگام داشتن قدرت بدنی و فکری انجام دادیم ...
می شود #عصایِ خستگیِ دورانِ پیریِ ما!
#قدر_جوانی_بدانیم
دعا کنید که بدانیم #غافلم ...
#برنامه_بریزیم_برای_جوانی ...
( هیچ گاه دعای #پیر شوی جوان برایم دوست داشتنی نبوده ، آنچه که دوست داشتنی است #پریدن در جوانی ست هنگامی که دنیا هنوز در وجودت ریشه ندوانده)