#برگی_از_خاطرات
💢 توی فرودگاه دیدمش گفتم: مهدی جان چه خبر؟ الان کجا مشغولی؟
🔸بهم گفت: من و فرستادن توی یه پادگان و شدم مسئول تربیت بدنی فاطمیون، صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه.
🔹بهش گفتم: ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتیتر هستیم و کاش نمیرفتی اونجا میومدی پیش ما.
🔸سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت.
🔻بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه بهم گفت: که فلان جا کار میکنه و کارش بخور و بخوابه.
🔴مهدی خیلی مخلص بود. محرم با هم توی هیات بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه زنی مثل شمع در مصیبت اهل بیت میسوخت و اشک میریخت. انقدر به امام رضا علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا (ع) آسمانی شد.
راوی 👈 همرزم شهید
مدافع حرم
#شهید_مهدی_موحدنیا🌹