eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 🍃ای همسایه ات نیستم امـا مهمان خانه ی مجازی ات که هستم... 😔خودت دستم راگرفته ای وآورده ای اینجا 💔کمکی کن من هم یکی شبیه تو شوم... 🍃 🏴 @SALAMbarEbrahimm
🍃 ✍تو اوج درگیری و عملیات بودیم. شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود. از همه طرف به سمت ما شلیک می‌شد. دشمن حلقه محاصره را کامل کرد. در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلندی فریاد زد: الله ‌اکبر... اشهد ان لا اله الاالله... وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خود چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب‌نشینی کرد. وقتی ابراهیم پایین آمد, یکی از رفقا بهش گفت:خیلی عالی بود. با صدای شما آرامش پیدا کردیم. ابراهیم یادآور شد که: من نبودم. ✨این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد: 🌸{أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}🌸 (آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام‌بخش دلهاست.) [رعد/28] 📚خدای خوب ابراهیم
هدایت شده از ✍ نظرات شما...
🕊 @bashohada_TA_shahadat کسی میتونه ادمین این کانال بشه!؟👆 ✨ @shahidgomnam26 💢داشتن سابقه فعالیت فرهنگی تو مجازی جزو شروط ادمین شدنِ ✨همچنین ارسال ویس برای اطمینان نسبی از جنسیت شما واجد شرایط کلمه ی رو ویس کنید 🌷
🕊 ✨باران شدیدی در تهـران باریده بود خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگرخیابان بروند مانده بودند چه کنند..! 🍃 همان موقع از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن خودش نداشت مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین بچـــــه‌ها مطـــرح بود!✨ ❤️ 🌷یادش باذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 『شهیدابراهیم‌همیشه‌میگفت بعدازتوکل‌بھ‌خداتوسل‌به‌حضرت زهرا{س}حلال‌مشکلات استジ‌‌』 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
‌ ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود. خیلی هم عوامانه صحبت می کرد.❤️🍃 ✨اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هر چه به این اواخر نزدیک می شد. بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده اند. 📚 🕊
کانال کمیل
🍃 #دردودل‌باشهدا🕊 ✨دلنوشته های شهدایی خودتون رو به آی دی زیر بفرستید 🌱ان شاءالله تو کانال نشر داد
بسم رب الشهدا وصدیقین🕊 ... ابراهیمی که هادی و راهنمای دلهاست ابراهیمی که خلوص و پاکی او خیلی از جوانان را به مسجد وجبهه کشاند،دست جوانان همدوره ای خود را گرفت از پرتگاه ومنجلاب گناه بیرون کشید،ای پهلوان یل بازی دراز ،علمدار کانال کمیل باهر خاطره که از تو میخوانم اشک از دیدگانم میچکد،تو چه کردی با دلمان که دلتنگ مرام و معرفت پهلوانیت شدیم،کاش ذره ای از غیرت و مردانگیت در وجود بعضی ازجوانان امروزی بود،باور نمیکنم که مثل تو کس در این زمانه پیدا شود،خدا ما و همهٔ جوانان این مرز وبوم را به واسطهٔ شما شهدا مخصوصاشما،سرباز گمنام امام مهدی عج هدایت کند که اگر در گذشته عُصیان کردیم و مرتکب جرم،گناه و یا خطایی شدیم دستمان را گرفتید ومی گیرید ولی کمک کن تا آخرین لحظه که از عمرمان باقیست بر راهتان بمانیم و رهرو راهتان باشیم که جز این اگر شود،وامصیبتا. ما در این فضای بی در و پیکر مجازی غرق شدیم،اسم خودمان را گذاشتیم مؤمن و مسلمان،در صورتی که خبر از فامیل و دوست و همسایه نداریم،فقط چرتکه میندازیم برای بهتر دیده شدن،نماز میخوانیم آنهم نه یک نماز باحال و با نیّت قلبی،هر کاری میکنیم برای دیده شدن و ریا و جلب توجه،حتی غذا میپزیم در شبکه های مجازی پخش میکنیم تا همه ببینند ولایک کنند،اونقدر فخر فروشی و ریا و دلبری توی فضای مجازی که حال آدم گرفته و بد میشه و فقط افسوس که داریم با این وضعمون به کجا میریم،عکس و کلیپ های خانوادگیمان را استوری میگذاریم تا همه ببینند و به به و چه چه بگویند،فالور جمع میکنیم فقط به خاطر اینکه پستهایمان لایک بخورند،اینقدر غرق در این دنیای پوشالی شدیم که فکر نمیکنیم یک روزی باید خواسته یا ناخواسته بارسفر را ببندیم وبرویم،برادرم ابراهیم هادی از ازل بزرگی و بزرگ منشی در وجود تو ریشه دوانده بود،واین نشان از کرامت انسان است که در حین بزرگی و بزرگ منشی خود را در مقابل خدا و خلق خدا حقیر میبیند،چون حقیقت امر همین است ولی ما پی نبردیم و باز هم با کبر ونخوت راه میرویم،انگار زمین وهر آنچه در زمین است میراث اجدادیمان است، برادر بزرگوارم ازت میخوام همیشه دست این حقیر و تمام جوانان این ملت رو بگیری و نگذاری مرتکب گناهی نابخشوده بشیم،ازت میخوام دلمون بایاد خدا جلابگیره،کمکمون کن تا روسفید و عاقبتمون ختم به خیر بشه،راهنماییمون کن تا بتونیم با مشکلات بجنگیم و در مقابل مصائب صبور باشیم همچون بی بی زینب کبری سلام الله علیها،راهنماییمون کن تا شرر عشق الهی در وجودمون هر روز بیشتر از دیروز تجلی پیدا کنه، ودلمون با یاد خدا آرام بگیره،این ملت،ملت امام زمان عج و این کشور هم کشور امام زمان عج هست حیفه که ما جوانان این مملکت آلوده بشیم به گناه و معصیت. بنده اعتقاد ویقین دارم که همه ی شهدا گلچین شدندو همگی در محضر خدا جایگاه والایی دارند از شما میخوام به حرمت بی بی دو عالم حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، برای خودم برادری کنی و تا آخرین دم و تا لحظه ای که جان در کالبد دارم در کنارم و راهنمای راهم و برادرِ هدایتگرم باشید. ✨ 🕊
یک پنجره امیدی و من بی‌خبرم پرشور چنان هستی ومن بی‌خبرم هر بار که لبخند زدی صبح آمد🌤 شاید که توخورشیدی ومن بی‌خبرم ❤️🕊
اینجا و آنجا ندارد ! تمامِ داشته هایِ من به دو حرف ختم می شود تو...❤️ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا گاهی از طریق آدمایی که می ذاره سرراهت بهت میگه من کنارتم... 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علامه جعفری میگفت آقا ابراهیم شما بیا به ما درس بده! حاج آقای دولابی میگفت آقا ابراهیم نصیحتمون کن 😔 اینا بزرگان اخلاق بودنا...🍃 ✍ابراهیم هیکل خوبی داشت ، وقتی شنید دخترا بهش نگاه میکنن تیپشو کلا بهم زد موهای کچل ، لباس گشاد و بجای ساک ورزشی کیسه مشما! میگفت من نمیخوام باعث گناه کسی بشم😔 ✍ای کاش همه تو را میشناختند و از تو الگو میگرفتن💔 🌱
نعمت فقط برف و باران نیست... گاهی خدا “رفیقی”نازل می کند، زلال تر از باران… گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست..! ❤️
ابراهیم هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. همسایه ما هم شکایت کرد شاکی رضایت نمی داد.! ..متهم به من گفت : برو ابراهیم رو بگو بیاد من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم. 🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر رضایت نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه! متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی ادب می شد. 📚
ابراهیم گرفته و ناراحت بود... 💔 رفتم کنارش ازش پرسیدم:چی شده داش ابرام؟مشکلی پیش اومده؟ اول نمی گفت. اما بعدش به حرف اومد:چند روزه دختری تو این محله به من گیر داده و میگه تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم...! رفتم تو فکر یدفعه خندیدم! ابراهیم گفت:خنده داره؟ گفتم:داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده...با این تیپ و قیافه ای که تو داری این اتفاق عجیب نیست! گفت:یعنی چی؟!یعنی بخاطر تیپ و قیافه ام این حرفو زده؟ گفتم:شک نکن…! روز بعد تا ابراهیم رو دیدم خندم گرفت...😂 با موهای تراشیده اومده بود محل کار و بدون کت و شلوار... فردای اون روز با پیراهن بلند به محل کار اومد و باچهره ای ژولیده تر... حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود...😐 ابراهیم مدتی این کار را ادامه داد تا از این وسوسه شیطانی رها شد...🍃 ❤️
کانال کمیل
😔💔 از امروز باهاش عهد ببند شبیهش بشی..🌱 مثل خودش مخلص و از گناه فراری ❤️ نه ظاهرا ، بلکه با تمام
..از جبهه برمیگشتم، وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم، اما مشغول فکر. الان برسم خونه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند، تازه اجاره خانه را چه کنم؟!😔🚶‍♂ سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت.😞 سر چهار راه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم : فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمیدانم چه کنم؟💔 در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد، مرا در آغوش کشید. چند دقیقه ای صحبت کردیم.❤️ وقتی می خواست برود اشاره کرد : حقوق گرفتی؟! گفتم : نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نیست. دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس در آورد. گفتم : به جون آقا ابرام نمی گیرم، خودت احتیاج داری. گفت : این قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتی پس میدی. 😉بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت‌.. 🍃 آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود. 📚 ❤️
ابراهیم گرفته و ناراحت بود...😞 رفتم کنارش ازش پرسیدم:چی شده داش ابرام؟مشکلی پیش اومده؟ اول نمی گفت. اما بعدش به حرف اومد:چند روزه دختری تو این محله به من گیر داده و میگه تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم...! رفتم تو فکر یدفعه خندیدم! ابراهیم گفت:خنده داره؟ گفتم:داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده...با این تیپ و قیافه ای که تو داری این اتفاق عجیب نیست! گفت:یعنی چی؟!یعنی بخاطر تیپ و قیافه ام این حرفو زده؟ گفتم:شک نکن…! روز بعد تا ابراهیم رو دیدم خندم گرفت...😂 با موهای تراشیده اومده بود محل کار و بدون کت و شلوار... فردای اون روز با پیراهن بلند به محل کار اومد و باچهره ای ژولیده تر...! حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود...!! ابراهیم مدتی این کار را ادامه داد تا از این وسوسه شیطانی رها شد...❤️ 🌱🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ با هر کسی رفیق بشی ، شکل و فرم اون رو میگیری. فکرش رو بکن، اگه با شهدا رفیق بشی ، چه زیبا شکل میگیری...🌱 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه در بند خاک بماند ای که پرواز آموخته...🕊 مراقب و غرورت باش...😉 نکند نهد؟ خام شوی، رام شوی؟ نپَریده، شوی، بی پر و بی بال شوی؟!💔 ❤️
به دستی دست بده که دستت را نگه بدارد❤️ به جایی پا بگذار که زیر پای تو نلغزد...🌱 🍃 ‌ 🏴@salambarebrahimm