💠 #خاطرات_شهدا
🌸((از مرگ نترسیدم، ازاینکه این جوری بمیرم و شهید نشم وحشت کردم.))🌸
👈به نقل از #مادر_شهید:
🔹سال 91 مصطفی برای دوره
تکمیلی غواصی به قشم رفته بود.
🔸برام تعریف کرد یه روز زیر آب، کپسول اکسیژنم خراب شد ،
به استادم علامت دادم که کپسول اکسیژنم مشکل پیدا کرده
🔹 گفت : مامان مرگ را به چشمم دیدم، البته از مرگ نترسیدم، ازاینکه این جوری بمیرم و شهید نشم وحشت کردم.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده🌷
🌹 @SALAMbarEbrahimm
#بہ_یاد_علےاڪبرها..😔
➕دیگہ سفارش نڪنم ها..!
➖ از بَـر شدم مامان..😅
➕باز بگو دلم آروم شـہ ..😔
➖ سعی ڪنم تیر نخورم ..
➕ دیگـه..؟
➖ اگر خوردم شهیـد نشم 😊
➕ دیگــه ..؟
➖ اگرشدم پلاکم رو گم نکنم..😉
➕ دیگــه ..؟
➖ اگر ڪردم زیر آفتاب نمونم...
➕ دست علے به همرات ...😢
#وداع
#مادر_شهید😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃تورفتی و مدافع حرم شدی
فدای خواهر شاه کرم شدی
🕊پرزدی تو آسمون شهر دمشق
شدی توهم کبوتر بانوی عشق...
به دلم افتاده بود که بابک من شهید میشه💔😔
#مادر_شهید بابک نوری🍃
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کاش #نفسمون میذاشت
یه جوری زندگی می کردیم
که سال دیگه همین موقع
به مادرامون میگفتن...
#مادر_شهید...
🌷بعضی دوستان به ایشون میگفتن یوسف زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا یوسف به مادرمون خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) بود...
✨#شهید_فدایی_نژاد نوای ملکوتی در تلاوت #قرآن کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد.
آقا یوسف از #اخلاق بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و #مهربانی خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد.
🌱یوسف بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند.
#پدر_شهید می گفت یوسف با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا #نماز اول وقت رو نباید فراموش کنیم.
یادمه بعد شهادتش افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا #یوسف مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم.
یوسف همیشه دست بوس #پدر و #مادر بود و به خانواده می گفت :
چطوری #مادر_شهید !
چطوری #پدر_شهید !
مادرش ناراحت می شد و میگفت من می خوام دامادیتو ببینم . یوسف می گفت نه مامان حالا زوده...
وصیت کرده بود روی قبرش ننویسیم #مادر_شهید می گفت: قاسم بیاد ببینه مادرش این سی سال فکر میکرده پسرش شهید شده، دلش میگیره...