eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 شهید والا مقام سید رفیع رفیعی - هیچ نماز شبی از این سید والامقام قضا نشد میفرمود برای پرواز، پر لازم است و پرِ پرواز است میفرمود اگر انسان جایگاه و عظمت نماز شب را درک کند و بفهمد چه معجون انسان سازی است چهار دست و پا به دنبال آن ميرود
🌷مباهات الهی 🍃آیت الله حق شناس می فرماید:وقتی جوان برای بلند می شود ، اما چانه اش پایین می افتد ، پروردگار در های آسمان را باز میکند و خطاب به ملائکه می فرماید ( اُنظُروا الی عَبدی : یعنی به بنده من نگاه کنید!) خداوند علی اعلی افتخار می کند که ببینداین بنده من کاری را که بر او واجب نکرده ام چگونه به جا می آورد . پروردگار می فرماید:به او سه چیز مرحمت می کنم : اول اینکه موفق به توبه اش می کنم ، موفق به و قاطعش می کنم ، دوم اینکه گناهانش را می آمرزم و سوم اینکه رزق وسیعی نصیبش می کنم . 📚از ملک تا ملکوت ، مجموعه سخنان آیت الله حق شناس صفحه 186 و 187 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
از عشق زمینی تا آسمانی خاطره‌ی فرمانده شهید حججی #شهید_مرتضی_حسین_پور شش سالی که مرتضی برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود،اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود 💠خودش برایم تعریف می کرد : « اون روزها #نمازشب می خوندم و می گفتم خدایا فاطمه رو راضی کن . روزه می گرفتم و می گفتم خدایا فاطمه رو راضی کن. نماز مستحبی خدا فاطمه راضی بشه و ... ❤️ چندین بار پیش اومد که تنهایی به بیابان های بیرون شهر می رفتم. راه می رفتم و تنهایی شروع می کردم به دعا خوندن سقفم آسمون بود و زیر پام کویر. ❤️ به خدا می گفتم : خدایا! چیکار کنم این دختر راضی بشه کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر قبر و قیامت و... می انداخت. به جایی رسیدم که به خدا می گفتم من کی هستم تو کی هستی من قراره تو این دنیا چیکار کنم.. فاطمه این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشق زمینی به عشق آسمونی برسم» بعضی اوقات به مرتضی می گفتم : « ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم » امّا مرتضی می گفت : « نه تو من رو ساختی» 📚 ساقیان حرم خاطرات فرمانده نابغه #شهیدمرتضی_حسین_پور
💠 مراقبه قبل از تولد 🌷به گفته مادرش، « درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. 🍃از همان کودکی راهش مشخص بود. می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». 🌹خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. 🍃کمدش پر بود از عکسهای ، و . 🌷می‌گفتند: بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود. و آخر عشقش به طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به رسید... 🌷 🌷یادش با ذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
#شهید_محسن‌_حججی #قسمت_پنجم( بخش دوم) از زبان #دایی_همسر_شهید. عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمد
"خاطراتی از شهید حججی" خانه اش ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖 یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز. گفتم: "ای والله آقا . عجب کار توپی کرده ای."😜 لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻 ☜✧✧✧✧✧✧ خیلی زهرایم را ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد. اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود .😇 بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞 از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍 هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇 دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻 ~~~~~~~~~ حساس بود روی صبح هایش. اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز و پکر بود.😞 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، و و میخواند.😔 هر سه اش را. برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد. میخواست چشمانش نشود و خوابش نبرد. میخواست بتواند دعاهایش را و با بخواند.. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای ، دست و بالم بسته میشه. " با این وجود، یکبار پیشنهاد رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره." این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد. افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍 در به در دنبال بود.😇 . °°°°°°°°° سپاه قبولش نمی کرد.😢 بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐 برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد. خیلی این طرف و آن طرف رفت. آخرش هر جور بود درستش کرد.😍 این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن" آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد. آخر سر قبولش کردند. خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت. رفته بودم سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎 :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم . تا دم ظهر کلاس بودیم. بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش. یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟" راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب نکردیم. " فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد. گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇 ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به . مثل باران توی قنوت نماز شبش می ریخت. آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم. عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم." بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!" گفت: " به خود امام رضا علیه السلام من راضیم چون خیلی لذت داره. ...
اونایی که تااین موقع شب بیدارید ، مدیونید نخونید و برای همه ی کمیلی ها دعای نکنید❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پسرم! اگر دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان، اگر آخرت میخواهی، بخوان! 💠 ❤️
تو تونستی با نفست مبارزه کنی، واسه گرفتن یه وضو و بلند شدن و دو رکعت نماز خوندن تو دل شب...؟! تونستی یا گناهات جلوتو گرفتن...؟! امام صادق (ع) فرمودند: آدمی میکند و بدان سبب از محروم میشود...!!
شما نخونی چپ نمیکنی بیفتی توی دره ولی سحرها یه چیزایی میدن که هیچوقت دیگه نمیدن...
﷽ 🍂ازشناسایی آمدوخوابید بچه هاچون میدونستن خستس بیدارش نکردن بیدارکه شدباناراحتی گفت مگرنگفتم بیدارم کنید؟ آهی کشید وگفت افسوس که آخرین نماز شبم قضاشد فردایش مهدی شهیدشد.😔
بچه‌ها رو با شوخی بیدار می‌کرد تا بخونن مثلا یکی رو بیدار می‌کرد و می‌گفت: « بابا پاشو من میخوام نمازشب بخونم، هیچ‌کس نیست نگام‌کنه! » یا می‌گفت: پاشو جون‌من ، اسم سه چهـار تا مؤمن رو بگو ، تو قنوت نماز شبم کم آوردم! » شادی روحش 🌷
مفتاح توفیقات است [کلید موفقیت هاست] آیت الله بهجت (ره)