#تنها_داروی_درمان_سرم، #یک_گلوله_است!!
🌷"تبارک اله" بچه محل و از دوستان قدیمی ما بود که به دلیل موج گرفتگی از ناحیه سر، اوضاع مناسبی نداشت و رنج می برد. پس از شنیدن خبر سقوط فاو، من، برادرم ابراهیم و چند نفر دیگر از بچه ها تصمیم گرفتیم تا به جبهه برویم.
🌷به علت موج گرفتگی تبارک اله، همچنين گرمای زیاد منطقه، قصد نداشتيم تا او را با خودمان ببریم، به همین خاطر قرار گذاشتیم تا بدون اینکه به او بگوییم، به صورت مخفیانه عازم جنوب شویم. روز حرکت، آماده رفتن بودیم که دیدیم تبارک اله در حالی که وسایلش را در دستش گرفته بود، پیش ما آمد و با عصبانیت تمام از ما گله مند شد که چرا ماجرای اعزام مان را به او نگفتیم.
🌷بچه ها گفتند: ما مراعات حالت را کردیم و به خاطر شرايط جسمی ات و گرمای هوا نخواستیم تو را با خودمان ببریم. تبارک اله گفت: من هیچ مشکلی از ناحیه سر ندارم، بعد با انگشت به وسط پیشانی اش اشاره کرد و گفت: تنها داروی درمان سرم یک گلوله است که تک تیراندازهای عراقی می توانند به این قسمت سرم بزنند و راحتم کنند و برای همیشه مشکلم حل شود.
🌷بالاخره به هر شکلی که بود، خودش را با ما همراه كرد و با هم اعزام شدیم. بعد از ٤٥ روز ما را به خرمشهر بردند و از آنجا برای عملیات راهی شلمچه شدیم. تا اینکه در یک درگیری شدید پس از زد و خورد شديد با دشمن، شرايط به گونه ای رقم خورد كه دستور عقب نشینی از طرف فرماندهی صادر شد.
🌷تبارک اله تیربارچی بود و وظیفه مشغول کردن دشمن را بر عهده داشت تا نیروها بتوانند به عقب برگردند. در همين حين بود كه تیری به پیشانی اش اصابت کرد و درد سر او را برای همیشه درمان کرد.
راوی: رزمنده سید حسين لطیفی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات