💢 دلگیرترین تبریک منتظران، آغاز امامتِ امامی را #تبریک میگویند که خودشان دلیل #غیبت اویند. مهدی بر بلندای تاریخ، مُنتظرِ منتطران است تا ما به سوی او رهسپار نشویم او #نخواهد آمد.

ته صف بودم، به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آبش را داد دستم. گفت من زیاد تشنه ام نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخی شوخی به بچه‌ها گفتم از فلانی یاد بگیرید، دیروز نصف آب لیوانش را به من داد. یکی گفت: لیوان‌ها همه‌اش نصفه بود...♥ #مردان_بی_ادعا

#انتخاب_لباس_شهادت 🌷گفت: بیا لباس خاکی منو بگیر، لباس سبزت را به من بده! _می خواهی چی کار؟! _دوست دارم تو لباس سپاه شهید بشم! 🌷....گفتم: نمی دم و فرار کردم. دوید و گرفتم. گفت: راضی باشی یا نباشی من باید اینو بپوشم و با این شهید بشم. گفتم: پس به شرط اینکه کثیف و خونی نشه! گفت: قبول. همون شب تیر به سرش خورد و شهید شد.... 🌹شهید على اکبر فرمانى #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

نکته_عکس❓👆 👆اینایی که میبینید نه معتادن نه خلافکار نه... 👈اینا مـردای باشـرف بی ادعایی اند که حتی گاهی خـانـواده هاشونم دیگه اونـارو نمیخـوان... #مظلومترین_شهدای_زنده یادگاران_جنگ سلامتی_همه_جانبازان_صلوات

بعضی ها عجیب خوبند یادشان که می افتی لبخند به لبانت می نشیند😍 بعضی ها را کم میبینی و حتی اگر نبینس باز با تو هستند❤️ لبخندشان را پیشت امانت می گذارند.

سلام بر غربت و مظلومیتِ پهلوانان بلندی‌های غرب سلام بر زین الدین‌ها بر مهدی و مجید ... #شهید_مهدی_‌زین_الدین #شهید_مجید_زین_الدین

❤️ قطره ای از فضائل و صفات حضرت (ام المومنین) خدیجه کبری سلام الله علیها 🎤حجت الاسلام دارستانی 💞 سالروز ازدواج ام المومنین خدیجه کبری و پیامبر(ص) مبارک باد @salambarebrahimm

خاطره عجیب حاج قاسم سلیمانی از شهید مهدی زین الدین 🌹شادی روح شهدا صلوات

#شهدا دونه دونه اشکامو بخرید یه شبی بیاید #منو هم ببرید 😭 نمیشه دلم آروم.. تا نرم به شلمچه😔 میکشه منو آخر داغ مادر تو کوچه 😭 🎤 سید رضا نریمانی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃

🌹ای #شهید ما خاک نشینانِ زمینی چنان بر خاک افتاده ایم که نایِ بلند شدنمان نیستــ! روسیاهیم ولی دستی بگیر دلتنگِ آسمانیم😔 #شهیدمدافع_حرم_بابک_نوری #شهادت 96/8/27

شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️

#آجيل_مخصوص! 🌷شوخ‌ طبعی‌ اش باز گل کرده بود. همه بچه‌ ها دنبالش می‌ دویدند و اصرار که به ما هم آجیل بده؛ اما او سریع دست تو دهانش می‌ کرد و می‌ گفت: نمی دم که نمی دم. 🌷آخر یکی از بچه‌ ها پتویی آورد و روی سرش انداخت و همگی شروع کردند به زدن. حالا نزدن کی بزن. _آجیل می‌ خوری؟ بگیر، تنها می‌ خوری؟ بگیر. 🌷....و بالاخره در این گیر و دار، یکی از بچه ‌ها در آرزوی رسیدن به آجیل دست توی جیبش کرد، اما آجیلِ مخصوص، چیزی نبود جز نان خشکِ ریز شده! 🌷همگی سر کار بودیم....! #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

من دنیا را طور دیگری می بینم دنیای من دنیای خالص است دنیای من یک بُعد دارد، مثل آب که از ترکیب اکسیژن و هیدروژن باشد مثل الماس است که تنها یک تک ماده ای خالص است با هیچ چیزی حل نشده من شیعه هستم .. 🌷شهید ادواردو آنیلی (مهدی آنیلی)

راوی:استاد پناهیان 🌺خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟ خدایا دیگه درهای شهادت رو بستی دیگه؟؟ خدایا اون موقع ها هرکی راه میفتاد یه شبه ره صدساله میرفت.. اون موقع ها به هرکی یه ذره لیاقت میدادی راه مینداختیش..و هرکی هم راه مینداختی به سرعت میکشوندی سمت خودت.. خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟ خدایا به ما هم لیاقت بده..‌ ببخشید خدایا چیشد؟درو بستی دیگه؟؟ ببخشید خدا اون زمان سرباز برای جبهه نیاز داشتی در رو باز کرده بودی؟ حالا آدم نمیخوای خدایا مارو هم مثل شهدا ببر که یه شبه ره صد ساله رو بریم خدایا دیگه آدم نمیخوای؟ خدایا اون درو به روی ما هم باز کن... امام روزهای آخر عمرشون فرمودند خدایا جنگ تموم شده اما در باغ شهادت رو کامل نبند... @salambarebrahimm

" در محضر شهیـد " ... 🌺سعی‌مان این باشد ڪہ خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگهداریم و شهدا را به عنوان یڪ الگو در نظر داشته باشیم ڪہ شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند ڪہ در این راه شهـید شدند ... #شهید_حاج_حسین_خرازی

جوونی یواشکی هایی داره...!!! بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند! یواشکی ساکشون و جمع میکردن... یواشکی شناسنامه هاشونو دست کاری میکردند... یواشکی میرفتند جبهه... یواشکی میرفتند خط و شب میرفتند عملیات... یواشکی نمازشب میخوندند... یواشکی گریه میکردند... یواشکی نامه و #وصیت_نامه مینوشتند... آخرشم یواشکی تیر میخوردند و شهید میشدند... شهدا ؛ چقدر فرقِ بین یواشکی های من با شما... شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند… "خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"

شهید مدافع حرم حامد جوانی که بدون ۲ دست و ۲ چشم به شهادت رسید در وصیت‌نامه خود نوشته بود : آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم😔 #شهیدمدافع_حرم حامدجوانی🌷 @SALAMbarEbrahimm

💌 #پیام_شهید_مدافع_حرم به #مردم_ایران 🎥این فیلم توسط دوست وی، شهید عارف کاید خورده ضبط شده است که در آن شهید بابک نوری برخی شایعه‌هایی را که برای مدافعان حرم ساخته شده است، پاسخ می‌دهد.🌷 دو دوست که در یک روز، آسمانی شدند😢 هر دو دهه هفتادی و هر دو باهم اعزام شده بودند...😍 🍂تاریخ شهادت: ۲۸آبان ۹۶؛ 💔 مصادف با شهادت امام رضا ع🌷 #شهید_بابک_نوری_هریس #شهید_عارف_کایدخورده @SALAMbarEbrahimm

👌رجزخوانی شهید مدافع حرم عارف کایدخورده در حضور سردار سلیمانی❤️ #شهید_عارف_کایدخورده🌷 @SALAMbarEbrahimm

دمی با "آقا ابراهیم هادی" @SALAMbarEbrahimm

#میگن رفیق شهیدت، 😍 حال و هوای شهادت😔رو می ندازه تو دلت 😔😔 خواستم بگم من خیلی وقته که عاشق شهادت شدم😍 #فقط منتظرم...😔 🌹دوست شهیدم ؛ پهلوان #شهید ابراهیم هادی❤️ #شبتون_شهدایی🌷

شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️

بیاین بریم زیارت امام رضا همینطوری یهویی 🌹

#فرمانده؛ #ما؛ #عكس 🌷سال ٦٢ در ادامه عملیات خیبر در جزیره مجنون، می‌ خواستیم به‌ همراه بچه‌ های اطلاعات و تخریب لشگر ١٧ علی ‌بن ابی‌ طالب (ع)، عکس بیندازیم. یکی از بچه ‌ها گفت: خوبه که به آقا مهدى هم بگیم بیاد با ما عکس بندازه! من و یکی از بچه ‌ها رفتیم دم سنگر، صداش زدیم گفتیم: ببخشید می‌ خوایم عکس بندازیم. 🌷با توجه به مشغله کاری که داشت؛ رفت تو سنگر و پیرهنش رو کرد تو شلوارش، خودش رو مرتب کرد، فانوسقه ‌اش رو مرتب کرد، پوتینش رو پوشید اومد بیرون. بعد گفت: کو دوربینتون؟ گفتیم: دم سنگر تخریب می‌ خوایم عکس بندازیم! حدوداً ٥٠ متر اون ‌طرف‌ تر بود. تو اون شرایط عملیاتی که هر لحظه امکان بود گلوله بیاد، اومد اونجا و ایستاد عکس انداخت! 🌷بعد از چند دقیقه ‌ای یک خمپاره اومد نزدیک جایی که عکس انداختیم اصابت کرد که اتفاقاً من بدجور مجروح شدم و سه، چهار ماه بیمارستان و درمانم طول کشید. 🌷....و این شد یه خاطره از اخلاص شهید زین ‌الدین.... ما می‌ خواستیم عکس با فرمانده لشگر بندازیم باید می‌ رفتیم دم سنگر فرماندهی، نه ایشون بیاد دم سنگر تخریب! و ایشون با متانت و خوشرویی قبول کرد و به ما هیچ چی نگفت....! 🌹 به ياد سردار شهيد مهدى زين الدين راوى: سردار حسین كاجى ❌ مسئولين كدومتون اينچُنين هستين....؟! #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

در ۲۰ کیلومتری سردشت جایی است به نام "تپه ساروین" ضد انقلاب آنجا کمین گذاشته بود. به محض رسیدن بچه ها ، ابتدا با آر پی جی ماشین را زده و بعد آن را به رگبار می بندند. آقا مجید دردم شهید می‌شود و آقا مهدی که گلوله ای به ران پایش خورده بود به زحمت خود را از ماشین بیرون میکشد بیست، سی متری توانسته بود خود را بکشد ، که چند گلوله به سینه اش نشسته و او هم به برادرش مجید می‌پیوندد. پیکر این دو عزیز تا ساعت ۸ صبح روز بعد همان جا مانده بود تا اینکه نیروها می رساند و آن دو را پیدا میکنند.