eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
روزهایم یک به یک می‌گذرند ! حال و روزم است ... پر شده ام از ادعا ! دم ‌از شما می‌زنم ... به‌ خودم شهید خواهم شد خوشا به حالتان بدون شهید شدید بُعد فاصله بین‌مان بیداد می‌کند ! 🔺همه افراد این قاب شده‌اند. الحقنی با الصالحین و شهدا
+توی جبهه پنهون کاری بود؟ _آره +توی چی؟؟ _نصف شب واکس زدن کفش بچه ها😊
اگر امروز مواظب لقمه غذایت نباشی فردا مجبوری مواظب دخترت پسرت و همسرت باشی... لقمه حرام شروع همه ی مصیبت هاست...
جزء نهم(@Iran_Iran).mp3
4.11M
@salambarebrahimm 💠جزء نهم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
هیچ‌ وقت فکر نکن که امام زمان(عج) کنارت نیست همه حرفا و شکایت‌ها رو به امام زمان بگو.. و این رو بدون که تا حرکت نکنی برکتی نمیاد سمتت.. 🦋
اگربرایت قصه ناممکن‌ها را گفتند برایشان از دعا و یقینِ استجابت آن سخن بگو.. ...
کانال کمیل
#شهید‌_محسن‌_حججی #قسمت_پنجم (بخش اول) از زبان دایی‌ همسر‌ شهید تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود
( بخش دوم) از زبان . عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانه‌مان. گوشه اتاق پذیرایی گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️ بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد. اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉 گفتم:" مثلاً چی؟" گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. " با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی ول مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود. نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره می‌بیند مون." حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این را نداریم." گفت: "خودم برات میارم. "😉 نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬 الان که نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی. محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار کردن واقعا سخت است😔 یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت چند وقتی توی مغازه پیشم کار می‌کرد. موقع مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری." محلی نمی‌گذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم." می رفت من می ماندم و مشتری ها و… خم که رفته بودیم برای ، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون." به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود☹️ ...
🏴 سالروز رحلت جانگداز حضرت خدیجه سلام الله بر شما تسلیت 🏴
وقتی در ذهن کسی بزرگ شد و ماسوای آن، همه چيز حقير و کوچک بود، او در هر شرايطی است...
قبل‌ از‌ خواب‌ زمزمه‌ کنیم «یا سَریعَ‌ الرِّضا‌ اِغفِر‌ لِمَنْ‌ لا‌ یَملِک إلا‌الدُّعاء» قربونت‌ برم‌ که‌ زود‌ از‌ بنده‌هات‌ راضی‌ میشی...
عشق بازی کردید تا حالا؟ بچه ها سعی کنید تو جوونی شید حواستون جمع باشه ، جوونی که توی جوونیش عاشق نشه تو پیری هیچ کاری ازش برنمیاد.. اون‌ چیزی که ما از شهداء دیدیم عاشقی بود عاشقی...
میدونی چرا قیمت‌ داره ؟! چون‌ وقتی میای‌ که‌ میتونی‌ نیای...‌ مهم‌ اینه‌ که هر جا‌ هستی و‌ فهمیدی داری‌ راهو اشتباه‌ میری برگردی... ان‌ الله‌ یحب‌ التوابین
هیچ زمانی آدم هایی که شما رو به خدا نزدیک تر می کنند رها نکنید! بودن آن ها یعنی خدا هنوز حواسش به شما هست ...
جزء دهم(@Iran_Iran).mp3
3.65M
@salambarebrahimm 💠جزء دهم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
خدایا... ❤️ دنیا شلوغه ، ما را از هر چه حُبِ دنیاست، ردِ کن اما از بندگی نه
🌷روزی مشغول فوتبال بودیم که ناگهان یکی از اعضای تیم حریف ناخواسته روی پای احمد انداخت. با اینکه عمدی نبود معذرت خواهی نکرد و چهره ی حق به جانب گرفت و شد. 🌷احمد نزدیک آن جوان شد و گفت:(اگر از من اشتباهی سرزده مرا ببخش) من که حسابی از کار احمد شده بودم به او اعتراض کردم. 🌷احمد به من نگاهی کرد و گفت:( این برادر من است و یک روزی میرسد که همه ی ما زیر قرار میگیریم و آن روز به خاطر این چه جوابی به (عج) بدهم؟ 🌷بعد حدیث امام علی را گفت که می فرماید: بدترین توشه برای آخرت، بر بندگان خداست. 🔺به نقل علی مرعی(دوست شهید) ازکتاب ملاقات در ملکوت 🌷
💠اصطلاحات جالب جبهه های دفاع مقدس :👇 برادر عبدالله = برای صدا زدن رزمنده ای که اسمش را نمیدانستند. تجدیدی = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن حلوا خور=کسیکه هرگز شهید نمیشود و از همه عملیاتها سالم باز میگردد پا لگدکن=نماز شب خوان (وقتی همه خواب بودن تو تاریکی بیدار میشد پاها رو لگد میکرد) بی ترمز = بسیجی،عاشق خاکریز اول(حکایت از شجاعت و به کام خطر رفتن) ترکش اواخواهری = ترکش فوق العاده ریز و ناچیز که اصابت آن اسباب خجالت بود! چشم چران = دیده بان ترکش با معرفت= ترکشی که زوزه کشان می آمد و از بالای سر رد میشد و راه خودش را ادامه میداد و به کسی آسیب نمیرساند. آجر = پنیر مونده و خشک شده آچار همه کاره = چفیه (پارچه ای که ازآن به جای باند زخم،سفره،حوله و… استفاده میشد) دکمه تقوا = دکمه بالایی پیراهن اهل دل = طعنه به فرد شکمو ترکش پلو = عدس پلو پرچم = غذایی که بعضا شب ها میدادن که شامل گوجه و خیار و پنیر بود دلبر و دلاور = قطار مسیر تهران اهواز ، موقعی که اهواز می رفت بهش می گفتن دلاور و موقعی که تهران می رفت بهش می گفتن دلبر.....
🔸آن وقتها رو به قیافه نمیشناختم فقط این طرف و آن طرف چیزهایی درباره ش شنیده بودم. چند ساعتی بود که در محوطه دیدبانی بود و هی دستور می‌داد و می‌کرد. 🔹من هم که اعصابم خیلی بجا نبود از این همه جنب و جوش او به ستوه آمدم. آخر سر کفری شدم و از آن بالا داد زدم سرش: "ببینم اصلا کی هستی که این قدر به پرو پای بچه‌ها می‌پیچی و سین جیمشان می‌کنی⁉️" 🔸سرش رو بلند کرد، نگاهی به من انداخت، لبخندی زد و خیلی آروم جواب داد: "من نوکر شما هستم!"
🌸 چمرانِ عاشق 💠در یکی از عملیات‌های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند، ایشان یک لحظه می‌ایستد و به همراهانشان می‌گوید: به زیر پاهای خود بنگرید، می‌بینند زیر پایشان پر از گل‌های شقایق است و به همین خاطر آن دشت را دور می‌زنند و سپس اقدام به عملیات می‌کنند در حالی که یاران ایشان می‌گفتند بعد از عملیات عراقی‌ها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد: ولی گفتند: ما آنها را زیر پا لِه نخواهیم کرد. وقتی این جریان به استحضار امام می‌رسد امام می‌گوید: 《✨من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم.✨》
امام‌ گفته‌ بود‌: مثل‌ چمران‌ بمیرید اگه قراره‌ مثل‌ چمران‌ بمیریم‌ و‌ شهید بشیم‌ باید‌ مثل‌ چمران‌ زندگی‌ کنیم چمران‌ تو‌ یه لحظه‌ شهید نشد ‌یه‌ عمر‌ شهید‌ زندگی کرد..
معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما کپی تمام مطالب کانال با ذکر حلال است