eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
4_168269993954247341.mp3
2.08M
📚کتاب صوتی سلام برابراهیم غروب خونین😔 @SALAMbarEbrahimm
اربعین ، پای پیاده ، حرم حضرت عشق حسرتش بردل تنهای گدا جا مانده نام ما را بنویسید کف صحن حسین بنویسید که یک بی سر و پا جامانده
4_650210855513751794.mp3
3.34M
🌹سوی دیار عاشقان... 🎤حاج صادق آهنگران ... @SALAMbarEbrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شهدا آرزوهای بزرگی دارند، فکر میکنند و به آمال خود میرسند. پارسال اربعین بود، امسال شهید شد.
ای کاش جهان پرتو نورت می‌شد می‌آمدی و محو حضورت می‌شد این لشکرِ اربعینِ ارباب حسین ای کاش که لشکر ظهورت می‌شد 🌼
....!! 🌷در جبهه عرفان، عملی بود. یه روز که برامون خربزه آورده بودن، دور هم می خورديم، از دوست کناریم یه قاچ، کش رفتم! اما دیدم او جا خورد و انگار نمی خواست من بخورم، تعجب کردم، طوری که اصلاً از او انتظار چنین حرکتی نداشتم. 🌷....به محض اینکه توی دهنم گذاشتم، از تلخی خربزه حالم گرفته شد. سهم خربزه ی او تلخ بود، اما به خاطر اینکه ما راحت سهم خربزه ی شیرین خود رو بخوریم، چیزی نگفته بود. تازه فهمیدم من کجای کارم....!!
هدایت شده از آشوب ماه...
1528_1540056242.mp3
5.37M
نفس نفس زنون حاج محمود ویژه پیاده‌روی @salambarebrahimm
گـاهی دِلـَم بهـانه های غیـر منتظره میگیرد ... بهـانه ای شبیه به ... ... 💔
.... . 🌷کافی بود فرمانده بگه: این کار باید انجام بشه، دیگه هیچ حرفی توش نبود. بچه ها مى رفتن دنبال انجامش. هر هماهنگی و تأمين کمبودی رو خودشون ردیف می كردن. فرماندهان لشکر، به آقا جليل فرمانده گردان غواصی یاسین، گفته بودن: هر چه سریعتر نیروها با فراگیری آموزش غواصی، برای عملیات در آب آماده بشن، دیگه از اونا گفتن و از نیروها به سر دويدن.... 🌷یادمه یه روز صبح، نیروها رو با عجله به خط کردم و اسکله آوردم، حین پوشیدن لباس غواصی بودن که، مسئول تدارکات گردان، با وانت از راه رسید، منو صدا زد و گفت: چرا سهمیه صبحانه ی گروهانتونو نگرفتین!؟ تازه یادم اومد که، بچه ها صبحانه نخوردن! هیچکدوم از بچه ها هم، دم بر نیاورده بودن که، ما صبحانه نخوردیم! کجا ديدين تدارکات، برا دادن امکانات بدنبال نیروها بدود!؟ تفسیر عینی آیه قرآن را ميديدم: اگر اهل تقوا باشید!! دنيا به دنبال شما مى دود. 🌷گفتم: صبحانه چی هست؟ گفت: نون و پنیر. گفتم: نه، فرصت نداریم. کی مى خواد بنشینه، لقمه کنه، یه ساعت طول می كشه. از طرفی فكر كردم كه نمى شه با شکم خالى نيروها رو داخل آب برد و آموزش غواصی داد. دوباره پرسیدم: دیگه چی داری؟ گفت: پسته. گفتم: این که بدتر شد!! باید یکی یکی تا ظهر بشینیم پسته مغز كنيم!! 🌷....دیگه چی داری؟؟ گفت: عسل. آها عسل!! خوبه، با هر بسته بندی باشه، زود میشه مثل آب قورت داد! جویدن هم نمی خواد! وقتمونو هم نمی گيره! مقوی هم هست. گفتم: عالیه. همون عسلا رو بده؛ که یکهو طین بزرگ عسل رو دستم داد. همونی بود که دنبالش بودم. 🌷غواصا لباس پوشیده، آماده، رها شدن تو آب سرد کارون، به طرف پل مارد، فین می زدن و مثل قایق موتوری آب جزر رودخانه رو می شكستن و جلو می رفتن. حین حرکت، صدا می زدم، می اومدن به بدنه قایق آویزون می شدن! دهنشونو باز می كردن و من از رو قایق، توی دهنشون عسل می ريختم، مثل هواپیما كه تو هوا سوختگیری می كنه. 🌷....کار جنگ، اینجوری پیش رفت. تلاش شبانه روزی، به معنی واقعی کلمه.... ❌ مسئولين حواستون هست، تلاش شبانه روزى!!!!
شهیدی که مانند مادرش زهرا بین #در و #دیوار سوخت و پرکشیـد . می گفت : شناختن دشمن کافی نیست باید روشهای دشمن را شناخت. #شهید_عباس_دانشگر🌷
🌷 💠▫️اختصاصى مسئولين! 💠▫️به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هر دویمان بود. من توی بودم. خانه ما جایی بود که باید بیست دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. 💠▫️حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: فاطمه با ماشین راه بیا! می گفتم: من که از بسیج حقوق نمی گیرم؛ فکر کن روزی به من حقوق می دهی. این یک تومان را بگذار به حساب ماشین. 💠▫️می گفت: ما نباید باعث شویم مردم به و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی دهد کسی به او بزند. ما هم ناسلامتی انسان عاقليم ديگر. نيستيم⁉️ راوى: همسر فرمانده شهید جاويدالاثر 🌷 @SALAMbarEbrahimm
😔ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ! ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟ "❣شهید مهدی زین الدین❣" 😭 @SALAMbarEbrahimm
❤️ یابن‌زهرا... یادت نرود همیشه فردایی هست در قلب کویر آب گوارایی هست گر موج زند جهان ز نامردی ها نومید نباش،عزیز زهرایی هست #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @SALAMbarEbrahimm
4_168269993954247282.mp3
1.28M
📚کتاب صوتی سلام برابراهیم @SALAMbarEbrahimm
🌷 سبک زندگی شهدا 🌷 یکی از همرزمان شهید محسن وزوایی می گوید: حاجی شبها بیدار می شد و در دل شب، گوشه ای تاریک به نماز شب می ایستاد و عاشقانه نماز می خواند. بعد از نماز، کفشهای بچه ها را تو سنگر مرتب می کرد آفتابه ها را پر از آب کرده برای استفاده بچه ها پشت چادر ها می گذاشت. خودش هرگز پتو رویش نمی کشید تا از سوز سرما بیدار شود و نماز شب بخواند. @SALAMbarEbrahimm
4_5924902540108891368.mp3
1.22M
🌹شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست❤️
نگاهَتـ اُفق را به زندگیَمـ نشان میدهد... زندگے ڪه نهایتش خداوندست نگاهتـ آنقدر #مطمئن هست ڪہ دلمـ با خیره شدن بِهِشان قرصِ قرص میشود... #شهید_گمنام_ابراهیم_هادی❤️ @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
نگاهَتـ اُفق را به زندگیَمـ نشان میدهد... زندگے ڪه نهایتش خداوندست نگاهتـ آنقدر #مطمئن هست ڪہ دلمـ ب
ڪلام شهید: این را هـرگـز فراموش نڪنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساختہ نمیشود. 🌷شهید ابراهیم هادی🌷
بچه ها می گفتند : " ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ " بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است @SALAMbarEbrahimm
این وعدہ خداست ڪہ حق الناس را نمے بخشد! خون شهدا حق الناس است، نمے دانم با این حق الناس بزرگے ڪہ بہ گردن ماست، چہ خواهیم ڪرد؟!
🌷عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره. شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد. سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت. سرش می خارید و با خاراندن زیاد، تاولها ترکیده بود. بنده خدا خیلی اذیت شده بود.... 🌷بهش گفتم: برو بیمارستان دوا و درمان کن. می گفت: اگه برم بستری ام می کنن و از کارم جا می مونم! چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم. عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد. بعد با حالت خاصی بهم گفت: حسن! می دونی این آب، کدوم آبه؟ با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این آب هم مث بقیه آبها، فرقش چیه؟ گفت: اگه دقت کنی می بینی این آب، انشعابی از آب فراته، آبی که امام حسین و حضرت عباس (ع) تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن.... 🌷عباس معتقد بود اگه سرش رو با اون آب بشوید، تاول های سرش خوب می شه!! اتفاقاً سرش رو شست و شفا گرفت. چند روز بعد تمام تاول ها خوب شدن و اثری ازشون نموند.... 🌹خاطره اى از خلبان شهید عباس بابایی منبع: مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
از جاده های بیابانی اربعین تا دریای ظهور راهی نیست؛ فقط کافیست عطش را برای دلت مشق کرده باشی... #قرار_عاشقان_برای فرج #کربلا_اربعین_دعای فرج
مگه میشه غبار زائران حسین (ع) به تن کسی بشینه و جواز بهشت رو نگیره...☺️ تصویر جارو زدن مسیر زوار اربعین حسینی توسط #شهید_مهدی_نوروزی
هدایت شده از سلام برابراهیم
4_1014391358858724065.mp3
8.28M
@salambarebrahimm 🎤 مرحوم همه رفتن ای خدا من نرفتم کربلا
....!! 🌷از همان نخستین روزهای ورود به جنگ، پسرم محمدجواد هم پا به پایم بود. سال چهارم دبیرستان بود. خواهرم بهش گفت: به اندازه كافى به جبهه رفتى، بمون امتحانت را بده. بعد برو. محکم جواب داد: امام گفته اند جوان ها بروند مسئله جنگ را حل كنند. شما مى گوييد برو مسئله رياضى را حل كن؟! 🌷يك روز دیدم پارچه ای به پیشانی بسته و روی آن کلمه "لاالله الی الله" نوشته! اولین باری بود که در جبهه چنین چیزی می دیدم. نشسته بود و برای دوستانش هم از این پیشانی بندها درست می کرد. به او اعتراض كردم این چه کاریه؟ چرا وقت تلف می کنی؟ گفت: نه! شما نمى دانيد ما داريم چه كار مى كنيم. ما مى خواهيم با اجسادمان هم با دشمن بجنگيم؟ 🌷....با تعجب پرسيدم يعنى چی؟! گفت: وقتى كه ما به دشمن حمله مى كنيم و ما را مى كشند، وقتى بيايند و ببينيد كه روى پيشانى ما نوشته شده لااله الا الله، تا آخر عمر فراموش نخواهند كرد كه يك مجاهد فى سبيل الله را كشته اند! راوى: رزمنده و پدر شهید محمدجواد جزایرى، شهادت ۱۳۶۱/۱/۲-عملیات فتح المبین از استان فارس