eitaa logo
شهید علیرضا بُرِیری
452 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
19 فایل
مدافع حرم حضرٺ زینب سلام الله علیها خادم الشهداء سروان پاســدار شــهید علیرضا بُریرے شهادت:95/2/17 خانطومان ارتباط با ادمین: @Aminkhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ استقبال مردم یاسوج از شهید خوب 🌹 @shahidalirezaboreiri
👤 «ابومحمد الجولانی» مؤسس جبهه النصره، از گروه‌های تکفیری علیه دولت سوریه، دانشجوی اخراجی از دانشگاه دمشق بود.از یک دانشجوی اخراجی تا یکی از بزرگترین تروريست های روی زمین تنها یک ارتباط با موساد هزینه‌ داشته است. 🌹 @shahidalirezaboreiri
وصیت شهید حمید باکری خطاب به فرزندانش که انگار برای امروز نوشته شده است 🔸وصیت به احسان و آسیه عزیز : انشاءالله هرگاه به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید؛ 🔹احکام اسلامی را (فروع دین) با تعبد کامل و به طور دقیق و با معنی به جا آورید؛ به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیادی قائل باشید؛ قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های آن قرار دهید؛ در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعای کمیل و . . . و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائید؛ رساله حضرت امام را دقیق خوانده و مو به مو اجرا نمائید؛ 🔸شهید حمید باکری این است. کسی که دغدغه اش دفاع از انقلاب اسلامی، تحکیم پایه های جمهوری اسلامی و اجرای احکام اسلامی است. نه کسی که دختر بیولوژیک و اصلاح طلبش ادعای سخنگویی‌اش را دارد. دختری که زیر دست یونسی تربیت شده و بی‌اعتنا به وصیت پدرش، در دفاع از بی‌حجابی و منکرات دینی و تضعیف جمهوری اسلامی منبر وعظ می‌رود؛ آن هم به نمایندگی از شهید! 🌹 @shahidalirezaboreiri
قراره ،بیقراری ویژه برنامه گرامیداشت شهدای امنیت و شهدای حمله تروریستی حرم شاه چراغ پنجشنبه ۱۲ابان ساعت ۱۵ حسینیه گلزار شهدای امامزاده ابراهیم .ع. بابلسر سخنران :راوی تفحص شهدا ،سردار احمدیان از اصفهان مداح:حاج حسین رحیمیان 🌹 @shahidalirezaboreiri
از این که این روزها میگن "کار خودشون" تعجب نکنید ! میدونید چرا؟؟! 👈عکس نوشته رو مطالعه کنید
♦️وزارت اطلاعات: ۶ نفر از عوامل پشتیبانی تیم جنایتکار تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع) شناسایی و بازداشت شدند 🔹 متن اطلاعیه روابط عمومی وزارت اطلاعات به شرح زیر است: باسمه تعالی 🔹 به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند؛ 🔹 با الطاف الهی و عنایات اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) و ادعیه‌ی مردم مؤمن، به‌ویژه خانواده‌های دلسوخته‌ی شهدای فاجعه‌ی تروریستی حرم حضرت احمدبن موسی (علیهم‌السلام)، در عملیاتی پیچیده و با همکاری مردم هوشیار و بابصیرت ایران اسلامی، عنصر دوم عملیاتی و ۶ نفر از عوامل پشتیبانی تیم جنایتکار تروریستی آن حرم مطهر شناسایی و بازداشت شدند. اطلاعات تکمیلی متعاقباً به آگاهی ملت سرافراز ایران اسلامی خواهد رسید. 🌹 @shahidalirezaboreiri
شهید علیرضا بُرِیری
ذوالنور نماینده مجلس : همسر شهید حمید باکری چرا نمی‌گوید الان همسر دوم وزیر اطلاعات دولت اصلاحات هستم؟ به گزارش فارس، مجتبی ذوالنورکه در کرمان سخن می گفت با یادآوری خاطره تاریخی طلحه و زبیر تصریح کرد:  امام خمینی رحمت‌الله علیه در جایی فرمودند « میزان و ملاک حال فعلی افراد است »، اگر همسر شهید حمید باکری به طرفداری از کاندیدایی فریاد بلند می کند، چرا می‌گوید، همسر شهید حمید باکری و چرا نمی‌گوید، همسر دوم علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات هستم و یا همسر شهید مهدی باکری که همین ادعا را دارد، نمی‌گوید، اکنون زن یک معلم گیلانی هستم، چرا از اسم شهدا برای مقاصد خود سوءاستفاده می‌کنید. وی گفت: همین زبیر که پیامبر(ص) در وصف وی گفته است، « سیف‌الاسلام » و در وصف طلحه فرمودند « طلحه‌الخیر» عاقبت آنها به کجا کشید، مگر عایشه که همسر پیامبر(ص) بود در برابر علی(ع) چه کرد، غیر از این بود که در برابر ولایت علی که ولایت پیامبر(ص) بود، شمشیر کشیدند، عاقبت این کج‌روی چه شد، مگر اکنون این جماعت شبیه طلحه، زبیر و عایشه نیستند و همین کارها را نمی‌کنند و قصد راه‌اندازی جمل را ندارند، آن هم به کمک بیگانگانی که 30 سال است، منتظر روزی هستند که انقلاب را از درون نابود کنند. منبع: فارس 🌹 @shahidalirezaboreiri
شهید علیرضا بُرِیری
شهید عبدالله شریفی بود. همان جایی که من آخرین.بار او دیدم، روی زمین افتاده بود.»
داستان جذاب کتاب نشیلو .خاطرات سردار شهید کاظم علیزاده عزیزم، مواظب باش شیطان نفس، بر تو پیروز و غالب نگردد و تو را به دنبال خیال‌های خام و فکرهای غلط نکشاند. همیشه به خدا متکی باش و از او کمک و یاری بخواه و از برای جلب رضایت او جدّ و کوشش داشته باش که خداوند از شما راضی گردد. *** باز هم برای عید نوروز خانه نبود، نوروز ۱۳۶۵. وقتی از جبهه برگشت، جواد دو ماهه بود. آن‌روز رفته بودم خانه‌ی آبجی. جواد گوش درد داشت و با آبجی او را برده بودیم دکتر. مطب دکتر نزدیک پل بزرگ بابلسر بود. از مطب که بیرون آمدیم، ساعت هشت شب بود. باران نم‌نم می‌بارید. جواد را لای پتو پیچیده و توی بغلم گرفته بودم. از کنار پل عبور می‌کردیم که دیدم ماشین گالانتی که در نبود قاسم، دست کاظم بود، از آن طرف خیابان رد شد. گفتم: - کاظم آمد. فکر کردم شاید خیالاتی شدم. رفتیم خانه‌ی خواهرم. بچه ها گفتند: -شوهر خاله آمد سراغ خاله را گرفت. گفتیم رفتند دکتر. کاظم رفته بود خانه‌ی پدرم. پدر در جریان مریضی بچه‌ام نبود، ولی می‌دانست که پیش آبجی هستم. کاظم آمد خانه‌ی آبجی. بچه‌ها به او گفتند: - خاله و مامان رفتند دکتر. رفت مطب دکتر. دید ما رفته‌ایم. دوباره برمی‌گردد خانه‌ی آبجی. صفحه۴۷
بچه ها می گویند: هنوز نیامده‌اند. شب برنگشتم خانه‌ی خودمان. همان‌جا پیش آبجی ماندم. هر لحظه منتظر بودم کاظم بیاید. خانه‌ی آبجی نزدیک خیابان شهید بهشتی بود. آن شب تا صبح بیش از ده‌بار از خواب بیدار شدم. تا صدای زنگ یا بوق ماشین می‌آمد، از جا می‌پریدم، می‌گفتم: - كاظم است. صبح تا ساعت ده منتظر ماندم بیاید دنبالم، اما نیامد. تاکسی دربست گرفتم رفتم خانه‌ی پدر کاظم. من و او تقریبا همزمان وارد خانه شدیم. مادر و خواهرهایش همه بودند. وقتی دیدند من با ساک و بچه آمدم، از او پرسیدند: - كاظم! تو نرفتی دنبال خانمت؟ گفت: - نه. حالم خوب نبود. من خودم پیش دکتر بودم، تازه آمدم. من بچه را گرفتم و رفتم توی اتاق. گفتم: - چی شده؟ گفت: توی جبهه مریض شدم. مرخصی دادند بروم دکتر. فکر کنم مسموم شدم. گفتم: - الان بهتری؟ گفت: - آره. خوبم. صفحه۴۸
جلوی دیگران بچه را بغل نمی‌کرد، اما برادرزاده‌هایش را بغل می‌کرد. برادر شوهرم مهدی تازه کمرش را عمل کرده بود و جاری‌ام سیده بنفشه، چند تا بچه‌ی قد و نیم قد داشت. بیرون از خانه که می‌رفتیم، به آن‌ها کمک می‌کرد. دلم می‌خواست بیاید بچه را از من بگیرد، ولی نمی‌آمد. جواد چهار دست و پا می‌رفت سمت تلویزیون. می‌نشستم ببینم عکس‌العمل كاظم چی است؟ می دیدم انگار نه انگار بچه جلوش است. با خودم فکر می.کردم: - چرا این.طوری رفتار می‌کند. چرا این‌قدر به بچه‌اش بی‌اعتناست. این‌ها سؤالاتی بود که توی ذهنم می‌چرخید و جوابی برایش پیدا نمی‌کردم. بعد از شهادت، وصیت‌نامه‌اش به دستم رسید که نوشته بود: و اما تو ای فرزند گرامی‌ام که هر چه بر دوری از تو و زمان آن می گذرد، بر عشق و علاقه‌ی من نسبت به تو افزوده می‌گردد. هر چند در حد درک و ادراک نیستی و هر چند کمتر به تو عشق و علاقه نشان دادم، به خاطر این که فکر می‌کردم که اگر کم‌تر به من عادت کنی، بعد از من، فراق بر تو آسان‌تر خواهد گذشت و این قبل از این‌که بر تو گران آید، بر من گران آمده است و این را من برای تو به جان خریده‌ام. بر تو چه گویم، چه سفارش کنم، جز این‌که در راهی نکوشی جز راه راست و صراط مستقیم که راهی جز راه سرخ تشیع نیست. بدان که خدا یکی است؛ بدون این‌که رقیبی داشته باشد. خداوند که بی‌نیاز است و همگان به او نیازمند و این که محمد(صلوات‌الله‌علیه‌و‌صلم) فرستاده‌ی برحق اوست. بدان که صفحه۴۹